صفحات

۱۳۹۸ دی ۲۶, پنجشنبه

Behrouz_Sotoudeh.jpg

سیدعلی ضحاک فریاد دانشجویان را بشنود:

 "خونی که در رَگ ماست، خوراک رهبر ماست"، بهروز ستوده

یکی از شعارهای دانشجویان مبارز دانشگاه تهران در روزهای اخیر این بوده است: "خونی که در رَگ ماست، خوراک رهبر ماست".حکایت ضحاک ماردوش و قیام مردم ایران به رهبری کاوه آهنگر علیه او که از داستانهای تاریخ اساطیری جغرافیای فرهنگی ایرانزمین است را کمترایرانی میتوان یافت که دردوران کودکی اززبان بزرگترها نشنیده باشند:
پادشاهی سفاک وستمگربا دومارروئیده برشانه‌هایش که خوراک روزانه آن دومار مغزسردوجوان ایرانی بوده است که میبایستی همه روزه در آشپزخانه قصر ضحاک کشته میشدند تا مغزآن دوجوان خوراک مارهای روئیده برشانه‌های ضحاک گردد وبدین سان ضحاک ازگزند مارهای کشنده درامان باشد.
شبیه سازی ضحاک ماردوش با سیدعلی خامنه‌ای وشعارابلهان ذوب شده درولایت فقیه که درمراسم‌های حکومتی سرمیدهند: "خونی که دررَگ مااست هدیه به رهبرمااست" بیانگرتیزهوشی دانشجویان آزاده دانشگاه تهران است که همیشه ودرسخت ترین وخفقان آورترین شرایط خواسته ودرد ورنج مردم ایران بازتاب داده‌اند. اما درمقام مقایسه، به جرأت میتوان گفت که جنایات ضحاک ماردوش و جنایاتی که سیدعلی خامنه درطول حکومت‌اش مرتکب شده است قابل قیاس نیستند. ضحاک برای زنده ماندن خود روزی دوجوان ایرانی را می‌کشته است، سیدعلی خامنه‌ای برای بقای حکومت خود حاضراست روزی هزارنفر را بکشد. مگرندیدیم که به فرمان اودرجریان اعتراض مردم به گران شدن بهای بنزین، فقط طی سه روزبیش از ۱۵۰۰ نفربه فرمان او کشته شدند، هزاران نفر مضروب ومجروح گردیدند وهزاران نفردیگردستگر وشکنجه شدند، یا درمورد فاجعه سرنگون ساختن هواپیمای مسافربری خطوط هوائی اوکراین، مگر ندیدیم نیروی تحت رهبری خامنه‌ای دریک چشم به هم زدن ۱۷۶ مسافربیگناه که هیچگونه دخل وتصرفی درجنگ ومنازعات سیاسی نداشته‌اند به خاکسترتبدیل شدند. آماربه کسانی که قتل رسیده‌اند در طی دوماه گذشته، آدمهائی که درمراسم دفن قاسم سلیمانی جنایتکارزیردست وپا له شدند وکشته شدگان تصادف اتوبوسی که مردم را برای شرکت درمراسم عزای قاسم سلیمانی حمل میکردند راهم اگراضافه کنیم به تعدادکشته شدگان در دوماه اخیر، رقمی حدود دوهزارکشته بدست میاید، که سیدعلی خامنه‌ای بعنوان رهبرمطلق وفرمانده کل قوای نظامی وغیرنظامی و تبلیغاتی وسیاست داخلی وخارجی ودریک کلام فرمانده کل ساختارضدایرانی وضدبشری نظام جمهوری اسلامی، درقتل وکشته شدن تمام آنان بطور مستقیم یا غیرمستقیم نقش داشته است. بنابراین در مقام مقایسه، ضحاک ماردوش که روزی دوجوان ایرانی برای زنده ماندن خود به قتل میرسانده است درجنایتکاری وآدمکشی به گَرد سیدعلی خامنه‌ای که درطول حکومت ننگین خود مسئول مرگ دهها هزارانسان بیگناه است نمیرسد.
واما بخش حماسی وآموختنی درداستان اساطیری ضحاک ماردوش وکاوه آهنگر، قیام کاوه آهنگرداغدیده است است که مردم را دعوت به برانداختن وبه کیفررساندن ضحاک ماردوش میکند. کاوه آهنگرکه مظهرآگاهی ومبارزه با ظلم وبیدادگری است، خود جوان ازدست داده وشاهد کشتن جوانان ایرانی برای زنده ماندن ضحاک بوده است، کاوه آهنگرمیداندکه برانداختن بساط جوان کُش و ظلم وبیداد ضحاک ماردوش کاری نیست که ازعهده یکنفر وده نفر وصدنفربرآید بلکه برای انجام این مهم به عزمی راسخ و قیام عمومی مردم ستمدیده وداغدارنیازاست. پیش بندآهنگری وچرمی کاوه، به پرچم ونماد اتحاد وقیام علیه ضحاک سفاک وجوان کُش تبدیل میشود. بزودی انبوهی ازستمدیدگان وداغدیدگان در زیر پرچم دادخواهی کاوه آهنگرگردهم میایند و عزم خود را برای برانداختن وبه کیفررساندن ضحاک ستمگر وآدمکش جزم میکنند. آری در داستان ضحاک و کاوه آهنگرکه نمیدانیم قدمت آن به چندهزارسال میرسد، عنصراتحاد مردم و"همه باهم" برای برانداختن ظلم وستم نقش اساسی وتعیین کننده بازی میکند، امادریغ ودرد که برخی ازایرانیان مدعی آزادیخواهی درعصرکنونی، حتی ازاین دادستان اساطیری ادبیات کهن ایران نمیتوانند بیاموزند ودرس بگیرند. نگاه کنیدبه صف مخالفان جمهوری اسلامی ومدعیان دمکراسی خواهی درخارج ازکشور که چون لشکری شکست خورده هرچندنفر درگوشه وکناری برای خود پرچم ودکان ودستکی درست کرده‌اند و مردم را به تفرقه و پراکندگی دعوت میکنند، دانسته یا نادانسته آب به آسیاب جمهوری اسلامی میریزند وسالهااست که به امید آینده‌ای نامعلوم دکانهای بی رونق خودرا با تکرارگفته‌ها ونشته‌های بی پشتوانه تزئین میکنند.
پیش بند چرمی کاوه آهنگرکه به مثابه پرچم وحدت واتحاد مردم ایران علیه آدمکشی وظلم وبیداد درتاریخ اساطیری ایران سرفرازی میکند امروزه به همت برخی ازگروهک‌های سیاسی خارج از کشوروجیره خواران اعزامی جمهوری اسلامی به خارج از کشور، به عامل دامن زدن به تفرقه درمیان مخالفان حکومت اسلامی تبدیل شده است، گوئی که همه چیز درست است وحکومت سیدعلی ضحاک را سرنگون کرده‌اند ومشکل اساسی مردم ایران درحال حاضر تعیین نوع پرچم ایران است که این بی خردان بخاطرآن یقه یگدیگررا میدرند! ومضاف براین آندسته از به اصطلاح روشنفکران پریشان فکری که درقالب تئوریسین و فعال سیاسی وحقوق بشری، برای توجیه فرقه گرائی خود و تفرقه وپراکندگی اپوزیسیون خارج از کشور، شیپوررا سرگشاد می‌نوازند وبه اعتبارگفته "همه با هم"خمینی شیاد که گویا حاصلش انقلاب اسلامی شده است! دررد ومضرات "همه باهم" قلمفرسائی‌ها کرده‌اند وستایشگر"همه باگروه من" شده‌اند! غافل ازاینکه یکی ازعوامل دوام وبقای جمهوری اسلامی وچهل ساله شدن آن، همین تشتت وتفرقه درمیان مخالفانش است که بی تردید وزارت اطلاعات واطاق فکرآدمکشان حکومت ولایت فقیه صحنه گردان آن هستند. با این وجود چه باک که جنبش پرخروش سیاسی ومدنی درداخل کشوروکنشگران شجاع این جنبش‌ها در هرفرصتی برضرورت اتحادملی ایرانیان برای گذرازحکومت نکبت آفرین جمهوری اسلامی تأکید میکنند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر