صفحات

۱۳۹۸ اردیبهشت ۱۰, سه‌شنبه

 تورم یا بحران زیستی؛ چه بلایی سر طبقات فقیر آمده است؟

kharid.jpg
ایران وایر علی رنجی‌پور - آنچه مردم ایران این روزها تجربه می‌کنند، پدیده‌ای کم‌سابقه حتی در اقتصاد ناپایدار و پرنوسانی مانند ایران است. دست کم در ۲۵سال گذشته سابقه نداشته که آمارهای رسمی حجم تورم قیمت‌ها را در یک سال بیش از ۵۰ درصد برآورد و محاسبه کنند.
این تجربه اگرچه یک تجربه مشترک و جمعی برای تمام سطوح جامعه ایران است، اما حجم، وزن و تاثیر آن به طور مساوی میان اقشار مختلف تقسیم نشده است. قدرت خرید طبقات متوسط و -حتی تا حدودی طبقات پردرآمد- به طور محسوسی کاهش یافته، اما بلایی که بر سر طبقات فرودست و کم‌درآمد آمده، قابل قیاس با آن نیست. حتی آمار رسمی نشان می‌دهند که تورم چگونه توان زیستی‌ فقرا را تحلیل برده و می‌برد.
و این همه در حالی است که نه‌تنها برنامه‌های دولت برای کاهش اثر بحران اقتصادی روی اقشار آسیب‌پذیر به جایی نرسیده، بلکه به گمان گروه بزرگی از اقتصاددانان یکی از عوامل موثر در تشدید تورم یارانه‌های پنهان مثل دلار ۴۲۰۰ تومانی برای واردات کالاهای اساسی -و از همه مهم‌تر غذا- است. طرحی که اگر یک دلیل برای شست آن کافی باشد، همین تورم مواد غذایی است.
آمار تورم فروردین ماه نشان می‌دهد در حالی که تورم مواد غیر خوراکی کمتر از ۴۰ درصد بوده، تورم مواد غذایی در یک سال بیش از ۸۵ درصد بوده است. با این حساب تورم مواد خوراکی یا همان اصلی‌ترین کالاهای اساسی که دولت وعده داده بود از طریق مدیریت یارانه‌های ارزی میزان افزایش قیمت آن را کنترل کند، ۲.۳ برابر بیشتر از مواد غیر خوراکی است.
جدول زیر یکی از دلایل واضح شکست طرح دولت برای مهار تورم کالاهای اساسی است. با مقایسه اعداد و ارقام در دو ستون چپ و راست جدول می‌توان به راحتی فهمید حجم تورم مواد غذایی، چقدر بیش از سایر کالاها و خدمات غیر خوراکی است؟ و طبیعتا با افزایش قیمت‌ها چگونه نیازهای غذایی مردم -به خصوص افشار کم‌درآمد تحت تاثیر قرار می‌گیرد؛ مردمی تهی‌دست که سبدشان از بسیاری کالاهای غیرخوراکی خالی بوده و است و تورم کنونی آن را از همیشه خالی‌تر کرده است.
گزارش دو روز پیش مرکز آمار ایران درباره تورم بر مبنای دهک‌های درآمدی تصویر واضح‌تری از فشار به فقرا ارائه می‌دهد.
این گزارش نشان می‌دهد میزان تورم نقطه به نقطه در فروردین ۹۸ برای دهک اول تا سوم ۵۳.۶ درصد و برای دهک دهم ۵۳.۲ درصد بوده است. یعنی تورمی که بر ضعیف‌ترین اقشار جامعه تحمیل شده، حتی از نظر عددی هم از تورم افراد پردرآمد که عمدتا درآمدشان متناسب با تورم افزایش نسبی پیدا کرده، بیشتر بوده است.
تصویر برگرفته از گزارش مرکز آمار ایران از تورم فروردین ۹۸
برای اینکه متوجه شویم چگونه این اتفاق افتاده باید به ترکیب سبد غذایی دهک‌های کم‌‌درآمد نگاه کنیم تا ببینیم چطور سفره فقرا، به معنی واقعی کوچک‌ و کوچک‌تر می‌شود.
در سبد کالا و خدمات سه دهک اول درآمدی بین ۳۸ تا ۴۳ درصد سهم غذا است. یعنی خانواده کارگرانی که با حداقل نرخ دستمزد چرخ زندگی‌شان می‌چرخد، یا خانواده‌های بی‌بضاعتی که امورشان وابسته به مستمری بهزیستی است، به طور متوسط بیش از ۴۰ درصد درآمدشان را صرف غذا و بیش از همه نان و غلات (بیش از ۱۳درصد کل سبد خانوار) مصرف می‌کنند. چیزی حدود ۴۰ درصد هم خرج اجاره خانه و پول آب و برق و سوخت می‌شود. ۲۰ درصد باقی هم حدود ۵ درصد صرف بهداشت و درمان و همین حدود خرج حمل و نقل‌شان می‌شود. و ۱۰ درصد باقی‌مانده به بقیه امورشان می‌رسد.
اما در عوض بالاترین دهک‌، با اینکه سفره غذا بزرگ‌تر و رنگین‌تر است، فقط ۱۷درصد درآمد خانواده صرف خوراکی می‌شود. بیش از همه گوشت و میوه و خشکبار. سهم نان و غلات برای این گروه کمتر از ۴درصد کل سبد کالای خانواده است. اما در عوض بیش از ۸۰ درصد سبد کالایی دهک دهم مواد غیر خوراکی و بیش از همه مسکن و حمل و نقل است. حدود ۳۵درصد سهم مسکن و انرژی و ۱۵ درصد هم سهم حمل و نقل.
با این وضعیت مشخص است که افزایش قیمت مواد غذایی تا چه اندازه به گروه‌های کم درآمد آسیب می‌زند. برای تقریب ذهن خانواده چهار نفره‌ای را تصور کنیم که درآمدشان در یک سال گذشته برابر حداقل دریافتی سال‌های ۹۷ و ۹۸ بوده است.
این خانواده پارسال با احتساب حق اولاد ماهی ۱،۵۳۰،۰۰۰ تومان درآمد داشته، امسال ۲،۱۸۰،۰۰۰ تومان رسیده است.
مبنای تقسیم‌بندی دهک‌های درآمدی در حال حاضر مشخص نیست، اما اگر فرض کنیم این خانواده در دهک اول تا سوم قرار داشته باشند، فروردین پارسال این خانواده حدود ۶۵۰ هزار تومان خرج غذای‌شان می‌شده. این خانواده همین مقدار هم خرج مسکن و اجاره خانه می‌دادند. حدود ۷۵ هزار تومان هم برای بهداشت و درمان و حمل و نقل استفاده می‌شده.
بر مبنای تورم حالا قیمت سبد غذایی این خانواده ۸۰ درصد بیشتر شده و به نزدیک یک میلیون و ۲۰۰ هزار تومان رسیده است. این عدد بیش از ۵۵درصد کل درآمد خانوار است. ۱۵درصد بیش از بودجه غذایی خانوار که به هر نحوی باید جبران شود. بخشی از این کسری از طریق جابجایی کالا در سبد خانوار جبران می‌شود. مثلا اگر تورم مسکن کمتر بوده، قاعدتا مازاد قیمت مسکن صرف غذا می‌شود، اما بخش دیگر آن غیر قابل جبران است. یعنی چاره‌ای جز حذف بعضی اقلام از سبد فشرده خانوار وجود ندارد. به هزینه‌های بیرونی مثل خانه و حمل و نقل که نمی‌توان دست زد، چیزی هم که از هزینه‌های غیرضروری باقی نمانده، تنها سفره غذا است که باید برخی مواد را از آن بیرون گذاشت. اول از همه موادی که بیش از بقیه گران‌ شده‌اند، مثل گوشت و سبزیجات.
این فقط نقل گروه‌های فقیر و سه دهک اول کم‌درآمد نیست، بلکه می‌توان همین نسبت را برای کارمندانی که پیش‌تر از نظر اقتصادی در طبقه متوسط قرار داشته‌اند محاسبه کرد و دید سفره غذایی خانواده‌های ایرانی چگونه در اثر تورم افسارگسیخته کوچک و کوچک‌تر می‌شود.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر