گذر از « اصلاح طلبی حکومتی » تا فریاد خواهی همگانی
پروانه سپهر
مردم ایران بار دیگر فریاد دادخواهی خویش را علیه بیعدالتی و خفقان و سرکوب حکومت جمهوری اسلامی سر دادهاند. این مردم با آگاهی از قدرت اهریمنی رژیم پای به صحنه گذاشتهاند و فراموش نکردهاند که این حکومت از همان آغاز، تنها با زبان شلاق و تفنگ با آنان سخن گفته است.
ویژگی این حرکت در آن است که دیگرسخنی از دعواهای جناحهای درون حکومت وجود ندارد. برای نخستین بار در طول تاریخ حکومت جمهوری اسلامی، جنبش همگانی بوجود آمده که بازی اصلاح طلبانهی درون حکومت، شعار مردم نیست وآنها بصورت یکپارچه و بطور روشن فریاد میزنند که دیگر این رژیم منفور را نمیخواهند.
سالهاست این حکومت با چهرههای گوناگون، از چهرهی خشن سرکوبگر گرفته تا چهرههای بزک کرده اصلاح طلب کوشیده است مردم را بفریبد و آنهاشاهد آن بودهاند که وعدههای امثال خاتمی و روحانی، با همهی آرایشی که در کلام و لبخندشان وجود داشته، همان نتیجهای را ببار آورده که حکومت امثال احمدی نژادها. انگار در میان چند میلیون ایرانی ساکن ایران هیچ اصلاح طلبی وجود نداشته است، جز اصلاح طلبان درون حکومت که هرگز برنامه مشخص و عملی برای حل مشکلات مردم نداشته و تنها دغدغه اشان ربودن ثروت این سرزمین بوده است. این حکومت در طی این سالها نشان داده است که چگونه با خواستهای مردم بیگانه است و همواره تنها با زبان خشونت و اسلحه با مردم سخن گفته است. آنها از همان آغاز، حکومت خویش را با کشتارهای وسیع آغاز نمودند. سرکوب خلقها در سال ۱۳۵۸و در ادامه، کشتار وحشیانه و ددمنشانهی سالهای ۱۳۶۰ و ۱۳۶۷ که هرگز از خاطرهی این سرزمین پاک نخواهد شد. این رژیم جنایات خویش را با اشکال گوناگون از جمله ترور شخصیتهای داخل و خارج از کشور برای ایجاد فضای رعب و وحشت، ادامه داد. بسیاری از این جنایتها در زمان اصلاح طلبان رخ داد اما آنان با عبای تقدسی که بر پیکر جنایتکار خویش پوشانده بودند تلاش نمودند که تا به امروز مردم را بفریبند و خود را بگونهای متفاوت از دیگر حکومتگران نشان دهند و بدینگونه حکومت جنایت با همه ابعاد رعب آورش در طول این سالها ادامه یافت. رفسنجانی جایش را به خاتمی میداد و احمدی نژاد با روحانی جا عوض میکرد. دعواهای دزدان حکومتی بنام اصلاح طلبی مدتی مردم را مشغول میکرد و وقتی صبر مردم لبریز میشد بار دیگر از خودِ حکومت، یک اصلاح طلب قد علم مینمود. ولی همه آنها در یک چیز مشترک بودند: در انباشتن ثروت این سرزمین بنفع خویش و خانوادههایشان و در اقدامات جنایتکارانهای که هرگز مسولیت آن را نمیپذیرفتند.
قتلهای زنجیرهای هنوز در سکوتی رمزآلوده باقی مانده است و هرگز از اینهمه جنایت نه از جانب خاتمی و نه روحانی و نه سایر باصطلاح اصلاح طلبان سخنی بمیان آمده است و هیچکس حاضر نشده است مسئولیت این همه جنایت را بگردن بگیرد. سال ۸۸ با مردمی که بخاطر دعواهای داخل رژیم به صحنه آمده بودند، با سبعانه ترین شیوهها برخورد شد. از قتل ها و شکنجههای قرون وسطایی تا محرومیت از حقوق اجتماعی. اما مردم هنوز به تغییراتی از جانب خود حکومت، اعتقاد داشتند.
انتخاب روحانی برای دومین بار آنهم از جانب بخشی از مردم در آخرین لحظهها، کم کم به باورهای مردم ضربه زد. مردم بتدریج دریافتند که این جابجاییها نه تنها وضعیت آنها را بهتر نمیکند بلکه فشارهای ناشی از گرانی و بیکاری و همچنین محدودیتهای اجتماعی روز بروز آنها را در شرایط بدتری قرار میدهد.
امروز حضور اعتراض آمیز مردم بصورت گسترده، یک اتفاق ناگهانی نیست. چندین سال است اعتصاب، اعتراض به حقوق معوقهی مردم بصورت دایمی وجود داشته است. مردم بتدریج دریافته بودند که گوش شنوایی برای شنیدن مشکلات آنان وجود ندارد و از همه مهمتر بعد از آخرین انتخابات، وقتی مسولان برای پیروز شدن، پتهی هم را بقول معروف روی آب میریختند، آنها بیشتر متوجه شدند چه راهزنانی بر آنان حکومت نمودهاند. پس از انتخاب مجدد روحانی، او نه تنها به وعدههایش عمل نکرد بلکه گرانی بیشتر شد، نرخ بنزین بالاتر رفت، حتی عوارض خروج از کشور ۳ برابر شد آن هم در شرایطی که بخش بزرگ و قابل توجهی پناهنده و مهاجر وجود داشت. مردم کم کم بخصوص در چند سالهی اخیر متوجه شده بودند که این حکومت به هیچ عنوان نه تنها نمیتواند از عهدهی مسئولیتهای خویش برآید بلکه خود عامل همه این بدبختیهاست.
جنبش امروز مردم ایران ناگهانی نیست بلکه نتیجهی منطقی وجود حکومتی است که در بسیاری از زمینهها نا لایق و ناتوان است و تنها در فکر منافع خود و بخش اندکی از هواداران خویش است و اتفاقا بدلیل همین ناتوانی، جواب ساده ترین خواستهای مردم را با سرکوب و خشونت میدهد.
اینها که گفته شد همه تکرار است چون تداوم این حکومت بر تکرار جنایت استوار بوده است و این وظیفه ماست که از این همه جنایت بارها و بارها سخن بگوییم. باید تمام این ۳۹ سال را لحظه به لحظهاش را بقلم کشید و تکرار کرد تا مردم فراموش نکنند که این جنایتکاران تنها در زندانها و خیابانها جنایت نکرده اندبلکه این قاتلان رسمی دولتی با چهرهی ناجیان، پای به میدان گذاشتند تا بتدریج فقر و نکبت را در ایران عمومی کنند. در کجای تاریخ ما پدری فرزندش را بفروش میگذارد ویا به فحشا میکشاند تا بقیهی افراد خانواده بتوانند زنده بمانند. درکجای جهان میتوان رسما اعضای بدن را بفروش رساند تا بتوان با پول آن گره از مشکلی باز نمود. در کجا مردم بیمار پشت در بیمارستانها جان میدهند تنها بدلیل آنکه قادر به پرداخت هزینهی معالجه خویش نیستند. اینهمه کارتن خواب و کودکان خیابانی و اینهمه معتاد، کارنامهی درخشان این رژیم است آن هم در جایی که میلیاردها دلار از ثروت این سرزمین در جیب تعداد اندکی انباشته میشود.
این رژیم به طبیعت نیز رحم ننموده است. در سایهی شوم این رژیم ما یکی از آلوده ترین و یبماری زا ترین هوا را در تهران داریم، بی آبی تهدیدی جدی برای سرزمین ماست و... حالا که این مردم پس از ۳۹ سال برای مطالبهی حقوق خویش به خیابان آمدهاند مجمع روحانیون به ریاست "خاتمی "، مردم را به روشهای اصلاح طلبانه دعوت میکند. آقای خاتمی! اگر مردم با شیوههای اصلاح طلبانهی شما بخواهند عمل کنند باید دست به قتلهای زنجیرهای بزنند و یا بشیوه آقای روحانی که در همان شش ماه دورهی اول حکومتشان بیش از ۴۰۰ نفر را اعدام نمود، عمل نمایند. از عدم خشونت حرف میزنید؟ اینها فرزندان این انقلابند که خشونت را در تمامی این سالها از حکومت شما آموختهاند ولی با همهی اینها خشونت بخرج نداده و در تمامی ِ طول این سالها بخصوص در اعتراض سال ۸۸ متمدنانه از خواستهایشان سخن گفتهاند. این شمایید که همواره دست به خشونت و سرکوب زدهاید.
۳۹ سال است زندگی معمولی و طبیعی که آرزوی هر جوانی است از آنها گرفته شده است. بیکاریِ گسترده، گرانی، عقب افتادن حقوق ماهیانه گاه حتی تا شش ماه، نداشتن آیندهای روشن باضافه خفقان و سرکوب و خشونت، صبر مردم را لبریز کرده است. حالا شما که خشونت را در جامعه، نهادینه کردهاید آنان را به آرامش دعوت میکنید؟. این شما هستید که پس از اینهمه جنایت و بی لیاقتی، جواب تقاضاهای منطقی و قانونی مردم را با گلوله میدهید و آنها را با بیشرمی تمام، عوامل بیگانه میخوانید. اما دیگر دیر است، برای نخستین بار یک جنبش همگانی در ایران بوجود آمده که از خودش و مطالباتش فریاد میزند. خامنهای جلاد هنوز از خواب بیدار نشده و پس از سکوت چند روزه، با زبان تهدید با مردم سخن گفته و آنها را سازمان یافته، توسط دشمنان قسم خورده دیرینه میداند. براستی چه دشمنی بیرحم تر از حکومت جمهوری اسلامی که سالهاست رذیلانه ترین رفتارها را با مردمش داشته است. آیا از شما دشمن تر در رابطه با این مردم و این سرزمین میتوان یافت؟ کاری که این رژیم با مردم ایران کرده است، هیچ دشمنی نمیتواند بدین زبردستی و زیرکی انجام دهد.
باید از بیدادِ این رژیم سخن گفت و فریاد زد. مردم نباید فراموش کنند که چه سالهای سختی داشتهاند. سالهایی که در خصوصی ترین امور زندگی آنها از طرف حکومت دخالت شده و با وقیحانه ترین شیوهها بدون هیچ رحم و انصافی نان از سفرهی آنان ربوده شده است. این راهزنان بیشرم حالا مردم را تهدید میکنند. آقای خامنهای از قصر پوشالیتان بیرون بیایید. جرم خود را سنگین تر نکنید. شما هستید که سالهاست ثروت این سرزمین را از مردمش دریغ کردهاید و آنرا صرف گروههای تروریستی نمودهاید. این حکومت شماست که بذر نفرت و خشونت در جهان پراکنده است. و این مردم سالهاست صبورانه و بناچار تحمل این حکومت رانمودهاند. شما دشمن ترین حکومت برای این مردم هستید که هرگز برای آنان حقی قایل نبودهاید. عمر این حکومت بسر آمده است. مردم دیگر نمیخواهند وارد بازی راهزنانی شوند که همه دعواهایشان برای چپاول ثروت این مردم بوده است.
متاسفانه آنچه این حکومت را تا بامروز بر سر قدرت نگاه داشته، فقدان وحدت عمل اپوزیسیون است. در داخل ایران بدلیل خفقان این امکان تا بامروز وجود نداشته است و افسوس که ما نیز در خارج از کشور به دلایل گوناگون و از جمله فعالیتهای توطئه گرانه این رژیم نتوانستهایم کنار یکدیگر قرار گیریم. پیروزی ما بر دیکتاتوری با هر چهره و نامی، زمانی امکان پذیر است که بتوانیم یکدیگر را با همه اختلاف نظرها و تفاوتها تحمل کنیم. از کشورهایی که در آن سالهاست زندگی میکنیم بیاموزیم و با شیوههای دموکراتیکِ بحث و گفتگو، کنار یکدیگر جمع شویم. آیا هنوز وقت آن نرسیده است؟ اگر به پیروزی جنبش عدالت خواهانه مردممان باور داریم برای آنکه این تلاشها ثمر دهد با ایجاد جبههای آزادی بخش از همهی فعالان سیاسی با شعارهای دموکراتیک در زمینهی رفراندوم، تغییر قانون اساسی، و پیشنهاد قانون اساسی جدید برپایههای سکولاریسم، به یاری مردممان بشتابیم. الگویی باشیم برای ایران فردا. فردایی که بسیاری از این مردم با باورها و اعتقادات گوناگون میخواهند در کنار یکدیگر زندگی نمایند. تنها با پذیرش یکدیگر میتوانیم با شیوههای مدرن و دموکراتیک از طریق احزاب گوناگون و داشتن پارلمانی از نمایندگان همه خلقها، آیندهی ایرانی آزاد، و صلح آمیز را تضمین نماییم. مردم ما شایستگیِ آن را دارند که از چنین حکومتی برخوردار شوند. صدای تک تک ما هر چقدر رسا باشد بقدرت صدای همه اپوزیسیون نمیتواند باشد. رهبران و فعالان سیاسی، احزاب گوناگون در شرایط کنونی، این مسئولیت سنگین را بعهده دارند که با جمع شدن کنار یکدیگر، نه تنها یک الگوی ارزنده برای آینده کشور نشان دهند بلکه آنان را دلگرم نموده و راه آنان را برای درخواست مطالباتشان، هموارتر نمایند.
دیر یا زود شرایط ایران تغییر خواهد نمود. آنچه میخواهیم در آینده انجام دهیم هم امروز بدان بپردازیم. اپوزیسیون خارج از کشور نمونهی کوچکی از تنوع آراء و عقاید در داخل جامعه ایران است. هیچ حزب و گروهی را نمیتوان حذف نمود. تنها با تحمل واحترام به عقاید سیاسی گوناگون و با برنامه ریزی درست در جهت حل مشکلات جامعه میتوان در جهت ایجاد یک جامعهی صلح آمیز حرکت نمود. اگر چه هم امروزهم دیر است اما فردا بسیار دیر تر و شرایط پر تنش تری وجود خواهد داشت. با جمع شدن کنار یکدیگر، با حفظ اعتقاداتمان و با احترام متقابل بیکدیگربه یاری سرزمینمان بشتابیم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر