صفحات

۱۳۹۷ آذر ۱۴, چهارشنبه

اپوزیسیونی که دولت تعیین می کند و توی دهن ملت می زند



دریغا که این خیل بیشمار هنوز فاقد این درک میباشند که آنها اساساً بعنوان «حزب» و نهاد سیاسی در جایگاهی نیستند که از هم اکنون برای آینده ایران فرم نظام سیاسی برگزینند و آنرا محور همکاری و آشتی با یکدیگر قلمداد کنند. نمایندگان و رهبران «احزاب» و تشکل های سیاسی ایران هنوز متوّجه این امر نشده اند که آنها صرفا اپوزیسیون دولت هستند و نه حکومت که بخواهند در خصوص فرم نظام سیاسی ایران تعیین و تکلیف کنند. «احزاب» و سازمان های سیاسی ایرانی میبایست این قاعده بازی را خوب متوّجه باشند که آنها در درازای تاریخ تنها یک وظیفه دارند که پس از جمهوری اسلامی در رقابتی آزاد و متمدنانه نهایتاً مأموریت خواهند یافت تا تصدی امور دولت را بعهده گیرند و نه حکومت را.


کوروش اعتمادی

1 دسامبر 2018

Koroush_etemadi@hotmail.com




****

گاه شگفت زده به صحنهء نمایشی چشم میدوزم که بازیگران آن خود را اهل سیاست میپندارند و از یک سو خود را نماینده تام الاختیار ملّت، بگونه ای که از تربیون صحنهء نمایش اعلام میدارند که قرار است پس از جمهوری مسلمانان چه نوع حکومتی را برای مردم به ارمغان بیاورند. بُهت آور است که نوع حکومت آنها از هم اکنون محور هم پیمانی برشمرده میشود که دیگر در آینده ضرورتی نباشد برای انتخاب نوع نظام سیاسی ایران به آرای عمومی مردم (رفراندوم) مراجعه کرد. شاید در قالب فکری این جماعت اهل سیاست، مردمان ایران پس از جمهوری اسلامی، بلحاظ سطح شعور و آگاهی در حدی نمیباشند که بخواهند در یک همه پرسی عمومی برای خود نوع نظام سیاسیی را برگزینند. بنظر میرسد راه و روش این آقایان و خانمها برای کسب قدرت سیاسی برای جامعه کم هزینه تر خواهد بود تا برگزاری رفراندومی که معلوم نیست ملّت با عقاید آنها برای انتخاب فرم و محتوای نظام سیاسی ایران پس از ملایان یکسان خواهد بود و یا متفاوت. 

    

از همین رو همبستگی نیروهای مخالف جمهوری اسلامی، جهت همپیوندی با هماردجویی های مردم داخل کشور علیه ستم پیشه ترین حکومت تاریخ ایران بر این محور، همچنان در ناکامی فرو رفته است. چرا که چهار دهه است از عمر رژیم اسلامی میگذرد و چهار دهه است تلاش اپوزیسیون برای ایجاد یک اتحاد ثمربخش بی نتیجه مانده است.


محورهای هم پیمانی همان تکرار مکررات و از ویژگیهای گذشته برخوردار میباشند؛ نامفهوم، نامعقول و ناشدنی. در این بین هیچ عقل سلیمی هم پدیدار نشد که با دانایی و کاریزما به دیگران تفهیم کند آنچه را که تاکنون پیرامون اتحاد اپوزیسیون بمیان آورده اید ناممکن و گاه بسیار ابهام آمیز میباشند.


جمهوریخواهان برای جمهوری، پادشاهیخواهان برای استقرار مجدد نظام سلطنتی و «فدرالیست ها» برای فدرالیسمی  گنگ و نامعلوم، همچنان به فراخواندن همگان برای اتحاد مشغول میباشند.


دریغا که این خیل بیشمار هنوز فاقد این درک میباشند که آنها اساساً بعنوان «حزب» و نهاد سیاسی در جایگاهی نیستند که از هم اکنون برای آینده ایران فرم نظام سیاسی برگزینند و آنرا محور همکاری و آشتی با یکدیگر قلمداد کنند. نمایندگان و رهبران «احزاب» و تشکل های سیاسی ایران هنوز متوّجه این امر نشده اند که آنها صرفا اپوزیسیون دولت هستند و نه حکومت که بخواهند در خصوص فرم نظام سیاسی ایران تعیین و تکلیف کنند. «احزاب» و سازمان های سیاسی ایرانی میبایست این قاعده بازی را خوب متوّجه باشند که آنها در درازای تاریخ تنها یک وظیفه دارند که پس از جمهوری اسلامی در رقابتی آزاد و متمدنانه نهایتاً مأموریت خواهند یافت تا تصدی امور دولت را بعهده گیرند و نه حکومت را. بله این تنها و اصلی ترین مسئولیت سیاسی یک حزب سیاسی در همهء نظامهای دمکراتیک است که بتنهایی و یا با ائتلاف با دیگر احزاب سیاسی مسئولیت اداره دولت، و نه حکومت را، در اختیار گیرند. از این رو تا هنگامی «احزاب» و نهادهای سیاسی ایرانی نپذیرند که مهمترین وظیفه یک حزب سیاسی صرفاً کسب قدرت دولتی است و نه حکومتی، در بر پاشنه ای خواهد چرخید که حدود چهل سال اخیر چرخیده است که نتیجه آن پراکندگی در بین نیروهای اپوزیسیون و ماندگاری جمهوری اسلامی بر سر قدرت.


 از این رو یکبار دیگر تأکید میورزم که ائتلاف سیاسی اپوزیسیون علیه ماندگاری جمهوری اسلامی حول نوع نظام سیاسی، هم بلحاظ علمی و نیز بلحاظ روش کار سیاسی اشتباه، ناسنجیده و ناکارآمد است. اصرار «احزاب» و نهادهای سیاسی ایران جهت یک ائتلاف سیاسی گسترده پیرامون نوع نظام سیاسی در ایران، پیشتر پراکندگی مابین نیروهای اپوزیسیون را تشدید میکند و از یک سو به تداوم بقای حکومت ملایان کمک خواهد کرد. 


رفراندم، راهکاری دمکراتیک جهت گزینش سیاستها و تغییرات کلان حکومتی

در همهء دمکراسیهای مدرن حضور گسترده آحاد جامعه پای صندوق های رأی برای تغییر و تصویب قوانین پایه ای و یا دگرگونی بنیادی در ساختار سیاسی تنها روش قطعی و دمکراتیکی است که بکار گرفته میشود. استقرار و تحقق تغییرات کلانی و بنیادی حکومتی، بعهده مردم است نه احزاب سیاسی. آرای عمومی مردم در دو همهء پرسی (رفراندوم) و تأیید اکثریت قاطع دو پارلمان، میزان سنجش و پذیرش تغییرات بنیادی سیاسی حکومتی است. در سه دههء اخیر شاهد تغییرات بنیادی سیاسی در بسیاری از دمکراسیهای غربی بوده و مشاهده کرده هر جا که بنا بوده است تا یک تحول اساسی در سیاست روز جهانی رخ دهد، همگان به آرای عمومی مراجعه کرده. بطور نمونه برای ورود  کشوری به  اتحادیه اروپا و یا خروج از آن، بلافاصله به آرای عمومی (رفراندوم) مراجعه میشود. و یا تقسیم کشوری و تبدیل آن به دو کشور مستقل، باز آرای عمومی مردم حرف آخر را زده. در یک هیچیک از این تحولات سیاسی در غرب هرگز مشاهده نشده حزب سیاسی خاص و یا ائتلاف سیاسی از چند حزب مدعی شوند که آنها نمایندگی همهء مردم را داشته و از این رو میبایست تغییرات بنیادی سیاسی در کشور متبوع بر اساس نقطه نظرات آنها انجام گیرد. احزاب سیاسی در دمکراسیهای غربی به این امر واقف هستند که آنها هرگز نمایندگی همهء مردم و طبقات اجتماعی را نکرده و علیرغم اینکه آنها در همهء دوره های انتخابات پارلمانی درصد در خور توجهی از حمایت ها و آرای مردم را پشت خود داشته. با این وجود این احزاب این درایت را داشته اند که درک کنند میبایست برای هر تصمیم و تغییر بنیادی در سیاست و حکومت به آرای عمومی مردم (رفراندوم) مراجعه کرد.


 از این رو پس از چهل سال سردرگمی و به کج راهه رفتن این انتظار میرفت وقتی که صحبت از ائتلاف سیاسی نیروهای مخالف جمهوری اسلامی میشود، محور هم پیمانی دیگر فرم نظام سیاسی ایران که خواست کلانی است مورد نظر نباشد. تعیین فرم نظام حقّ و وظیفه آحاد جامعه ایران است که میبایست بر سر آن تصمیم بگیرند، آنهم در یک و یا دو همه پرسی عمومی (رفراندوم) که نتایج آن توسط اکثریت قاطع یک و یا دو پارلمان منتخب مردم مورد تأیید قرار گیرند.       

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر