صفحات

۱۳۹۷ آذر ۱۹, دوشنبه

نان هفت تپه ای ها در قیامت آخوندی

بهنام چنگائی

برای هر انسان آزاده و سکولاری "دین دولتی" شمشیر عریان است، بویژه در یک کشور رنگین کمانی و پُر اتنیک. زیرا شیوهء زمامداری هر حاکمیت دینی ـ ایدئولوژیک جز بر این پایه نبوده که برای رسیدن به اهداف گروه خود نبایست و نمی تواند با دیگران سازش منطقی بیابد، آشوب و دشمنی نیافکند؛ علیه همگرائی فرامذهبی نرمش خردگرایانه بجوید، با "اخلاق و دانش انسانمدار" بازتاب های دیگری "ورای عقاید" خویش نشان دهد، یا برای حل چالش ها راهکارهای عقلانی را بپذیرد و به پیشنهادها دقت کند.
بهمین خاطر دولت دینی به خواست اجتماعی تن نمی دهد، دوستدار همزیستی مسالمت آمیز سیاسی در درون کشور، و در بیرون با همسایگان و جهانیان نمی باشد، و بدتر از همه رفاه و شکوفائی اقتصادی در چنین حکومت های خودسر هرگز دست یافتنی نبوده و نیست. در سطح جهان هم از خودکامگی مذهبی ایدئولوژیک جز به واپسماندگی ها، فسادها و باندهای مافیائی بسان رژیم ولائی نینجامیده و پیش از همه محصول تبهکارانه این ستیزه جوئی ها به تباهی زندگی و جزغاله شدن کارگران، زحمتکشان و بی پناهان محروم نمی انجامد که کارگران هفت تپه بخش کوچکی از این جهنمزدگانند که در قیامت حکومت دینی سوزانده شده و قربانی جاهطلبی چپاولگران آقا و یارانش می شوند.

در برابر یکه تازی مذهبی الهی، حال اگر بپذیریم که انسان هیچگاه عقاید و شناخت اش کامل نیست، و او جز همان نیست که در عمل نشان می دهد و همیشه نیز نیاز به جستجو و دستیابی به تازگی و اصلاح پیشینگی های فرسوده ی خویش دارد! پس آنگاه باید پذیرفت که برای دگرگون کردن واماندگی ها، ناراستی ها و ناهمخوانائی های نوع انسان با منافع و خرد جمعی، ناگزیر می باید "وی ایرانی جهانی"را با دانش و تجربه جمعی تاریخی همسازش کرد؛ کار سازنده و فراعقیدتی یادش داد تا پیوسته در بودن و شدن پیگیر همگام رهروان راه انسانی باشد و گام بردارد و بسوی فردای نوع بشری رغبت بجوید و فراروید. اصول لازم و پایه ایکه با مضامین ازلی و ابدی ادیان و مذاهب خوانا نیست؛ و همگی آنها قرن ها از خرد امروزی بیگانه مانده اند. بویژه بساط ولایت فقیه مطلق یکدست فاسد که از بیخ و بن با چنین دیدگاهی هرگز خوانائی نداشته و ندارد. چراکه چنین شیوه پویائی با پیدایش دولت دینی، و سپس تصرف قدرت سیاسی و اقتصادی در ایران بکلی بی ارزش و نابودشد، و ولایت فقیه زیر پوشش و پشتیبانی آغازین جای خدا را گرفت و طبعا بیش از گذشته ها توانست بر تشدید سیستماتیک افیونِ منگ شدگی آسمانی بیفزاید، و هرز رفتگیِ دانش و خرد انسانمدار در دالان های مات و مبهوت مذهب گم و گور گشت، بلازدگی مذهبی در اعماق اجتماع ریشه دواند و به تبع از ناگزیری آسیب های ویرانگر آنها، خودناباوری سرشته شد و همزمان با اخلاق ریاکار دینی آمیخت و کمر "خرد جمعی" را در پهنای کشور مصیبت بارتر و خرابکارتر از دوران" شاهان پهلوی خائن" شکاند و در هر کوی برزن اشکال فساد آخوندی رونق و پاگرفت و حکومت توانست چشم بخش بزرگی از ساده دلان را در دهه های یکم و دوم به روی تبهکاری و پستی ملا و مکلا جماعت ببندد و بست.

نسل در نسل مادران و پدران مان در اعماق فقر خیلی دیر دانسته و پی بردند که وعده دینی باد هواست و دریغا بیدادرس مردند و رفتند. ولی اینک ما در بساط یکدست انگل و غارتگر مذهبی بهتر از آنها می دانیم که در قاموس حکومت مردمفریب شیعی و اقتصاد سرمایه سالارانه تبهکاراش، پدیده پلید وعده یا دروغ مذهبی برای بردبار ساختن توده ها از تحمل بهشت زمینی آخوندها که در این چهاردهه دارائی های مردم را یکجا چپاول کرده اند، این مکاری ها بسیار مفید و کار بوده است. این وعده ها شامل همه چیزهای نایافته و ناداشته ی نداران و ناتوانان می شود تا این از دست رفتگان بی نان و نوا آرام گیرند و منتظر پاداش آخرت شوند. آری، در وعده های پوچ مذهبی برای محرومان چه رویاهای شیرین و طلائی که وجودندارد؟! آنهم قسم، قول و وعده های بی شرمانه ای با نام اولیای دین و با سوگند بخدا. ولی امروزه همه می دانند که ریا و دغلکاری آخوندی امری عادی و حیاتی برای آنهاست؛ خصوصا در این ۴۰ سال حاکمیت مطلق، توام با ویرانی همه جانبه هستی کارگران و زحمتکشان. خمینی، سران و یاران حکومت شیعی تاکنون بیاری همین وعده های دروغ ها بوده که توانستند به همه دار و ندار مردم دستبرد زنند. ولی اینک دست و دل تهی کارگران، گرسنگان و بیکاران از فریب های بی شمار آنها سیر است. شایان یادآوری ست که پشتیبانی جستن و یافتن از فریب مذهبی در دوران "شاهِ ملاپناه" نیز بسیار مرسوم بود. و پیش از همه توانسته بود فسادها، جنایت ها و چپاول های شاه و درباریانش را از چشم توده ها بخوبی بپوشاند؛ ولی دروغ و وعده فریب رژیم مذهبی چنین که امروز به امور عادی و جاری فراروئیده در گذشته ها اینگونه سیستماتیک نبودند.

حال قریب به اتفاق کارگران و زحمتکشان بیدار و هوشیارند و بنابرین گذشته ها گذشته و دیگر جایز نیست بازگردد و توده های پاکباخته بخوبی پی برده اند که وعده یاری خدا، رستگاری با پرتو دین و هدایت زندگی سالم و سرزنده توسط سران مذهبی حرف مفتی بیش نیست و ریشه ی باور مذهبی از اعماق زندگی بربادرفته و خودآگاه کارگران بی دادرس کنده شده است. هم اینک یک قیامت کثیف ولائی در سراسر ایران برای کارگران و کارمزدان سراسر کشور برپاست. همانگونه که حقوق بگیران دولتی و در بخش خصوصی در این زمداری بی اخلاق الهی زندگی زن و بچه های شان به تباهی کشانده شده، و برای تک تک کارگران فکری و یدی شرافت و تعهد سران مذهبی واژه های تهی و بیگانه ای شده اند. بویژه آنجا که "وعده الهی"برای غارت نان کارگران در سراسر ایران با قسم بخدا و رسول خدا دیری جزو مهره های مار ملاها بوده و اینک دیگر چنان رنگری مذهبی میسرنیست. از همین روست که پیشروان کارگری هفت تپه و کارگران گروه ملی فولاد اهواز و... دیگر در بساط ولایت فقیه مطلق گول نمی خورند و وعده ی کارگر نوازی رژیم را برنمی تابند و بهمین خاطر بی رحمانه به بند کشیده شده و شکنجه می شوند. چرا؟ چون تنها بخاطر دادخواهی و درخواست حق و حقوق نداشته دست از کارکشیده، اعتراض کرده و حالا شلاق قساوت قضای آخوندی می خورند؛ و به زنجیر و زندان و زور و ستم سیستماتیک امنیتی ها دچار می شوند؛ و اگر رژیم نتواند زبان شاکی آنها را با آیه های ملائی ببرد و ببندد، و اگر نتواند فریاد اعتراض آسماعیل بخشی ها و خانم قلیائی ها را خفه کند، آنگاه ای بسا آنها را هم بسان بسیاری از ستار بهشتی ها، افشین اسانلوها سکته وش بکشند؟! هوشیارباشیم.

سخن کوتاه! تاوان پذیرش دین دولتی همین قیامتی ست که دچارش شده ایم، تا رژیم پابرجاست چالش مرگبار نان و کار و آزادی ما نیز ادامه خواهداشت. بنابرین کار کلانی در پیشرو هست و در این راه دشوار فراموش نکنیم که هیچ جریان کارگری مردمی، حالا هرچند گسترده نمی تواند بتنهائی و بی پشتیبانی سراسری از رژیم آدمخوار گذر کند و بی گمان بسان بارهای بار سرکوب خواهدشد. چاره ما مبارزه مشترک، هماهنگ و همزمان می باید با تسخیر خیابان ها و مراکز تولیدی و با برپائی اعتصاب های یکدست سراسری کارگران و حقوق بگیران همراه باشد تا مگر از پس مفتخوران سپاهی، بسیجی و لباس شخصی ها نیرومندانه جان سالم بدربرده و سرنگونی کل دین حکومتی را هموارسازد. هدف، سرنگونی کل حکومت دینی و زدودن ریشه ی آن از اعماق سیاست و اقتصاد و فرهنگ رنگین کمانی کشورمان است. کارگران هفت تپه تنها نیستند.
سکولار دموکراسی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر