صفحات

۱۳۹۶ بهمن ۲۵, چهارشنبه

بیانیه

بیانیه 15 فعال مدنی یا ادامه خیزش خیابان ؟!
من حمایت می کنم

ابوالفضل محققی
۱۵ فعال مدنی بیانیه‌ای را امضا کرده وخواهان رفراندوم برای تغیر نطام جمهوری اسلامی زیر نظارت سازمان ملل گردیده‌اند. بیانیه‌ای که در چشم انداز خواهان نظامی سکولار دمکراتیک بر اساس آرای مردم ایران می‌باشد.
بیانیه‌ای ملهم از تاثیرات حوادث اخیر، بالا گرفتن کشمکش درون حاکمیت، بر ملا شدن ابعاد وسیع فساد در تمامی ارگان‌های حاکمیت و استیصال شدید حکومت در برابر نیاز‌های حداقلی جامعه. بیشترین چهره‌های امضا کننده کسانی هستند که اعتبار جنبش آزادی خواهانه سال‌های اخیرند که جان در پای آزادی نهاده‌اند. برای هر قدم، هر کلام و هر عمل خود بهای سنگینی داده و می‌دهند. ترکیبی قابل قبول از مبارزان اجتماعی و سیاسی از هنرمندان و فعالان مدنی.
این بیانیه ۱۵ نفر نیست! در این بیانیه صدای پرخروش ده‌ها هزار جوان ونو جوان روزهای اخیر را می‌توان شنید. می‌توان اهتزاز امیدبخش روسری سفید دختر خیابان انقلاب را دید و نوشته‌های ساده اما عصیانی ستار را مشاهده کرد. فریاد آزادی خواهانه شیرزن سلول‌های اوین نرگس محمدی را به گوش جان نیوشید! این بیانیه در چنین شرایطی نشان از تداوم جنبش آزادی‌خواهانه روزهای اخیر می‌دهد که از نتایج سحر است. نشان از این که باید منتظر بسیار یبانیه‌ها و چالش‌های دیگر اجتماعی بود. شروعی که باید به فعال نیک گرفت و حمایت کرد. من وقتی به ترکیب امضا کنندگان نگاه می‌کنم. آن‌ها را بسیار پویاتر و بیشتر در متن جامعه می‌بینم تا خود ما که متاسفانه هنوز فکر می‌کنیم مرکز و‌اند مبارزه انقلابی هستیم.
نسرین ستوده، محمد نوری‌زاد، جعفر پناهی و.. شاخک‌های حسی تحولات اجتماعی هستند! حضورابوالفضل قدیانی نماد مجسم تحول از اصلاح‌طلبی رنگ و رو رفته به باورمندی این که ولایت فقیه و رژیم متکی بر آن اصلاح‌پذیر نیست به این بیانیه اعتبار می‌دهد. محمد ملکی با آن همه درد و ستم رفته بر او نماد زیبای پیوند نسل مبارز و پیر گشته با نسل جوان است سنبلی از حضور تاریخی دانشگاه.
این روشنفکران هواسنج‌های بحران جامعه هستند! خوب می‌دانند که چیزی به نام بنای جمهوری اسلام سخت ترک بر داشته و در حال فرو ریختن است! از این رو باید به وظیفه تاریخی خود جواب گویند و گونه دیگری از تداوم مبارزه خیابان را مطرح کنند. همان حلقه‌ای که می‌گفتیم باید بدنه اجتماعی را با جنبش آزادی‌خواهی و عدالت خواهی جوانان پیوند دهد!
بیانیه می‌تواند مورد نقد قرار گیرد و باید که ابعاد مختلف آن بررسی گردد و کامل‌تر و دقیق‌تر شود. حتی برخی از افراد امضاکننده می‌توانند نه به آن خلصی که می‌خواهیم باشند. این مهم نیست! مهم روح بیانیه دقیقا همان چیزی است که در این مرحله از مبارزه بسیاری سازمان‌های سیاسی و افراد سیاسی خواهان آن بودند!
اما چه می‌توان گفت با آن دسته از نیروهای سیاسی وافرادی که نه «نیم من» بلکه تمام «من‌اند» و هر چیزی که از ناحیه آن‌ها صادر نشود اما و اگر دارد و اندکی بویناک. از نظر من نوجوانان و جوانانی که نیاز‌های خود را می‌شناسند و بر ابزار‌های معاصر مسلط هستند، به مراتب هوشیارتر و تاثیرگذارتر از روشنفکرانی‌اند که فکر می‌کنند هنوز دماسنج‌های جیوه‌ای آن‌ها بهتر از هر سیستم دیجتالی عمل می‌کند و بهتر از نسل جوان در صحنه از مسائل و مشکلات جوانان آگاهند و راه و چاه را می‌دانند. از شرایط ذهنی وعینی انقلاب می‌گویند بر پایه برداشت خود! هنوز باور ندارند که آن سبوی جمهوری اسلامی بشکسته و پیمانه فرو ریخته است. طوری که نظرسنجی‌های جمهوری اسلامی هم نمی‌تواند روگردانی بخش زیادی از مردم را ندیده بگیرد. به قول معاون وزارت کشور «شورشگران بی‌سازمان اخیر تنها بخشی ناچیز از حاشیه‌نشینان و بیکاران بودند عقبه آن‌ها یازده میلیون حاشیه‌نشین بیکار، آسیب‌دیدگان اجتماعی هستند که از این همه فساد و نابرابری به تنگ آمده‌اند و با نفرت به این همه اجحاف نگاه می‌کنند. آن‌ها نان، کار ومسکن می‌خواهند.» امری که با سرعت فزاینده هر روز بیشتر و بیشتر می‌شود. حداقل نسل ما چنین ریزش و جابه‌جائی سریع را در یک سال منتهی به انقلاب دید. «همان موقع هم باور نمی‌کردیم! حتی تا روز بیست و دوم بهمن که بسیاری هنوز مخفی و در خانه تیمی بودند.»
از عینی‌گرائی می‌گویند اما نگاه‌شان به امر رفراندم بسیار ذهنی است با چاشنی فرنگی. گویا که رفراندوم در کشور فرنگ برگزار می‌شود با ضوابط ناظر بر آن. این یک بیانیه چالشی است و صادرکنندگان آن خوب می‌دانند حکومتی که فعالیت یک فعال محیط زیستی را تحمل نمی‌کند و مزه قدرت و پول تا بن دندان فاسدشان کرده تن به این رفراندوم نمی‌دهد. اما این شعار می‌تواند به یک شعار فراگیر و جمع‌کننده بدل شود. نگاه ذهنی نگاهی است که فکر می‌کند اگر حکومت اجازه چنین همه‌پرسی را بدهد و خواستاران رفراندوم رای نیاورند! تکلیف چه می‌شود؟! تعجب می‌کنم. چنین فکری هنوز در حکومت پتانسیل تغییر می‌بیند و مبارزه آرام برای تحقق شعارهائی که فکر می‌کند حکومت تن به آن می‌دهد. اصلاح طلب نوع جدید! این درک متفاوت و رهنمود باری به هر جهت حال و روز بسیاری از ما روشنفکران سیاسی دهه چهل و پنجاه پیر شده در خارج است. مانند «دوریان گری» هر روز در آئینه جادوئی به تصویر خود نگاه می‌کنیم تغییری در خود نمی‌بینم! جوان و شاداب چون «جنتی» «خنده و گریه»! هنوز با گزک‌های کند شده دیروز می‌بریم و کاری به آن چه در واقعیت جامعه می‌گذرد نداریم. زمان برای ما در همان جائی می‌ایستد که ما می‌خواهیم. حرکت و تغییرات اجتماعی آن‌چنان تفسیر می‌شود که ما اراده می‌کنیم! افراد و کارشان آن‌گونه ارزیابی می‌شود که در چهارچوب بسته ما قرار می‌گیرند. ما بهتر از هر کسی تحولات داخل حکومت و جامعه را می‌دانیم! «امام جمعه‌های بی‌عمامه»، نمی‌دانیم که پیر شده‌ایم و محافظه‌کار! پیر شده‌ایم و سنگین در تصمیم وعمل! پیر شده‌ایم! دگم و شکاک! باورمندانی سنتی که به تجربه پیرانه‌سری برای هر چیز حکم صادر می‌کنیم بی آن‌که عمیقا درکش کرده باشیم. سال‌ها با نسل جدید فاصله داریم از گفتار تا رفتار! از نوشتار تا دیدار! اما چه باک که خرواری نسخه و دوسیه داریم که از نظر ما ملاک است. ملاک انقلاب، ملاک اتحاد، ملاک سیاست، فرهنگ، و هر درد بی‌درمان! بیماری عجیبی که در بعضی از ما عمیق‌تر و دیرپاتر است و در بعضی اندکی خفیف‌تر «امید شفا دارم که خود یکی از همان بیمارانم!» اما بیماری که می‌داند که حداقل در مورد این بیانیه باید از این حرکت به موقع! لازم! درست! شجاعانه و منطبق با نیاز جنبش رو به رشد حمایت کرد؛ به امضا‌های پای آن حرمت نهاد! باشد که با این حمایت اپوزیسیون خارج از کشور نیز خود را جمع‌وجورتر کند به اطراف خود نظر بیندازد و در پی یک گفتمان مجدد و همگرائی بیشتر با دیگر نیروهای اپوزیسیون بر آید. رشته‌های نازک اپوزیسیون خارج با فعالان جنبش داخل را مستحکم‌تر کند. این نیروی پیر شده در تبعید رویای خود را در سیمای نسل جوان داخل کشور بیند و از شوق آزادی جانی تازه یابد. تنها با حمایت فعال از شعار «رفراندوم برای تغییر نظام» که در بطن خود سرنگونی ولایت فقیه و فقیه مستبد را به همراه دارد و فراگیر کردن این شعار به شعاری عمومی است که می‌توان پیوند میان نسل جوان و نسل گذشته را ایجاد کرد. پیوندی که اطمینان‌بخش است و امیدآفرین. پیوندی که کاستی‌های هر یک از طرفین را در اتحادی زیبا بر طرف سازد، زمینه را برای حمایت عمومی فراهم کند، رخنه در صف حکومتیان بیندازد. پیوند ایرانیان خارج از کشور را با داخل بیشتر و بیشتر نماید و نیروی سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی خارج از کشور را در خدمت به جنبش تغییر نظام قرار دهد.
این بیانیه مسلما سرآغازی است بر یک فراخوان بزرگتر که این امضاکنندگان شروع کردند و باید که از آن حمایت نمود! تعمیق بخشید! و فراگیر کرد. تنها در این صورت است که می‌توان از «جوابگوئی آن در عمل سخن گفت!» و از قافله‌ای که راه افتاده عقب نماند. «پیش‌قراولی پیشکش» «به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل که گر مراد نیابم به قدر وسع به‌کوشم» سعدی!
راه راه بادیه نیست. «این را فجر می‌گوید که پیش از صبحدم با مژده میلاد می‌آید»
ابوالفضل محققی

گویا نیوز

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر