نیکروز اولاد اعلمی
در تلالوى رخسارت، در شكنندگىِ سلسله مويت "اشعه" ايست بر خرمن مزارع جهل
قطعه اى پيشكش به #دختران_خيابان_انقلاب
همى بر خروشيد و فرياد خواند
ايران(جهان) را سراسر سوى داد خواند
از سخن سبكسرانهء آن رئيس مرئوس شده در بارگاه ولايت كه گفته بود "جمعشان مى كنيم" چندى نپاييد كه سخنِ بر زبان آمدهء آن تئورى پرداز اصلاح طلبىِ دينى به واقعيت پيوست. سخن از موجى بود كه پس از هر پس كشيدنى، دگربار سهمگين تر و توفنده تر بر ساحل دكانداران دين خواهد كوبيد. نمايش مدنى #دختران_خيابان_انقلاب آن موج توفنده ايست كه بر توجيه ايدئولوژيكىِ اين نظام فرتوت و بى مايهء دينى كوبيده شد. نظامى كه كالاى بازار اصالت اسلامى اش حتى در ميان خريداران سابقش هم مفت نيارزد و تحريم شود(مانند اعتراض مدنى همان زن محجبه در مشهد به حجاب اجبارى) معنايش اينست كه اين بازار از رونق افتاده و تلاش بيهوده براى تداومش صرفن جهت ايجاد يك بازار مكاره است همان بازار مكاره اى كه اصلاح طلبان دينى و حكومتى در تلاش براى ايجاد آن بودند.
توفنده تر از اين مى شد پايه هاى ايدئولوژيكى يك حكومت دينى را با پس زدنِ #حجاب_اجبارى از تلألوى سيما و موى زنانهء زنان و دختران ايران كه رازى جز سرمستى زندگانى در آن نهفته نيست در هنگامه قعر و قهر يك حكومت تاريك انديش و تاراجگر در همه ابعادش، و دنائت طبع اصلاح طلبانه اش، و در قرقگاه پاسدارانِ جهل و جنايتش، به لرزه افكند و نقاب از چهره وقاحت بر كشيد؟
اگر موج اول اعتراضات به سطح بيرونى ساحل نظام اسلامى نفوذ كرد ديرى نپاييد كه در موج دوم، حضور #دختران_خيابان_انقلاب با سيما و سلسله موى اشعه زا براى ذهن عاطل، در ملا، عملاً به سطح درونى تاريكخانه اشباح اين ساحل نظام دينى نفوذ كرد. همان ساحلى كه در آن، ميان دختران و پسران ايران پرده حجاب كشيدند تا هرزگى مردانه شان با پشتيبانى و حفاظت كاملِ حكومت مردسالارشان در كاخ هاى روحانيون شيعى پنهان بماند.
چه جان شيفته اى از زنان و دختران ايرانى را كه به هرزگىِ مردان سياه پوشِ سيه ذهن تن نداند ستاندند و يا در بهترين حالت به جاى متهم اصلى، آنها را بر صندلى اتهام نشاندند و براى خانواده ها تألم خاطر باقى گذاشتند. مردانى كه با خيال آسوده در مأمن اين جمهور تمام قد مردسالار نيت هرزگىِ خويش را در تعرض به نواميس دختران و زنان نشان دادند؛ از آن دختر دانشجوى زنجانى كه مورد تعرض استادش قرار گرفت تا دو زن ديگر كه در يك صحنه آرايى عوامل رژيم، قربانىِ مطامعِ جنون جنسى مردسالارانه واقع شدند كه نام يكى از اين دو در خبرها شهلا جاهد آمده و همچنين ترانه موسوى در جريان جنبش سبز كه مورد تجاوز طائب بسيجى قرار گرفت و پيكرش را سوزاندند و تا اين آخرين دختر ايرانى ريحانه فرزند خانم شعله پاكروان، همگى قربانى هرزگى هاى مردانى شدند كه پشتبندشان حكومت مردسالار اسلامى بوده است.
دختران و زنان ايران خوب جايى را هدف گرفتند. هدف بر قلب تاريكى هاى اسلامىِ زن ستيزانه اين حكومت دينى كه طى چهار دهه حتى به شخصى ترين مسئله يعنى نوع پوشش آنها دخالت مستقيم دارد و گزمگان مقاتله گر، قدار بند و عربده كششان در هر كوى و برزن دست از تعرض شان كوتاهى نكردند. در كدام جامعهء جهان، سابقن داراى حكومت فاشيستى و نژاد پرست مى توان اينهمه خوار و تعدى نسبت به زنان سراغ داشت تا بخواهيم ارفاق قائل شويم و بگوييم "جمهورى" اسلامى دومى آن است؟
واقعه #دختران_خيابان_ انقلاب كه همچنان تداوم دارد در رويارويى آشكار با قدرتِ حكومتِ دينىِ مردسالار قرار گرفته و اين نبردى ارزشى/ مدنى/ انسانيست. واقعه اى كه ريشه در پايدارىِ زنان ايران در نخستين تظاهرات پس از پيروزى انقلاب اسلامى دارد و دستاوردى بوده كه زنان در رژيم سابق بدان دست يافته بودند. "كشف حجاب" در دوره حكومت پهلوى اول در هر صورتش تأثيرگذار بر شيوه انتخاب فردىِ زنان بوده تا جائيكه در دوره پهلوى دوم زنان بدون اجبار در نوع پوشش خود آزاد بودند. و حال پس از چهاردهه از تئوكراسى اين نظام، اكنون نهالى از همان ريشه سكولار وليكن در كالبدى به ستبرى آزادگى، جان تازه مى گيرد. گيريم سرماى زمستان بر وى ضربتى نواخته و طى اين مدت مانع روند رو به آزاد زيستنش شد.
نيكروز اعظمى
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر