صفحات

۱۳۹۸ خرداد ۲۴, جمعه

چرا هر بار که فشار بر جمهوری اسلامی زیاد می‌شود، جمعی خواسته یا ناخواسته سپر بلای استبداد می‌شوند؟

 اکبر کریمیان

Akbar_Karimian.jpg
"بیانیه ۲۲۵ نفر از فعالان سیاسی و مدنی داخل و خارج از کشور" و "زیگزاگ زنی" و آدرس "غلط" دادن به خواننده آن، مرا به نوشتن این یاداشت واداشت. اینگونه تصور میشود، جمعی با گرایشهای سیاسی متفاوت، توافق سیاسی کردند تا مطلبی را "سر هم" کنند تا پیامی را به گوش دیگران برسانند. هر کدام بدنبال درج مطلب خودشان بوده از اینرو در یک پارگراف"تند رفتند" و در پاراگرافی دیگر "کم گفتند".

پیام‌شان این است، اگر بصورت خلاصه بتوانم برایتان بیان کنم، "از مذاکره بدون قید و شرط کسی ضرر ندیده. لطفا جهانیان به دولتهای ایران و آمریکا بگویید که با هم مذاکره کنند تا انسانهای بی گناه در این میان ازبین نروند. ولی این تنها پیام این بیانیه نیست. مطالب دیگری هم هست؛ تحریف واقعیتها و "جاده صاف کنی" و زمینه سازی "نرمش قهرمانانه" دیگر برای آقای خامنه‌ای و شرکا هم هست!
اجازه دهید که دو مطلب را پیش از هر چیز دیگر روشن کنم. یکی اینکه معتقدم که هر فردی و نهادی میتواند، هر درخواستی که باورمند است و نظری را که دارد با آزادی کامل بیان و آن را هم نشر دهد. دوم آنکه، امضا کنندگان محترم بیان کردند که آنان " فعالان سیاسی و مدنی با گرایش‌های مختلف" هستند و با امضا کردن این بیانیه، به یک تفاهم مشترک سیاسی رسیده‌اند. همین تفاهم مشترک خود جای "شکر" دارد، که بالاخر ما شاهد بودیم که جمعی بر سر مسئله‌ای همصدا شدند. امیدوارم هر چه زودتر تعداد بیشتری از فعالان سیاسی و مدنی با تفاهم بتوانند بر اساس اصول "دموکراتیک" و "واقعیتها" راهکارهای مناسبی در جهت برقراری دموکراسی در کشور سندی را به امضا برسانند.
اما چرا به نقد این بیانیه که حداقل ارزش جمع شدن ۲۲۵ هموطن با نگرشهای مختلف سیاسی، از استمرارطلبان تا چپهای ضدامپریالیست، را داشت، پرداخته‌ام. دلیل‌اش درخواست خودشان و محتوای غیر واقعی نوشته‌شان بود. آنان خواستند که "... مردم ایران و فعالان سیاسی و مدنی با احساس مسئولیت خطیر ملی «مذاکره بی قید وشرط» را به هر شکلی که می‌توانند به حکومتگران دو کشور اعلام و ترغیب کنند". من به عنوان یک ایرانی و به عنوان یک فعال سیاسی که تا کنون در اعتراض به جنگ در منطقه خاورمیانه، بویژه احتمال جنگ با ایران با برپایی همایشهای مختلف در مقابل سفارت امریکا در لندن به مقابل به جنگ افروزان پرداختم، بیانیه ۲۲۵ فعال سیاسی و مدنی را نقد و آنرا تحریف واقعیتها و دادن آدرس غلط به خوانندگان مطلب میدانم و از اینرو آنرا نقد میکنم.
نقدم را در دو قسمت تنظیم میکنم که مطلبم روشنتر بیان شده باشد. اولین قسمت خود بیانیه است که باید انرا باز تر کرد و یا بصورت مشخصی نکات مطرح شده انرا مورد بررسی قرار داد. دومین قسمت به "کلی گفته ها" و جزییات ناگفته آن اختصاص داده‌ام.

مشخص کردن نکات بیانیه

این بیانیه نکات بسیار خوبی را در خود دارد که یکی از آنها همین ۲۲۵ فعال سیاسی و مدنی است که راضی شدند نامشان پای یک سند سیاسی بیاید، دست‌شان درد نکند. از این نکته که بگذاریم؛ جان کلام آنان را در جمله زیر میخوانیم که مینویسند؛
" «مذاکره» تسلیم نیست؛ از میانجیگری استقبال و با آمریکا مذاکرۀ «بی‌قید و شرط» کنید! ".
پیام روشن است، سران جمهوری اسلامی، شما تسلیم آمریکا نمیشوید اگر با آنها مذاکره کنید، میانجیگری نخست وزیر ژاپن را بپذیرید تاعاقبت بخیر شوید! پندی است که امضا کنندگان به آقای خامنه‌ای و شرکا میدهند. البته منافعی هم برای ملت ایران از این پندی که به آقای خامنه‌ای و شرکا داده‌اند نیز بر میشمارند و درست و بجا هم بیان میکنند.
در قسمت بعد این بیانیه میآورند:
"ما شاهد کارشکنی در روند دیپلماسی و تحریک جنگ افروزانی در دولت آمریکا و اسرائیل و برخی کشورهای منطقه مانند عربستان به موازات تندروهای داخل ایران و برخی اپوزیسیون همگام با دولت آمریکا هستیم که مرتبا در تنوری که می‌خواهند نان جنگ بپزند، هیزم می‌ریزند. خروج زورمدارانه و یکجانبه دولت آمریکا از توافق برجام و برخی دیگر از معاهدات بین المللی و اعمال سیاستهای سیادت طلبانه و واپسگرایانه، نظم جهانی را به قانون جنگل نزدیک کرده است. ".
در این قسمت از بیانیه است که آنان زیگزاگ رفتند و واقعیتها را نادیده گرفتند! دولت ترامپ و شخص خود ترامپ در چندین مصاحبه و پیامهای تیوتتریش اعلام کرد که خواهان مذاکره بدون قید و شرط با ایران است، به اضافه چند پیام مهم دیگر.
بدون هیچ تردیدی، دولت آمریکا درخواست کننده مذاکرات بدون قید و شرط بوده و برای جذب طرف مقابل اعلام کرده که "ما بدنبال تغییر رژیم در ایران نیستیم". حتی ترامپ برای رفع ابهام در مصاحبه‌اش با خبرنگاران میگویند که " میخواهد رابطه خوبی با همه کشورها از جمله ایران داشته باشم". امضا کنندگان بیانیه میتوانستند بمانند جمهوری اسلامی بگویند و بنویسند که " به سخنان دولت و شخص ترامپ باورمند نیستند"! اگر چنین مینوشتند آنوقت خود را دچار تناقض گوئی میکردند، اما بهتر از ان بود که به رد واقعیتهای موجود دست بزنند. از سوی دیگر، اگر آنان به وعده‌های دولت ترامپ بصورت جدی نگاه نمیکنند و بر اساس این دید، از تمامی مردم جهان و ... درخواست کرده‌اند که دو دولت ایران و آمریکا را ترغیب نمایند تا به مذاکره بدون قید و شرط بنشینند، آنوقت آنان دچار " یک هوا و دو بام" میشدند. یعنی آقای خامنه‌ای و شرکاء حتی تا این حد، یعنی همین بیان ساده که مایل به مذاکره بدون قید و شرط هستند، نشده‌اند. چرا این دوستان بصورت روشن بیان نکردند که " جناب آقای خامنه‌ای و شرکاء، لطفا دعوت دولت امریکا برای مذاکره بدون قید و شرط را بپذیرید و ملت شوربختمان را از این که هستند بدبخت تر نکنید"؟ امیدوارم امضا کنندگان بیانیه پاسخگو باشند! اما ظاهر امر اینگونه است که آنان قصد دیگری از صدور بیانیه بر اساس رد واقعیتهای موجود داشته‌اند.
sites.jpg
در همین قسمت از بیانیه آمده است؛ "... موازات تندروهای داخل ایران و برخی اپوزیسیون همگام با دولت آمریکا هستیم که مرتبا در تنوری که می‌خواهند نان جنگ بپزند، هیزم می‌ریزند. ". آخر این تندروهای که ازشان نامه میبرند چه کسانی هستند؟ این ۲۲۵ فعال سیاسی و مدنی شرمشان میشود یا بگونه‌ای خجالت میکشند که بنویسند آنان چه کسانی هستند! اگر منظورشان سرداران و رهبران سیاسی و آیت الله مفتخور است که، گرامیان آنان که جنگ افروزان اصلی این ماجراها هستند! چرا از کلمه تندروها استفاده میکنید؟ این کلمه معرف جنگ افروزان، که همان آقای خامنه‌ای و شرکایش هستند، نیست. شما با هر منطقی هم به آنان نگاه میکردید نمیتوانستید آنان را "تندروها" بخوانید، آنان حاکمان ایران هستند!
این نشان دهنده ریشه مشکل اصلی این بیانیه است، تحریف واقعیتها یا انکار آنها. توجه بفرمایید به بند بعدی، " ... برخی اپوزیسیون همگام با دولت آمریکا ... "، از ۷،۵ میلیون ایرانی در خارج از کشور و بخش بزرگ مخالفان داخل کشور، چند درصد از براندازان/سرنگون طلبان یا آنانی که برای نابودی این نظام در تلاش هستند، آنان میتوانند نام ببرند که چنین درخواستی داشته‌اند؟ تازه اگر هم درصدش را بیان کنند، چرا این تعداد اندک را چماق میکنید تا بتوانید منظور سیاسی خود را پیش ببرید؟ شما بگویید که میخواهید به جمهوری اسلامی خط دهید، و به آنان بگویید که دعوت مذاکره بدون قید و شرط ترامپ را بپذیرد و نرمش قهرمانانه دیگری را هم بزند. آنوقت من و امثال من نمیتوانستیم بگوییم که شما در بیانیه‌تان تحریف و انکار واقعیتها را کرده‌اید.
اگر مشکل شما و درد واقعی شما ترس از مرگ انسانهای بی گناه ونابودی کشور است، که امیدوارم همینگونه باشد، پس چرا به مردم و فعالین و صلح دوستان جهان نگفتید که "دنیا بیائید به داد ملت ایران برسید، آدم کشان در ایران بر مردمش چیره شده‌اند و حاضر نیستند که دعوت به مذاکره بدون قید وشرط دولت ترامپ را بپذیرند! شما که چنین نکردید ولی این حق را برای خود قائل شدید که از جهانیان درخواستی بکنید، پس چرا همین حق را برای دیگرانی که از ترامپ درخواست دیگری میکنند قائل نمیشوید؟ چطور آقای خمینی از امریکا برای سرنگونی حکومت محمدرضا شاه میتواند کمک بگیرد، اما اگر دیگران بخواهند کمک بگیرند آتان نوکران اجنبی خواهند شد؟ چرا اینان نمیتوانند به آمریکا بگویند که " انچه را که آوردید، لطفا خودتان بیاید و بردارید! ". چرا همیشه یک بام و دو هوا؟ البته لازم میدانم این نکته را در اینجا روشن کنم که من باورمند به تغییر نظام حاکم بدست ملت بزرگ ایران هستم و هرگز خواهان دخالتهای قدرتهای بزرگ در کشور عزیزمان نبوده و نیستم. اما استدلال جمعی از چپهای ضدامپریالیست و لابی های جمهوری اسلامی مرا بر آن داشت تا منطق آنان را در اینجا به زیر سوال ببرم.
واقعیت این است که این بیانیه یک بخشش، تسویه حساب سیاسی است با آنانی که براندازند. اما با این ترفندها و انکار واقعیتها، آنان نمیتوانند حرف اکثریت براندازان را تحریف کنند؛ جمهوری اسلامی یک نظام ادم کش، تروریست و بی کفایت است و باید به زباله دان تاریخ برای همیشه سپرده شود. شما در بین این براندازانی که اینچنین هدفی را دنبال میکنند، نام ۱۰۰ نفر از آنانرا که خواهان حمله نظامی امریکا به ایران باشند بیاورید و به مردم معرفی کنید. بگذارید خود مردم تکلیفشان را با انها روشن کنند.
عملکرد تمام قبیله استمرارطلبان و چپهای ضد امپریالیست بعد از ۳۰ سال بخوبی نشان داده که هدفشان حفظ نظام است نه حفظ منافع ملی. لازم نیست جای دوری برویم به همین نامهائی که در زیر همین بیانیه آمده است توجه کنید و سابقه آنان را در ترویج استراتژی "انتخاب بین بد و بدتر" بیابید. ببینید که چند تن از آنان در همان صبح "انقلاب" نوشتند که "ضد انقلاب را به دادگاه‌های انقلاب معرفی کنید". ببینید که چند تن از آنان خواهان تقویت سپاه پاسداران بودند. ببینید که چند تن از آنان در اشغال سفارت آمریکا دست داشتند و یا در تایید آن از همدیگر سبقت میگرفتند. آخر چگونه میتوانند از نجات ایران و ایرانی سخن برانند وقتی که باعث استیلاء استبداد دینی و حاصل کژکرداریشان همین شرایطی است که در حال حاضر گریبان ملت را گرفته است؟ چگونه چماقی بدست میگیرند و بر سر این و آن میکوبند و انان را "... اپوزیسیون همگام با دولت آمریکا ...نان جنگ [بپز] ...، هیزم [بریز]‌..." خطاب میکنند و صد آدرس غلط میدهند و ماهیت خودشان را در زیر شعارهای زیبا ولی بدور از واقعیت، پنهان میکنند.
امضا کنندگان بیانیه، خودتان توجه کنید که چه نوشته‌اید و چه میخواهید:
" ما از افکار عمومی جهان و نهادهای مستقل بین المللی می‌خواهیم که ... آنان را دعوت به مذاکره بی قید و شرط کنند. ".
چقدر در این نوشته شما تحریف وجود دارد. ترامپ و دولت او اعلام کردند که خواهان مذاکره بدون قید و شرط با ایران هستند. این خامنه‌ای و شرکایش هستند که مذاکره را نپذیرفتند. چرا اینچنین حقایق را کتمان میکنید؟
در قسمت دیگری از این بیانیه آورده‌اند که:
«نظم حاکم بر جهان ناعادلانه است. همگان آشکارا شاهد اعمال استانداردهای دوگانه در سطح جهانی به خصوص از سوی دولت آمریکا و اراده دولت این کشور برای دیکته کردن سیاستهایش نه تنها بر کشورهای منتقد و مخالف خود بلکه بر دولتهای همپیمان خویش در اروپا و دیگر نقاط جهان هستیم و زورمداری و جنگ افروزی دولت ترامپ و متحدان منطقه ای اش را به صراحت محکوم می کنیم . اما به همان روشنی براین باوریم که که نمی توان با اعمال ناعدالتی و تبعیض و فساد در داخل، با استانداردی دو گانه داعیه مبارزه با ظلم و ناعدالتی در منطقه و جهان را داشت.»
"نظام حاکم بر جهان نا عادلانه است"، این اگر توجیه برای تبرئه رفتارهای زشت جمهوری سلامی نباشد یقینا نکته انحرافی است. آخر این نظام جهانی کی عادلانه بوده که این دوستان چنین میفرمایند؟ کدام قدرت جهانی عادلانه رفتار کرده است که ما دست به گریبان این و آن بشویم؟ حالا ما کاسه داغتر از آش شویم و برای دولتهای اروپائی هم نگران باشیم؟ فرانسه، آلمان، بریتانیا و ... نمیدانند منافع‌شان کجاست و چگونه از آنها دفاع کنند که امضا کنندگان بیانیه میخواهند بما و مردم آن کشورها یاد دهند که چگونه دولتی و فردی منافع آنان را نابود میکند! نظام جمهوری اسلامی کاسه داغتر از آشِ مردم شور بخت فلسطین شده، دیگر شما امضاکنندگان بیانیه کاسه داغتز از آش منافع اروپائیان نشوید.
توجه بیشتر بفرمایید به این نکته که میآورند؛ " ... براین باوریم که که نمی‌توان با اعمال ناعدالتی و تبعیض و فساد در داخل، با استانداردی دو گانه داعیه مبارزه با ظلم و ناعدالتی در منطقه و جهان را داشت. ". در واقع امضا کنندگان بیانیه معتقد هستند که جمهوری اسلامی؛ " ... با اعمال ناعدالتی و تبعیض و فساد در داخل..."، نمیتواند عملکرد خودش را در عراق، یمن، لبنان، فلسطین، سوریه و ... توجیه کند! اعمال جمهوری اسلامی فقط ناعدالتی و تبعیض و فساد نبوده بلکه جنایت، سرکوب و خفقان و نقض حقوق اولیه انسانی بوده است. آیا امضا کنندگان بیانیه نمیدانند که جمهوری اسلامی چه بلائی بر سر زندانیان سیاسی و اعتقادی آورده و میآورد؟ آیا از فاجعه دهه ۶۰ نشنیده و نمیدانند و یا در تلاش اند برای حفط نظام آنها را از ذهن مردم پاک کنند؟ نمیشود اینچنین آقای خامنه‌ای و شرکا را بری از جنایتهایشان کرد و بخاطر خطر جنگ تطهیرشان داد.
یکی از تفاوتهای بنیادین بین امضا کنندگان بیانیه و تحول خواهان و براندازان در همین نکته بالاست، یعنی آنان، استمرارطلبان و چپهای ضدامپریالیست، همت در حفظ نظام نهادند ولی دسته دوم برای نابودی و جایگزین کردن آن با یک حکومت دموکراتیک ملی قد علم کرده‌اند. امضا کنندگان بیانیه بر این باور هستند که:
" بهترین طریق «نه» گفتن به جنگ، «آری» گفتن به دموکراسی و همبستگی ملی و رفع تبعیض در داخل است. "
آنان امیدوار به این هستند که با تغییر رفتار و اصلاح نظام جمهوری اسلامی، خطر بحرانهای جهانی، تحریمها و جنگ‌های احتمالی بین ایران و آمریکا یا ایران و عربستان و ... رفع خواهد شد. این در حالی است که گروه دوم بر این باور هستند که تا زمانی که جمهوری اسلامی پا برجاست، شرایط زندگی ملت ایران بدتر خواهد شد. تا زمانی که جمهوری اسلامی حاکم بر ایران است و امثال آقای خامنه‌ای و شرکا بر مملکت و ملت حکفرمایی میکنند بحرنهای جهانی، محیط زیستی، مصیبتهای طبیعی و غیره طبیعی، خطر جنگ، دزدیها و اختلاسها و ... پایان نخواهد یافت.

نکات برجسته این قسمت

نمیتوان با نادیده گرفتن واقعیتها و آرزومندی به اصلاح رفتار نظام، درخواست "صلح دوستی" داد! آقای ترامپ درخواست کننده مذاکرات بدون قید و شرط بین ایران و آمریکا بوده و برای حس نیت حتی اعلام کرده است که مایل به برقراری روابط دوستان با همه کشورها از جمله ایران است. اینکه دولت ترامپ تا چه حدی جدی است نامعلوم است. اما این شک و تردید را "شاگردان آیت الله خمینی" نمیتوانند به زبان بیاورند تا بر اساس آن جمهوری اسلامی را تطهیر کنند. چرا که "امام شیعیان جهان" خود اعتراف کرده که "خدعه گر" بوده و به مردم ایران دروغ گفته است تا سیاستهای ضد انسانی و ضد ملی خودش را پیاده کند. پس اگر دولتی و یا فردی، میباید اول "درستگوئی" یا "حسن نیتش" را در مورد "مذاکرات بدون قید و شرط" ثابت کند، شاگردان خمینی و دولت ایران خواهند بود. اما متاسفانه تعدادی از شاگردان خمینی که در جمع امضا کنندگان هستند، فراموششان شده این نکته را به دیگران یادآوری کنند. این فراموشکاری و یا سابقه همکاری با نظام جنایتکار تنها دلیل رد و نقد بیانیه درخواست کنندگان نیست. منطق غلط درخواست کنندگان که از فعالان و صلح دوستان جهان میخواهند که دو دولت ایران و ترامپ را به مذاکره بدون قید وشرط ترغیب نمایند به بیراهه رفته است. چرا که این دولت ترامپ بود که درخواست مذاکره بدون قید و شرط را داده بود؛ چه امضا کنندگان باور به سخن او داشته باشند و چه نداشته باشند، و آقای خامنه‌ای و شرکایش بودند که این پیشنهاد را رد کرده‌اند.
اگر ما، ملت بزرگ ایران، خواهان رفع تحریمها، خطر جنگ و هزاران شوربختی دیگر که بر سرمان فروریخته است را داشته باشیم، راهی جز گذار از نظام ضدانسانی و ضدملی جمهوری اسلامی به نظام دموکراتیک ملی نداریم.

قسمت دوم

قسمت دوم نقدم بیشتر بر سر نکاتی است که امضا کنندگان به آنها توجه نکرده یا نادیده گرفتند.
نکته اول در خود مبحث مذاکره کردن به صرف مذاکره کردن است که نتیجه بخش بودنش جای شک دارد. سوال این است، آیا اساسا مردم شوربخت منطقه و بویژه مردم ایران ظرفیت بی نتیجه ماندن مذاکره‌ را دارند؟ آیا ادامه یافتن بحرانهایی نظیر همین "نه جنگ و نه صلح" در افسرده کردن مردم و گوشه نشین کردن نیروهای اپوزیسیون اثرگذار نخواهد بود؟ آیا همین امر موجب ادامه حیات نظام ضدانسانی و ضدملی جمهوری اسلامی نخواهد شد؟ پس مذاکره به صرف مذاکره بی ارزش و حتی مشکل ساز نیز خواهد بود.
نمونه مذاکره‌های " بدون قید و شرط" یا "مذاکره کردن به خاطر مذاکره کردن" که بدون بسترهای اولیه صورت پذیرفته است، مذاکره ترامپ و کیم-جون-اون است. اینگونه مذاکرات زمینه ساز "امید سوزی" و ایجاد یاس در بین مردم و زمینه تسلیم مردم به شرایط موجود یا بوجود آمده خواهد شد. از سوی دیگر، خود مذاکره تبدیل به صحنه بازی قدرتهای "جا مانده"، که در مثال بالا، چین و روسیه است، میشود. پس مذاکره به صرف مذاکره میتواند مشکلات دیگری را برای مردم منطقه و بویژه ملت شوربخت ایران فراهم سازد. مذاکره بدون قید و شرط یا با قید و شرط، وقتی احتمالا میتواند به موفقیت برسد که روشن و آشکار باشد و ملت بتواند ناظر و حافظ منافعش باشد. در "مذاکره بی قید و شرط" پیشنهاد شده توسط آقای ترامپ، اصول یاد شده مشخص نشده است و سابقه نظام جمهوری اسلامی در اینگونه مذاکرات نشان داده که برای آنان حفظ نظام مسئله اصلی‌شان است نه منافع ملت بزرگ ایران.
آنچه ما، به عنوان بخشی از ملت ایران میتوانیم از امضا کنندگان بیانیه که از طیفهای مختلف، از استمرارطلب تا چپ‌های ضد امپریالیست بپرسیم این است که؛ چرا ما نباید از مردم صلح دوست و جهانیان بخواهیم که از رهبران جمهوری اسلامی درخواست کنند که دعوت به مذاکره بدون قید و شرط آقای ترامپ را بپذیرند؟ آنوقت میتوانستیم با شک کمتری باقی مطالبشان را هضم کنیم. البته این مطلب را من فقط از جهت روشن کردن منطق "نادرست" امضا کنندگان آوردم. شخصا هیچ باوری به اصلاح یا تغییر رفتار، چه در رهبران نظام یا ظرفیت ساختاری نظام ندارم.
نکته دیگری در این دو سوال است: آیا این درخواست کنندگان میخواهند بگویند که نظام جمهوری اسلامی با جناحها و لایه‌های مختلفش، دل به وطن ندارند و امضا کنندگان باید از جهانیان درخواست کنند که به یاد رهبران جمهوری اسلامی بیاورند که باید به فکر مملکت و ملت باشند؟ یا به این نتیجه رسیده‌اند که رهبران نظام جمهوری اسلامی توان درک صحیح از شرایط زندگی و مشکلات اقتصادی و اجتماعی ملت ایران را ندارند، پس باید به کمک افکار عمومی جهانیان فشار بر آنان وارد کرد تا بفهمند چه مصیبتهائی بر سر ملت آورده‌اند؟ آیا امضا کنندگان بیانیه به این نتیجه رسیده‌اند که حالا رهبران جمهوری اسلامی گوش شنوا برای درخواست آنان دارند؟ چرا؟
آنچه مسلم است، مذاکره کردن به صرف مذاکره کردن، نمیتواند مفید باشد. مطمئن هستم که بسیاری از مردم، همانهایی که از ترس جنگ خواب درست ندارند، همانهایی که از فشار تحریمها کمرشان شکسته شده است، بخوبی میدانند که حاکمان جمهوری اسلامی دل به وطن نداده‌اند. مطمئن هستم که مردم و اندیشمندان بخوبی میدانند که جمهوری اسلامی گوش شنوا ندارد. اگر داشت که این همه زندانی و اعدام و حبس‌های طولانی مدت نداشتیم.
چرا ما باید چنین درخواستی را بکنیم؟ و چرا چنین گنگ و نه واضح؟ ساده تر بیان کنم، می‌نویسند که؛ "ما از افکار عمومی جهان و نهادهای مستقل بین المللی می‌خواهیم که سردمداران دو کشور را به کاهش تنش بخوانند و آنان را دعوت به مذاکره بی قید و شرط کنند. " همزمان میگویند که؛ " نظم حاکم بر جهان ناعادلانه است. ". آنان در بیانیه‌شان، بصورت روشن مینویسند که آقای ترامپ و آقای خامنه‌ای و دیگر شرکای حاکم بر ایران را باید صلح دوستان جهان و دیگر نیروهای دموکراتیک دعوت به مذاکره "بدون قید و شرط" کنند. اما بیان نمیکنند که آقای ترامپ با آن ماشین عظیم نظامیش و با آن وزن سنگین اقتصادیش قبل از اینکه اینان بیانیه صادر کنند، اعلام کرده است که؛ حاضر است بدون قید و شرط و در هر کجا با مقامات ایرانی مذاکره کند! در واقع این آقای خامنه‌ای و شرکا هستند که مذاکره کردن یا نکردن را "ناموسی" کرده و از انجام آن سر باز میزنند!
چرا اینچنین این واقعیت را واژگونه بیان و نشان دادند، من نمیدانم. اما بهتر میبود که مینوشتند، "ما از مردم و نهادهای صلح دوست درخواست میکنم که به دولتمردان جمهوری اسلامی فشار وارد کنند تا به مذاکره بدون قید و شرط تن دهند!" چرا ننوشتند باید از آنان سوال کرد ولی آنچه مسلم است حق مطلب را ادا نکردند.
به دو دلیل مهم ما، مردم ایران، به این درخواست و اینگونه روندهای میباید توجه کافی و لازم کنیم:
اول آنکه بدانیم این نظام ضد انسانی و ضد ملی جمهوری اسلامی است که ملت بزرگ ایران را در این مصیبت و مصیبتهای قبلی دچار کرده و متاسفانه بعد از این هم خواهد کرد. نه "بی‌عدالتی جهانی" و نه "زورگویی دولت آمریکا" نقش چندانی در بوجود آوردن مصیبتها خراب شده بر سر ملت نداشته یا لااقل آنقدر عظیم نبوده است.
دوم - که از بعضی جهات مهمتر از اولی است - زمینه سازی "نرمش قهرمانه" دیگر است تحت نام ملت. که در آن مردم ایران مسئول "باخت قماربازی های" خامنه‌ای و شرکایش میشوند. به نوعی اینگونه بیانیه‌ها زمینه فکری مردم را برای قبول محصول نهائی بی کفایتی خامنه‌ای و شرکا را فراهم میسازد و اینگونه در ذهن مردم جا میاندازد که؛ فشار مردم و "خواهش" این و آن بود که این "نرمش قهرمانانه" را بر "آقا" تحمیل کرد! آقا قصد داشت در مقابل آمریکای جهانخوار نایستد، اما بعضی از مردم و رجال ترسیدند و پشت آقا را خالی کردند. وگرنه، آقا خامنه‌ای و شرکایش عقب نشینی نمی‌کرد!
درست مانند بازی برجام. تمام تفاهمات و مذاکرات زیر نظر شخص آقای خامنه‌ای و شرکا صورت پذیرفته بود. اما تا توانستند، بین قبول و رد برجام و چه کسی مسئول عقد آن بود بند بازی کردند. اینگونه بندبازی‌ها از این جهت است تا اقتدار "آقا" و نظام حفظ شود و پاسخگوی این سوال که چرا ملت باید چنین خسارات های سنگینی را متحمل شود، نباشد. از سوی دیگر دارو دسته مداحان دربار خامنه‌ای و شرکایش داستانی مانند داستانهای "کربلا" و "کوفه" در مظلومیت "آقا" سر میدهند و "آقا" را مظلوم تر هر مظلومی ترسیم میکنند و به جای آنکه ملت از این دارودسته طلبکار باشند، آنها طلبکار میشوند!
چرا ما باید سپر بلا و مسئول "حماقتهای" نظام باشیم؟ از سوی دیگر جمهوری اسلامی ثابت کرده است که صدای ناله‌های ۸۰ میلیون انسان را نه میشنود و نه میبیند، آیا خامنه‌ای و شرکا با دیدن بیانیه ۲۲۵ نفر، هم بینا میشود و هم شنوا؟
از اینکه هموطنان دلسوزی داریم و نگران جنگ و نابودی ایران هستند، باید هم ‌خوشحال بود، هم قدردان. اما آیا امضا کنندگان این بیانیه میدانند که ممکن است "جاده صاف کن" بیت رهبری شوند؟ این بیاینه، بی کفایتی و جنایتکاری‌های آقای خامنه‌ای و شرکا را به گردن "جهان ناعادلانه "، " زورمداری و جنگ افروزی دولت ترامپ " میندازد. این بیانیه، بجای معرفی عامل اصلی این تشنجات و بحرانها که جمهوری اسلامی است، با دادن آدرس غلط ادامه حیات جمهوری اسلامی را همچون پروژه استمرارطلبان امکان پذیر میکند.

در پایان

صدور این بیانیه با ابهاماتی که دارد و دادن آدرس غلط، نه به جلوگیری از جنگ کمک میکند و نه باعث ترغیب جمهوری اسلامی به مذاکره با آمریکا میشود. آنچه مسلم است، امضا کنندگان بیانیه واقعیتها را ندیدند و به خوانندگان مطلبشان آدرس غلط داده‌اند. نظام جمهوری اسلامی عامل اصلی بوجود آورنده بحرانهای منطقه‌ای و داخلی است و با همین بحرنها است که توانسته است ادامه حیات بدهد. برای رفع بحرانها، خطر جنگ و هزاران مصیبتی که بر سر ملت ایران خراب شده است، باید از جمهوری اسلامی گذار کرد و بسترهای نظام دموکرتیک ملی را با همیاری و همدلی تمامی ایرانیان دلسوز ساخت.
پایند و سر بلند باد ملت بزرگ ایران.
اکبر کریمیان
۱۲/۰۶/۲۰۱۹

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر