نمیخواهیم نمیخواهیم!
فیروز نجومی
چرا و چگونه ناگهانی یک جرقه، آتشی را شعله ور ساخت که در صد شهر نسبتا کوچک کشور زبانه کشید، هنوز حرف آخر زده نشده است و بحث در مورد آن کماکان ادامه دارد. اما، حکومت "مقدس" اسلامی از فریبکاری دست بر نمیدارد. برغم طلبه ها و حجت الاسلام های متخصص و کارشناس در تمامی امور جامعه، از امور اقتصادی و فرهنگی گرفته تا امور قانونگزاری و امنیتی، هنوز وانمود میکنند که دقیقا نمیدانند که چه عامل و یا عواملی سبب "خیزش" مردمی گردیده است. یعنی که هنوز باور ندارند که 40 سال حکومت آخوندی، مردم را بعصیان علیه نظام واداشته و با صدایی رسا اعلام داشته اند که "ما حکومت اسلامی نمیخواهیم نمیخواهیم."
ولی فقیه، خداوند یکتا و یگانه بطور کلی ظهور غرور انگیز خیزش مردمی را انکار میکند و خاطر نشان میکند که " پس از وارد شدن اغتشاشگران به صحنه، مردم حتی اگر اعتراضی هم داشتند، خود را کنار کشیدند." چنانکه گویی او شخصا در آنچه او "اغتشاشات "مینامد حضور داشته است، نظاره گر بوده است و دیده است که چگونه مردم خود را از "اغتشاشگران" جدا ساخته اند، اغتشاشگرانی که بدست شیطان بزرگ، امریکا و شرکای خبیث ش تحریک گشته و بخیابانها ریخته اند. او اصلا دلیلی نمی بیند برای خیزش مردمی، آنهم مردمی "شهید پرور،" "غیور" و "ایثارگر." از مردمی که در رفاه و آسایش و امنیت و اقتدار بین الملی بسر میبرند چگونه میتوان انتظار اعتراض و شکایت داشت؟ حضرت ولایت مثل همه خودکامگان جهان دچار "توهمی" است که به نیستی او میانجامد. او نه تنها همچنان بفریب مردم میپردازد بلکه خود را نیز میفریبد. نه تنها به مردم دروغ میگوید بخود نیز دروغ میگوید. او بر این تصور است که پس از 40 سال تجربه حکومت فقاهتی، مردم به ماهیت فریبکار و دروغگوی نظام پی نبرده اند وبی دلیل میگویند که حکومت اسلامی نمیخواهیم نمیخواهیم.
اگر چه ابتدان گفته شد که وضع بد معیشتی مردم، فقر و گرسنگی، مالباختگی و اقتصاد ورشکسته کشور، مردم را در سراسر کشور همصدا نموده و بهم پیوند داده است. اما، رئیس جمهور روحانی بر آنست که" مردم تنها بخاطر اقتصاد به خیابان نیامدهاند" ولی نگفت چه انگیزه ای مردم را بخیابانها کشانده که باهم همصدا شوند. هرچه که انگیزه خیزش مردمی باشد، در پاسخ بآن رئیس جمهور میگوید: "باید فضا را بازتر کنیم." البته نه اینکه فضا باز نبوده است فقط باید آنرا بازتر کرد. او نمیگوید که 40 سال است که راه تنفس را بر مردم بسته اند، همچون بختک بر سینه شان چسبیده و دچار کابوس شان کرده اند. افزوده بر این از کدام "فضا" روحانی سخن میگوید، بدرستی روشن نیست. آیا منظور وی بازتر کردن فضای مجازیست و یا فضای خفقان آور امنیتی است که 40 سال بر کشور سلطه افکنده است؟ آیا او فکر میکند میتواند، در فضای باز غیر امنیتی بر مسند قدرت بماند؟ گویا از تاریخ نیاموخته است، که هیچ نظام استبدادی، بویژه نظام استبداد مضاعف دین و قدرت دوام چندانی نخواهد آورد اگر شمشیر از گردن مردم برگیرد.
حجت الاسلام روحانی که مانند هم حوزه ای های خود عقل و خردورزی اجتهاد را در مدیریت کشور باوج خود رسانده است، گاهی نیز بدون اینکه خود آگاه باشد زیر روضه زده و به پند و اندرز و هشدار میپرداز و میافزاید که: "به صدای اعتراض گوش کنیم." بر حسب معمول، بدرستی روشن نیست که مخاطب روحانی کیست و یا چه کسانی هستند. آیا او خود، دولت و یا جناح خود را مخاطب قرار میدهد؟ یا آن نیروی ناشناخته ای که صدای اعتراض را در حلقوم مردم خفه میکند. وی در جای دیگری اظهار میدارد که رژیم "سلطنتی" که قرار بود "مادام العمر" بجا بماند سرنگون گردید بآن دلیل که صدای اعتراضات مردم را نشنید، چنانکه گویی او خود شنیده استکه حکومت اسلامی نمیخواهیم نمیخواهیم. اما، آنچه رئیس جمهور نا گفته میگذارد مهمتر از آن سخنی ست که بزبان میراند. چرا که در آنچه ناگفته میماند میتوان "حقیقت" را یافت. او نمیگوید که 40 سال است که به اعتراضات مردم، از جمله در 18 تیر و خرداد 88 وقعی ننهادند و بیرحمانه چنان بسرکوب معترضان پرداختند که به تراژدیهای بیشماری، از جمله کشتار چندین دانشجو، قتل ندا آقا سلطان و فاجعه کهریزک انجامید. با این وجود، او بدرستی به آن مخاطبی که همیشه در پرده ابهام قرار دارد، هشدار میدهد که: " اگر نتوانیم مشکلات را حل کنیم، به یک نقطه بسیار خطرناک و ناجور خواهیم رسید." چنانکه گویی هم اکنون بآن نقطه خطرناک نرسیده است. او نمیگوید که از مشکلاتی سخن میراند که کشور را، از هر زاویه ای که بدان بنگری، به آن نقطه از ویرانی کشانده است که از آن بازگشتی وجود ندارد، مگر آنکه بساط ولایت و "مردم سالاری دینی" این اسطوره فریب و ریاکاری برچیده شود.
برغم انکار خیزش مردمی که ارکان نظام اسلامی را بلرزه در آورده است ظاهرا صدای اعتراضات مردم بگوش رهبر معظم انقلاب، حضرت ولایت هم رسیده است. او اعتراف میکند که: "در بحث عدالت و عدالت اجتماعی و برداشتن فاصلهی بین قشرهای مختلف مردم کمکاری و عقبماندگی داریم." گویا حافظه وی بسی بسیار ضعیف است و بخاطر نمیآورد که نزدیک به 40 سال است که وی و ولینعمت وی بر مسند قدرت نشسته اند که عدالت "اسلامی" را بر قرار کنند و کرده اند، ثروت و قدرت را در دست قشر مفتخواران (روحانیت) و فرومایه ترین قشر جامعه از جمله رده های فوقانی سپاه پاسداران، انباشته نموده و اکثریت جامعه، از دانشگاهیان و متخصصین و کارشناسان گرفته تا اقشار مختلف کارمندان و معلمان و کارگران و زحمتکشان را دچار فقر و تنگدستی، فلاکت و بیکاری کرده اند. حضرت ولایت بنظر میرسد که فراموش کرده است که عدالت اسلامی بر تبعیض قرار گرفته است، نه تنها تبعیض بین غنی و فقیر بلکه تبعیض بین جنسیت ها. یعنی که این بی عدالتی ست که در قاموس اسلام عدالت خوانده میشود. با این حال بنظر نمیرسد که این صدا : حکومت اسلامی نمیخواهیم نمیخواهیم، بگوشش رسیده باشد.
رئیس جمهور نیز خود را از کسانی میداند که صدای اعتراضات مردم بگوشش رسیده است. بدین لحاظ او نیز به نقد و بر رسی کارهای دولتی میپردازد. دولت را در اداره امور مردم عقیم میداند و اعلام میکند که: دولت خانهساز خوبی نیست کما اینکه تاجر و بنگاهدار خوبی هم نیست. هر کاری که به دولت سپرده شود و میتوانستیم به مردم واگذار کنیم حتما ضرر میکنیم. آقای رئیس جمهور چنان سخن میگوید گویی که او بتازگی بر مسند قدرت نشسته است که میتواند به محک دولت بپردازد. او به دولتیها توصیه میکند که بنگاه های اقتصادی را رها نموده و بمردم بسپارند. از نیروهای مسلح هم میخواهد که همین کار را بکنند. ارائه راهکارهای فوری برای برون رفت از بحران، بیانگر این واقعیت است که صدای حکومت اسلامی نمیخواهیم نمیخواهیم بگوش او هم نرسیده است و گرنه دست از فریب و ریاکاری برمیداشت.
رئیس شورای نگهبان، فرشته مقرب بارگاه ولایت، آخوند جنتی صداهایی بگوشش رسیده است باین دلیل دلشوره بد نام شدن اسلام را گرفته است. بدین لحاظ میگوید: "در زمینه مشکلات اقتصادی و معیشتی راهها بسته و قفل نیست ولی باید مسئولیت ها را به آدم های انقلابی سپرد؛ کاری نکنیم که بگویند اسلام توان مدیریت ندارد" و سپس مردم را بصبر و تحمل فرا میخواند. وی همچنین در اخیرترین خطبه های پرده از دل پر درد خود برداشت و گفت: "وقتی میخواهم غذا بخورم ناراحتم که چرا عده ای دستشان به دهنشان نمیرسد؛ مسئولین دارند چه میکنند؟ چرا جلوی ماشین های میلیاردی در خیابانها ها گرفته نمیشود؟"
آیا کسی میتواند با اطمینان خاطر بگوید که فرشته مقرب آخوند جنتی از زبان دین سخن میگوید و یا از زبان قدرت، فرمان صادر میکند و یا روضه میخواند و پند و اندرز میدهد؟ این البته مشکلی است که در باره تمامی قدرتمداران دین پیشه از ولایت گرفته تا طلبه های قدرتمدار مصداق دارد. آخوند جنتی 40 سال است که یکی از پرقدرترین فقهای نظام ولایت است، هنوز فکر میکند روضه خوانی بیش نیست. همچنانکه مخاطب حضرت ولایت و یا ریاست جمهوری همیشه در پرده ابهام قرار دارند، بدرستی روشن نیست، مخاطبین آخوند جنتی چه کسانی هستند و چرا پس از 40 سال مسئولیت ها را بآدم های انقلابی نسپرده اند و معلوم نیست پس از این مدت چرا هنوز اطلاع ندارد که مسئولین دست بکار چه چیزی هستند. آخوند جنتی صدای ماشین های میلیاردی را شنیده است، اما صدای حکومت اسلامی نمیخواهیم نمیخواهیم گویا بگوشش نرسیده است. تردید مدار که این صدا وقتی بگوش آخوندهای قدرتمدار میرسد که در سوراخهای موش پنهان گردیده اند.
فیروز نجومی
Firoz Nodjomi
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر