حاشیهای بر «شورای مدیریت گذار»
اکبر کرمی یکم. همسویی و همکاری جریانهای سیاسی خواهان گذار از جمهوری اسلامی در اساس بسیار خوشگوار و شادیآفرین است و باید آن را جشن گرفت؛ چه، این دست همکاریها در نهایت آب به آسیاب تعبیر رویاهای شیرین مردم میریزد. اینکه نیروهای گوناگون و رنگارنگ سیاسی توانستهاند در چهار حلقهی کلیدی دمکراسی، حقوق بشر، جدایی دین از دولت و یکپارچهگی ایران همپوشانی داشته باشند بسیار اهمیت دارد و میتواند راهنشان و نقشهی راه آینده باشد. امید که این همکاری و همراهی ادامه داشته باشد و همانند بسیاری از همآیشهای وطنی فصلی و زودگذر نباشد.
این شورا خوشبختانه "تعهد به چند اصل بنیادی یعنی: حفظ یکپارچگی ملی و تمامیت ارضی ایران، دموکراسی پارلمانی مبتنی بر جدایی دین از دولت و اعلامیه جهانی حقوق بشر و کنوانسیون های ضمیمه آن" را برای تشکیل چنین اتحادی الزامی دانسته است.
دوم.
با آنکه امیدم را کموبیش به چهرههای اصلاحطلب شناسنامهدار از دست دادهام، هنوز بر این باورم که اصلاحطلبی بهداشتیترین و مناسبترین نوع گذار از نکبت جمهوری اسلامی است؛ آنچه همچنان کورسوی اصلاحطلبی را در جان و جهان من زنده نگاهداشته است، خاطرهها و آشنایی من با بدنهی گروهای سیاسی اصلاحطلب است؛ جوانهای جویای نام و اندیشمندی که هم درک مناسبی از جهان جدید دارند و هم آشنا به پیچیدهگیهای سیاسی درون هستند. افسوس که این نیروی بالنده هنوز نتوانسته است خود را از سایهی سنگین فسیلهای مدعی اصلاحات بیرون بکشد؛ آن زمان خواهد آمد و همهگان شگفتزده خواهند شد.
با آنکه امیدم را کموبیش به چهرههای اصلاحطلب شناسنامهدار از دست دادهام، هنوز بر این باورم که اصلاحطلبی بهداشتیترین و مناسبترین نوع گذار از نکبت جمهوری اسلامی است؛ آنچه همچنان کورسوی اصلاحطلبی را در جان و جهان من زنده نگاهداشته است، خاطرهها و آشنایی من با بدنهی گروهای سیاسی اصلاحطلب است؛ جوانهای جویای نام و اندیشمندی که هم درک مناسبی از جهان جدید دارند و هم آشنا به پیچیدهگیهای سیاسی درون هستند. افسوس که این نیروی بالنده هنوز نتوانسته است خود را از سایهی سنگین فسیلهای مدعی اصلاحات بیرون بکشد؛ آن زمان خواهد آمد و همهگان شگفتزده خواهند شد.
سوم.
در باور و داوری من چشم اسفندیار این شورا فاصلهای است که میان خود و جریانهای اصلاحطلب گذاشته است؛ انگار این شورا شوربختانه خود را به انگارهی مهاجم «براندازی به هر بها» گره زده است و گذار از جمهوری اسلامی را به گذار از «امید به اصلاحطلبی» هم کشانده است. این رویارویی بازی باخت باخت برای رویای خوش گذار از وحشت جمهوری اسلامی است. چه، میتوان در تاکتیکها اصلاحطلب بود و در راهبردها برانداز. در واقع اصلاحطلبهای جدی و براندازهای خوشفکر در عمل اینگونه اند. براندازی در قامت بیانیهی این شورا و آن چهار فصل بنیادین، سقف اصلاحطلبی در ایران امروز است و باید باشد؛ و اصلاحطلبی در چهارچوب مناسبات حقوقی موجود، کف براندازی ممکن است. اگر اصلاحطلبان بخواهند و بتواند نهادهای انتصابی را محدود به قانون و مجبور به رعایت آن کنند، اگر آنها بتواند و بخواهند نظامیان را به پادگانها برگردانند و میان نظام و نظامیان قرار بگیرند، راه برای گامهای دیگر و هزینههای کمتر هم گشوده خواهد شد. اصلاحطلبی اصیل و براندازی صبور ادامهی یکدیگر اند، براندازی کور و محافظهکاری اسیر نهادهای انتصابی - که براندازن واقعی و وحشی اند- هم به هم نان قرض میدهند.
در باور و داوری من چشم اسفندیار این شورا فاصلهای است که میان خود و جریانهای اصلاحطلب گذاشته است؛ انگار این شورا شوربختانه خود را به انگارهی مهاجم «براندازی به هر بها» گره زده است و گذار از جمهوری اسلامی را به گذار از «امید به اصلاحطلبی» هم کشانده است. این رویارویی بازی باخت باخت برای رویای خوش گذار از وحشت جمهوری اسلامی است. چه، میتوان در تاکتیکها اصلاحطلب بود و در راهبردها برانداز. در واقع اصلاحطلبهای جدی و براندازهای خوشفکر در عمل اینگونه اند. براندازی در قامت بیانیهی این شورا و آن چهار فصل بنیادین، سقف اصلاحطلبی در ایران امروز است و باید باشد؛ و اصلاحطلبی در چهارچوب مناسبات حقوقی موجود، کف براندازی ممکن است. اگر اصلاحطلبان بخواهند و بتواند نهادهای انتصابی را محدود به قانون و مجبور به رعایت آن کنند، اگر آنها بتواند و بخواهند نظامیان را به پادگانها برگردانند و میان نظام و نظامیان قرار بگیرند، راه برای گامهای دیگر و هزینههای کمتر هم گشوده خواهد شد. اصلاحطلبی اصیل و براندازی صبور ادامهی یکدیگر اند، براندازی کور و محافظهکاری اسیر نهادهای انتصابی - که براندازن واقعی و وحشی اند- هم به هم نان قرض میدهند.
سیاستورزی اصلاحطلبانه ممکن است به جهت سختی زمین سیاست در ایران مجبور به فاصله گرفتن رسمی از براندازای باشد، اما سیاستورزی براندازانه دشوار بتواند از این دست فاصلهگذاریهای کاذب بهرهمند شود.
براندازی در گشودن حلقههای اتصال خود به اصلاحطلبان از گشودهگی سیاسی به بدنهی اصلاحطلبان و انرژی عظیمی داخلی هم بیبهره خواهد ماند. به بیان دیگر ممکن است اصلاحطلبان در مرزبندی با براندازان هودهای سیاسی ببرند، اما براندازان بیهوده خواهند ماند.
سکولار دموکراسی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر