صفحات

۱۳۹۷ آذر ۱۷, شنبه


براندازی کدام حکومت؟

فیروز نجومی

تا کنون باین واقعیت همگان وقوف یافته اند که رژیم دین پیوسته از بحران و بحران آفرینی سود برده است نه لزوما به نفع ملت بلکه به نفع نهادینه ساختن ارزشهای اسلام فقاهتی در جامعه. آمادگی برای تحریمات اقتصادی، سرکوب و خشونت هر اعتراض و اعتصابی، ایجاد نگرانی، اضطراب و پریشانی، ترس و وحشت  برای درگیری با قدرتهای جهانی، را نباید تها برخاسته از انگیزه ی بقای رژیم دانست، بلکه باید آنرا برخاسته از ماهیت نظام ارزشی و آرمانی "امامت" و "ولایت" دانست.

چهل سال از حکومت اسلامی میگذرد و هنوز تحلیلگران، به نظامی که ذاتا از مصالح دین ساخته شده است، نظامی که نهادهای دمکراسی برخاسته از تاریخ و مبارزات جامعه اروپای غربی را لباس اسلامی پوشانده – آنهم از سر ریا و فریبکاری، همچون نظامی مینگرند، چنانکه گویی یک نظام سیاسی ست که صرورتا عقلانی میاندیشد و عقلانی عمل میکند. باین معنا که برای بقا، نیازمند محاسبه سود و زیان است. چه خطا در محاسبه "منافع ملی" را بخطر میاندازد، خطری که ممکن است زنگ آغاز پایان یک حکومت را بصدا دراورد. از این مهمتر نهادهای مستقل و جدا و منفک از یک دیگر در دمکراسی برای بر قراری نظارت بر قدرت و ایجاد توازن بین سه قوا تعبیه گردیده است.

 این بدان معناست نظامی که بر اساس دین بیناد گذارده شده است، نمیتواند سیاسی بیاندیشد و نه میتواند سیاسی به کنشگری بپردازد. مهمترین و حیاتی ترین تصمیمات که مبنی بر توزیع منابع،  که ازآن بهر کسی چقدر، چرا و چکونه میرسد، با ریاست جمهور و نظارت نمایندگان پارلمان تعیین میشود و ذاتا یک کنش سیاسی ست. حال آنکه در حکومت اسلامی، مظهر شریعت اسلامی، بویژه اسلام داوازه امامی، شخص ولایت فقیه است که تصمیم میگیرد. تصمماتی که تا کنون ولایت فقیه، چه ولایت اول، امام 12+1، امام خمینی چه بوسیله آخوند خداوند علی خامنه، اتخاذ گردیده اند، بویژه آنانکه در تعین منافع ملی نقش اصلی را بازی کرده اند در خدمت سود و سربلندی و رشد و توسعه اسلام بوده است. مسلم است بخون کشاندن سران رژیم شاهی بسرعت بدون محاکه علنی و چندو چون جنایت آنان بر طبق موازین دینی، و فتوای امام خمینی، بوقوع نمی یافت، ممکن بود که حکومت اسلامی هرگز بقا نیابد. پس از آن نیز تصمیم به اسارت نگاهداشتن 50 و چند تن کارکنان سفارت اسلامی، یک تصمیم دینی در خدمت از میان برداشتن مخالفان حکومت، اسلامی، بود نه تنها چیزی عاید ملت نشد  بلکه ثروت ملی میلیاردی را به قرامت شاکیان گروگانها و دیگر مطالبات موسسات و شخصها ی دیگر، ارزانی داشت. چنین تصمیمی روشن است که بر ضد منافع مردم اما بسود حکومت دین تمام شد. چون بخش عمده ای از مخالفان حکومت آخوند ها را زیر چتر گروگانگیری از میان برداشت.

افزوده براین، رژیم آخوند ی، هشت سال دست بجنگی دینی و بمنظور رسیدن به یک مقصد دینی زده است. بیش از یک میلیون جان جوانان را از کیش مشترک اسلام بهلاکت رسانده  است و چه درصد بسیاری از معلولین و مصدوم بر روی  دست نسل آینده گذارده است. هزاران جوان کشور را در زندانه بقتل رساندند، تنها بفرمان یک مردمقدس و پاک و خظا ناپذیر، شخصی که اگر خود امام نبود مطمئن بدان که جلوه اصلی امام بود، که در خونریزی از امامان چه زود سبقت گرفت. در منظرامام خمینی، ایران فدای اسلام، یک امر بدیهی بود. پس از پروژه غنی سازی هستی ای بهر قیمتی باجرا گذاشته تا امریکا ستیزی را تا قیامت در جامعه نهادین بزند. ولایت فقیه از این هم بلند تر پریدن گرفت و همه علم "کافی" که در تحصیل اجتهاد کسب کرده بود در صنعت موشک سازی نهاد و به ساخت موشکهای دور برد دست پیا کرد و بجهان گشائی، پر گشودن گرفت و بهزینه گسترش فقر و گرسنگی در داخل تنها در خدامت نفوذ امپراطوری روحانیت برهبری خامنه ای را درکشور های هم کیش از عراق توسعه داد. در جهل سال ولایت اول و دوم نمیتوان نه سیاست و یا قانونی  را در دستگاه حکومت ولایت یافت که در خدمت بقای حکومت دین برهبری فقاهت طراحی نشده باشد.

حقیقت آن است تا کنون هرگونه بر خورد سیاسی با حکومت دین با شکست رو برو گشته است. هم اکنون روحانیت تمامی نهاد ها و سازمانهای دینی و دولتی را یا علنا مستقیم در زیر پنجه خودگرفته اند از جمله نهاد های امنیتی، اطلاعاتی و قضایی، و بعصی دیگر را در مقام های پائینتری زیر نظارت خود دارند. از جانب دیگرگفتمان فقاهت و تعبیر و تفسیر دینی از آنچه در درون و بیرون از کشور میگذرد  بطور روزانه در رادیو و تلویزیون تکرار میشود. در روزهای جمعه، امامان جمعه در سراسر ایران دین و قدرت را با هم مخلوط میکنند و بخورد ملت میدهند. البته که دست پر قدرت حکومت در کودکستانها، دبستانها، دبیرستانها و دانشگاهان، در اسلامی ساختن آنها نباید نادیده گرفت. بعبارت دیگر، نباید بنقش دین و اعتقادات دینی در منفعل ساختن جامعه ایران کم بها داد، پدیده ای که مخالفین سکولار برای ان پاسخی ارائه نداده اند.  بگذریم که هستند کسانی که هنوز میگویند وای مگر میشود به اعتقادات مردم توهین کرد؟ آخه که بیک پیرزن بیچاره که نمیشه گفت دیگر نمار برای الله نخوان؟ از پاسخ باین کوته نظران میگذریم.

اما، مسئله ای که بدان توجه نمیشود، حال بدلیل ترس از اهانت باعتقادات مردم و یا هر علت دیگری، آنست که تمام پدیده و تمام نکبتها و مصیبت های که دامنگیر این ملت شده و کشور را تا لبه پرتگاه کشانده است، آنست که این رژیم، رژیم دین است. در بیرون، دین همه جا حضور دارد، ماموران دین آشکار و مخفی رفتار و کردار مردم را زیر نظر دارند. زنان را که در کنترل کامل دارند. بی حجاب را اگر گشت ارشاد بگیرد، معلوم نیست که "نافرمان" چگونه ارشاد میشود. غرض اینکه اسلامی شدن جامعه را نباید در بحث براندازی نادیده گرفت. یعنی که نمیتوان از براندازی حکومت سخن بمیان آورد و از براندازی روحانیت و برچیدن بساط دین درحکومت سخنی بزبان نیاورد؟

اگر مختصرا بشرایط کنونی و اعتصابات کارگران نیشکر هفته تپه خوزستان، کارگران فولاد اهواز و معلمین بپردازیم، مشاهده میکنیم، هنوز اصنافی بسیار در سراسر کشور باعتصاب کنندگان پس از نزدیک بچهار هفته بر نخاسته اند؟ اما، در این میان نباید از انفعال در دبستانها، دبیرستانها و حتی دانشگاها غافل ماند. حال دیگر اقشار مردم را بکنار بگذریم که آنها نیز دچار مشکل معیشتی در زندگی هستند. با این وجود دراین شرایطی که نظام در حال فرو ریزی ست چرا این گروها نیروی خود را بر نیروی اعتراض کنندگان نیافزاید؟ غیبت "سبزها،" آنان که باعلائم مختلف سبر مثل روبان و یا شال گردن و غیره در این فصل از اعتراضات و اعتصابات، چندان نشانی دیده نمیشود. طبقه متوسطی که در 88 درسراسر تهران و شهرهای بزرگ همچون یک اقیانوس خروشیدن گرفته بودند، چگونه است که اثری بچشم نمیخورد. آیا کسی صدای آنها را شنیده است؟ البته ما شاهد دانشجویان پلی تکنیک بوده ایم، دانشگاهی پیشگام که خود جای امیدواری بسیاریست.

 اما، برغم این امید واری نباید آغشته شدن ، احساسات و عواطف افراد جامعه، هر چند بدرجات بسیار متفاوت،  ایمان و اعتقد عمیق و سطحی، در بانفعال کشیدن جامعه بدست فراموشی سپرد، انفعالی که خود را درعدم تمیز دین از سیاست در گفتمان رژيم فقاهتی بیان میکند. چرا که تنها یک روایت بیشتر از آنچه گفته میشوند اطلاعی بدست نمیاورند حتی اگر در پی آن بگردند. مثلا، اخیرا که آقای رئیس جمهور در روز مناسبت برگذاری شانزدهم آذر، دروز دانشگاه اعلام کرده است، دانشگاه های امروز کشور آزادترین دانشگاه های جهان است که در آن دانشجویان در نظرات انتقادی خود آزادند. این ادعا در بوق و کرنای رژیم، در صدر اخبار تلویزیون و مطبوعات سراسری کشور انتشار میباد. چگونه میتوان بواقعیت و حقیفت ادعای آقای سیاستمداری که لباس دین بتن دارد پی برد. تازه اگر پی بردی با آن حقیقفت در دست چه میتوان گفت. اگرچه هم اکنون بخشی از جنبش اعتراضی به فریبکاری روحانی اشاره کرده اند. اما، از نگاهی دیگر هم روحانی فکر میکند عین حقیقت را گفته است حقیقتی که اساس آن دین و باور دینی ست. که در اسلام البته که انسان آزاد است اما در تسلیم و اطاعت. حوزه های علمیه نماد عالی دانشگاه اسلامی ست در منظر ریاست جمهور، همه در اندیشه و بحث علم ماورایی آزادند در این چهل سال روحاینت تا حدودی موفق شده است که حوزه را به داشگاه ببرد آنفعال را در آنها نهادین سازد. حال آنکه شنونده ایکه بدروغ روحانیت آگاهی دارد، نه دارای صدا ست و نه میتواند صدای خود را بگوش دیگری برساند. تردید مدار که اگثر مردم ایران از آنچه که در خوزستان اتقاق میافتد با خبر نیستند. پس از بیخران هم نمیتوان انتظار برخاستن بر علیه بی عدالتی ها داشت،. بیخبر گذاردن البته که ابزاری ست در دست قدرت که مظهر آن نیز همان آخوندیست که مظهر دین هم هست.

حرف آخر آنکه در یک نظام دینی، مبارزه نمیتواند تنها شکل سیاسی بخود بگیرد و اگر هم مسیر سکولاریسم را در پیش میگیرد تنها زمانی برسالت خود عمل میپوشاند که ارزشها، گفتار و رفتارهای اسلامی را بچالش بکشد و به اسلامزدایی ، نه دین زدایی، دست بزند. بد نیست که دوستانی هم که در اندیشه فروریزی رژیم آخوندی بسر میبرند، نور بیشتری بپاشند بر سوالاتی مثل چگونه میتوان دین را از ساختار قدرت جدا ساخت، یکی را نفی و دیگری را تایید کرد؟ آیا مشخصا "تسلیم" و "اطاعت،" مقوله های سیاسی و یا دینی هستند و یا هم دینی و هم سیاسی اند، آیا میتوان آنها را از یکدیگر جدا ساخت. اگر میتوان بر نفی آن بر خاست، آن نفی بچه صورتی باید درآید.

این نه آیه انفعال بلکه بخش ناچیزیست در خدمت براندازی حکومت ولایت فقیه، بعنوان یک حکومت دینی و سیاسی. ترسم که تا جنبش های مردمی بسوی حکومت دین و یا حکومت دینی همچنان که در خیزشهای آخر سال گذشته بگوش رسید، ادامه پیدا نکند و تکرار نشود، پیروزی بر فرومایه ترین قشری که بر جامعه حکومت میکند چندان ساده نیست.  

فیروز نجومی
Firoz Nodjomi


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر