صفحات

۱۳۹۶ اسفند ۲, چهارشنبه

ساده سازی معادله پیچیده تغییر در ایران

کورش عرفانی
شرایط ایران بسیار سخت و پیچیده جلوه می کند. «ساده سازی» آن، یکی از ضروریات فهم و یافتن راه برون رفت از بن بست فعلی می باشد. اما این را نباید با «ساده نگری» اشتباه گرفت. ساده سازی عبارت است از تبدیل معادله پیچیده به پارامترهای بدیهی و قابل حل. و این با تقلیل معادله به شبه بدیهیات ذهنی فرق دارد.
شرایط کشور:
پس به منظور ساده سازی شرایط ایران بهتر است مجموعه ی پارامترهای بدیهی را بر شماریم:
  • کشور در معرض یک بحران زیست محیطی است که در تاریخ ایران سابقه نداشته است.
  • کشور دچار یک بحران اقتصادی است که برون رفت از آن جز با تغییرات ساختاری ممکن نیست.
  • جامعه به شدت از هم پاشیده، گسسته و بی ثبات است.
  • نارضایتی و خشم در کشور انباشته شده و به سوخت یک انفجار اجتماعی محتمل بدل شده است.
  • رژیم حاکم فاسد و ناتوان از حل مشکلات و بحران های عمیق است.
  • کشور ممکن است با یک جنگ خارجی ویرانگر روبرو باشد.
این سری اول پارامترهای بدیهی منجر به یک نتیجه گیری روشن می شود و آن این که ایران در معرض خطرات متعدد، جدی و نابودساز قرار دارد.
در پاسخ به این نتیجه گیری است که نیاز به تغییر به عنوان راه حل مطرح می شود.
شرایط تغییر:
اما برای پدیده ی پیچیده ی تغییر هم می توان برخی از پارامترهای بدیهی را فرموله کرد:
  • جامعه نیازمند و آرزومند تغییر است اما توان اجرای آن را ندارد.
  • برا ی تغییر، جامعه نیازمند به سازماندهی و رهبری دارد که در حال حاضر به طور موثر موجود نیست.
  • حکومت توان مقابله با تغییر را ندارد اما چون تغییر به او تحمیل نمی شود دوام آورده است
این جا نیز از دل این پارامترهای بدیهی یک نتیجه گیری آشکار حاصل می شود و آن این که به شرط و جود سازماندهی و رهبری تغییر در ایران ممکن است.
سازماندهی و رهبری:
حال می آییم به سراغ معادله ی پیچیده ی تهیه و تدارک سازماندهی و رهبری و سعی می کنیم که پارامترهای بدیهی آن را ببینیم:
  • سازماندهی و رهبری به هم گره خورده اند و یکی بدون دیگری ممکن نیست.
  • این دو به طور خودکار تشکیل نمی شوند، نیازمند اراده ی هدفمند و متشکل است.
  • هرکه سازماندهی کند، رهبری می کند. از دل نخستین، دومی نیز زاده می شود.
  • هیچ جریان سیاسی به تنهایی قادر به تامین این دو نیست. گستره ی کار نیاز به اقدام فراگیر دارد.
  • برای ماده ساختن این دو می بایست جریان های سیاسی با هم همکاری کنند.
  • همکاری میان جریان های سیاسی کمابیش همگون و همسو ممکن است. «همه با هم» جواب نمی دهد.
  • این همکاری به طور خودکار صورت نمی گیرد. نیاز به کارگام به گام اما منظم و برنامه ریزی شده دارد.
  • برای پیشبرد این همکاری، حمایت مردمی ضروری است. بدون حمایت فعال مردم تشکل ها انگیزه ی نزدیکی ندارند. گره خوردن همکاری سیاسی با پشتیبانی اجتماعی تبلور بخش آلترناتیو است.
آن چه به عنوان نتیجه گیری از این بخش بر می آید این است که تغییر در گرو همکاری جریان های سیاسی همسو در قالبی متشکل و هدفمند با بهره برداری از پشتیبانی مردمی می باشد.
نتیجه ی کلی بحث:
حال اگر بخواهیم این سه نتیجه گیری را در یک چارچوب کارکردی در ارتباط بگذاریم محصول نهایی چنین می شود:
کشور برای نجات خود نیاز به تغییر دارد، تغییر احتیاج به سازماندهی و رهبری دارد
و سازماندهی و رهبری نیازمند همکاری جریان های سیاسی همسو توام با حمایت مردم است.
امید است که این ساده سازی به ساده انگاری نکشیده باشد و هر ایرانی علاقمند به بهبود اوضاع کشور بتواند به عنوان یک بازیگر اجتماعی (شهروند دارای مسئولیت) یا یک بازیگر سیاسی (تشکل دارای مسئولیت) از این مطلب برای تشخیص جایگاه خویش و آن چه می تواند انجام دهد، بهره ببرد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر