خشایار دیهیمی از حلقه اصلاح طلبان خارج شد
انصاف نیوز - رئوف طاهری، روزنامهنگار و فعال سیاسی اصلاحطلب، در یادداشتی با عنوان «دعوت از خشایار دیهیمی به چالش شرافت» برای "راهبرد" نوشت:
خشایار دیهیمی اخیرا طی واکنشی به سخنرانی سیدمحمد خاتمی، او را به اوصافی نواخته که قلم از بیان آن بر خود میپیچد. اما هر چه هست، این حرفها منتشر و بهسرعت مورد استقبال توانا، آمدنیوز و فرشگردیها - بعنوان بخشی از ابزارهای "میز ایران" وزارت خارجه آمریکا برای کلنگیکردن ایران- قرار گرفته و تبلیغ شده است.
لذا علیرغم میلباطنی و اکراه نسبت به تکرار ادبیات وهنآلود بهکاررفته از سوی این فلسفهپرداز، و با عذرخواهی از ساحت ادب و محضر خوانندگان، ادعاها و انگهای ایشان به خاتمی - و پیشتر از آن به مصطفی ملکیان- را در پسزمینه بخشی از کارنامه سیاسی خود وی بازخوانی میکنم؛ تا مبادا بر این خیال به سر برند که تو گویی در پدرکشی ادیپوار مبسوطالید بوده و حدومرزی برای خود نشناخته و در نقد دیگری هیچ ترتیبی و آدابی نجسته و باده به حرمت ننوشیده و در مقام خنیاگری معربد برای محتوای تلبنارشده دل تنگ خویش برآیند.
دیهیمی طی دو روز متوالی در واکنش به سخنرانی خاتمی مطالبی را منتشر ساخت که بخشی از آن بهقرار زیر است:
"همیشه باید صریح بود: هیچ سیاستمداری در جمهوری اسلامی به اندازه خاتمی فرصت برای فراهم کردن گذار مسالمتآمیز از این حکومت دینی استبدادی را نداشته است و هیچکس هم به اندازه او فرصتسوزی نکرده است. هیچ نصیحتی را هم به گوش نگرفته است و حالا نه تنها همه تلاشهای خیرخواهانه را دارد بر باد میدهد، بلکه دارد خودش را هم در پیشگاه مردم و تاریخ هرچه رسواتر میکند".
"حق آدم جبون توسری خوردن است. باز هم تکرار میکنم که در این میان آن کسی که جبونتر از همه بود و شرافت ایستادگی و آموختن اصول شهروندی را نداشت، سیدمحمد خاتمی بود. دریغا و افسوس! حتی جرأت رویارویی با یک شهروند را ندارد! اگر دارد، این گوی و این میدان. - شهروند، خشایار دیهیمی".
اما لب سخن خاتمی چه بود؟: "اصلاحطلبان و مردمِ ناراضی باید فداکاری و از خودگذشتگی کنند و به خاطر ایران پای صندوقها بیایند تا جلوی خطر اصلی گرفته شود".
مرور مواضع دیهیمی
در اینجا قصد دارم با یادآوری سوابقی از مداخلههای سیاسی خشایار دیهیمی در فصول انتخاباتی، سوالاتی متناظر با مسئولیت "شهروند"ی ایشان را مطرح کنم. باشد که هرکسی به تناسب مسئولیتی که داشته، سهم قصور و تقصیرات خود که منجر به وضعیت فعلی شده را برعهده گیرد و از حرمتشکنی از یک قهرمان شرافتمند و ماخوذ به حیا، و پارو کردن همه برفها بر بام کوتاه وی؛ دین ناچیز خود را ادا نمایم و گام ناچیزی را در تشخیص سره از ناسره و آدرس دادن از نابرخورداران واقعی شرافت بردارم.
ندامت دیهیمی
خوانندگان و آشنایان به سیاق کلام ایشان حتما به خاطر دارند که چندسال پیش، نامه انتقادی تندی خطاب به رییس وقت قوهقضاییه منتشر و آن را "کنش راستین و مسئولیتشناسی شهروندی شجاع و نترس" نام نهادند. اما، هنوز به اصطلاح بار الکتریکی دیجیتهای تایپشده تخلیه نشده بود که شاهد انتشار ندامتنامه و پس گرفتن حمله خود به آن مقام شد و مجددا نام آن را "شهامت یک شهروند" که به خطای خود اعتراف میکند نام نهاد!
لذا، استبعادی ندارد که در فقره شکستن کاسهکوزهها بر سر خاتمی مجددا طی مطلب دیگری از ارتکاب آن اظهار ندامت کنند. بیش از این قلم، بر روشنفکران است که به ارزیابی از رفتارهای پرخاشجویانه کسی بنشینند که صدها کتاب و مقاله تالیف/ترجمه و در فضای عمومی منتشر کرده است.
موضع دیهیمی در انتخابات ۱۳۹۴: "علیرغم ردصلاحیتهای گسترده، علیرغم اعتراض به همه بیقانونیها در کشور، چون تفاوت میان اصلاحطلبان و اصولگرایان همچنان بسیار معنادار است، در این انتخابات شرکت میکنم و به اصلاحطلبان و لیست امید رای میدهم. اعتراضهایم به قوت خودشان باقی است؛ ولی رای دادن در این انتخابات نهتنها منافاتی با پیگیری اعتراضها به لگدمال شدن حقوق شهروندی ندارد، بلکه راه را برای این پیگیری هموارتر میکند. از همین فرصت و حق اندکمان نگذریم".
دیهیمی بعنوان یک فلسفهپرداز که انبوهی کتاب در حوزه فلسفه سیاسی منتشر کرده و روی ذائقه مردم کار کرده و بلکه گرایش سیاسی انتخاباتی آنان را دستکاری کرده و جهت داده است، چرا باید مسئولیتاش نسبت به خاتمی در رسیدن وضعیت به اینجا، نادیده انگاشته و کمتر محسوب شود؟
آیا دیهیمی هیچ سهمی در این وضعیت نداشته است؟ اگر شرافت خاتمی از بابت سابقه عملکرد محل سوال باشد، چرا نتوانیم شرافت دیهیمی را به همان اندازه به چالش بکشیم؟
دفاع از سیاستورزی حداقلی: "اصلاحات دستاوردهای کوچکی است که با تمام وجود باید از آن صیانت شود. یک عده با سیاست قهر کردند و بعد از آقای خاتمی که آقای معین کاندیدا شد، انتخابات را تحریم کردند و به جای عقل با احساس استدلالهای نادرست کردند. ما نمیتوانیم آرزو کنیم یک آدم آرمانی رییسجمهور شود. همین که کسی باشد که دکان کوچک سیاست را تعطیل نکند و بتوانیم حرف بزنیم، یک امکان هست".
در این فاصله چه اتفاقی رخ داده است که اگر امروز خاتمی یا هرکسی همان منطق را بکار گرفت، از نظر خشایار دیهیمی بهمراتب "بیشرافتی" هبوط میکند؟ این رویکرد دیروز موضع سیاسی ایشان بود، و امروز موضع سیاسی برخی دیگر. آیا بیان یک موضع دیروز نشانه شجاعت بود؛ اما امروز نشانه جبن و رسوایی؟
مشارکت فعال در کمپین "نه به تحریم" در سال ۱۳۹۲ از سوی خشایار دیهیمی: "تحریم جنگ غیرمستقیم است، باید با تمام توان تلاش کنیم که آگاهی مردم نسبت به اثرات مخرب تحریمها را بیشتر کنیم، من امیدوارم که این دست از کمپینها بتواند مانع جنگ و از آن مهمتر موجب رفع تحریمها شوند".
اکنون در این فاصله بین تحریمها چه تفاوتی در ابعاد مخرب تحریم و جنگ رخ داده که دیهیمی خاتمی را پس از سخنرانی اخیر و نامهنگاری به جهانیان و طرح همان سویهها و ویژگیها، با "چالش شرافت" مواجه کرده است؟
ضمن اینکه تحریم فعلی زورگویانهتر و جنگافروزانهتر از قبل ارزیابی شده است، که از الزامات قهری آن راه انداختن کمپینی قویتر از قبل است؛ نه پسروی و چنگ انداختن بر چهره خاتمی.
داوری خود به جای داوری دیگران: "جامعه ما گرفتار بحران اخلاقی است، پیش از آنکه دیگری را داوری کنی، اول باید خودت را داوری کنی. یک مجموعه حاکم ندانمبهکار به شما فرصت میدهد که سریع تهاجم کنید. اما باید ببینید آیا این ضعفها در خود شما نبوده و نیست؟ آیا ممکن است بر ملتی فرهیخته و اخلاقی یک مجموعه ندانمبهکار حاکم شود. ما به خودمان نمیپردازیم. ما باید هرشب که به رختخواب میرویم، خودمان را محاکمه اخلاقی کنیم. باید به پرونده روزمان رسیدگی کنیم".
با توجه به اینکه طی همه انتخابات از ۷۶ به بعد، آقای دیهیمی یکی از موتورهای محرک کمپینهای انتخاباتی اصلاحطلبان و اعتدالیون بوده و از همه پتانسیلهای نظری و فلسفی خود برای برانگیختن افکار عمومی جهت شرکت در انتخابات استفاده کردهاند؛ اکنون که وضعیت را اینهمه سیاه میبینند که بهخاطر آن خاتمی را داوری کرده و فاقد "شرافت" مینامند، آیا هر روز و هر شب نقش خود را در رقم زدن وضعیت موجود نیز داوری میکنند؟ یا آن مواعظ اخلاقی کارکردهای دیگری داشته و خود را داخل حوزه شمول گزاره اخلاقی خود به حساب نمیآورند؟
اتهام بیشرافتی به مصطفی ملکیان: "ملکیان حق ندارد از کامو حرف بزند. این آدم بارها و بارها بر من ثابت کرده است که با شرف بیگانه است و جز نفع خودش را نمیشناسد، فلسفه اخلاق میگوید و با اخلاق بیگانه است. به وقتش بیشرفی این آدم را در تکتک موارد برملا خواهم کرد".
اما ملکیان چه چیزی گفته بود؟: "شاید absurd را در تفکر نیچه و بکت بتوان به پوچی ترجمه کرد، اما در تفکر کامو به معنای بیمنطقی است".
حال که این روشنفکر سیاستورز، ملکیان و خاتمی را به ترکه بیشرافتی نواخته است؛ آنهم به جرمهایی همچون پیشنهاد ترجمهای متفاوت از یک کلمه که دیهیمی آن را نمیپسندد، یا اعلام موضع نسبت به تحریم و جنگ مشابه آنچه که دیروز اعلان آن از سوی دیهیمی نشانه تفاخر و شجاعت شهروندی محسوب میشد، و یا تاکید بر لزوم مشارکت در انتخابات، نیز صدور حکم "ملکیان حق ندارد از کامو حرف برند"؛ آیا وقت آن نرسیده است تا از این روشنفکر پرسیده شود: در مشرب فکری وی حق اظهارنظر درباره کامو مختص چه کسانی است؟ دقیقا در قاموس او "شرافت" و "بیشرافتی" چه مابهازایی دارند؟
اگر خاتمی و ملکیان سمبل بیشرافتی باشند، فقدان نزاکت قلمی، عدم تعادل رفتاری/گفتاری و اعلام چندباره "نترسی" خود طی یک پاراگراف شخص ایشان را چه باید نامید؟ دیگرانی که پیش از این دست به اقدامات بهمراتب تهورآورتر، و برخلاف ایشان، بدون اظهار ندامت بعدی، زدهاند چه گلی بر سر و سینه خود و مردم زدهاند که جناب دیهیمی امروز هلمنمبارز میطلبند و خاتمی را به سان گلادیاتورهای قرونوسطایی به هماوردی میطلبند؟: "خاتمی جرات رویارویی با یک شهروند را ندارد، اگر دارد! این گوی و این میدان - شهروند، خشایار دیهیمی"؟
گویا
گویا
دیهمی هر چه بوده در این مقال در مورد خاتمی کسی که شرافتش را برای حفظ رژیم شکنجه و کشتار اسلامی از دست داده به درستی خاتمی را به ما میشناساند.
پاسخحذف