صفحات

۱۳۹۶ آبان ۱۹, جمعه

شا

شایعه، قوی‌ترین رسانه‌ی ملی ماست

ماشاء اله شمس الواعظین

«ماشاالله شمس الواعظین» و «سیروس علینژاد» در نشستی در غرفه‌ی نشریه‌ی «روبه‌رو» در نمایشگاه مطبوعات، درباره‌ی آخرین تحولات روزنامه‌نگاری و همچنین مصائب پیشین و پسین این حرفه و اهالی آن سخن گفتند که گزارش مشروح آن در پی می‌آید.

به گزارش خبرنگار انصاف نیوز، اولین گزاره‌ای که از سوی شمس‌الواعظین به عنوان آخرین تحولات روزنامه‌نگاری پیشنهاد شد، بحث بر سر مساله‌ی ایجاد محدودیت و ممنوعیت و محرومیت برای تعدادی از خبرنگاران در شبکه‌ی فارسی بی‌بی‌سی بود. او در این‌باره گفت: من به سهم خودم به شدت این اتفاق را محکوم می‌کنم. تعدادی از این افراد از شاگردان من هستند و من به شاگردانم تعصب دارم. نمی‌دانم کدام آقا یا کدام نهاد چنین تصمیمی درباره‌ی روزنامه‌نگاران ایرانی، که به دلایلی در داخل کشور نتوانسته‌اند کار کنند و رفته‌اند به خارج از کشور و در رسانه‌های حرفه‌ای فعالیت می‌کنند، گرفته است.
او در ادامه گفت: ولی یک نکته‌ی مثبت هم در آن وجود دارد، و آن اینکه هیچ مقام رسمی تاکنون در کشور مسوولیت صدور این فرمان را به عهده نگرفته است، این نکته‌ی مثبتی است که گویی هرکسی که این‌کار را کرده، به‌طور ضمنی می‌دانسته که چه کار زشتی انجام شده است؛ حاضر نیست بیاید و بایستد پشت این تصمیم و بگوید که مطابق فلان ماده‌ی قانونی من این کار را کرده‌ام، خوب این از بدی‌های روزگار ما است و از ناکامی‌های رکن چهارم دموکراسی است؛ یعنی وقتی مطبوعات آزاد وضعیتشان به این‌جا می‌رسد که الان هست، از این دست اتفاقات نیز می‌افتد.
بهترین خبر برای مستبدان این است که روزنامه‌نگاران صحنه را ترک کنند
در ادامه‌ی این نشست سوالی مطرح شد در مورد اینکه موضوع کار روزنامه‌نگاران در خارج از کشور چگونه می‌تواند حل شود که یک روزنامه‌نگار اگر از کشور خارج می‌شود و کار خبری می‌کند، زمانی‌که بازگشت به عنوان جاسوس با او برخورد نشود؟
شمس‌الواعظین در پاسخ به این سؤال گفت: یکی گفته بود که «کل اگر طبیب بودی سر خود دوا نمودی»، من خودم از حوادث ۸۸ تا کنون با ممنوعیت خروج از کشور مواجهم؛ یک زمانی کنفرانس‌های زیادی می‌رفتیم، کنفرانس‌های درون حرفه منظورم است، ولی حالا از آن محروم شدیم. ببینید سؤال‌ها را تکه تکه کنیم به‌نظر من، یک سؤال اینکه آیا روزنامه‌نگار کشور را ترک کند خوب است؟ پاسخ من «نه» هست.
او افزود: روزنامه‌نگاری که با سرمایه‌ها و ظرفیت‌های ملی و توانایی‌ها و مزیت‌های ژورنالیستی این‌جا آموزش دیده است، باید برای فعالیت در کشور باقی بماند. بهترین خبر برای مستبدان این است که روزنامه‌نگاران صحنه را ترک کنند. من الان در نسل روزنامه‌نگاری ایران می‌بینم، سنین متوسط روزنامه‌نگاری ایران که در دهه‌ی ۳۰، ۴۰، ۵۰ و حتی ۶۰، چهل سال بوده است، الان به بیست و دو، سه سال رسیده است و این مساله هرم استاد و شاگردی را به‌هم زده است. آن‌هایی که در توانشان بوده، حالا یا به لحاظ اقتصادی یا مسائل دیگر، گذاشته‌اند و رفته‌اند خارج از کشور و آنهایی که در توانشان نبوده است، در داخل دچار خود سانسوری شدند و این وضعیت به وجود آمده است. ولی یک‌وقتی سؤال دیگری می‌شود کرد و آن سؤال این است که آیا اگر یک روزنامه‌نگار ایرانی موفق شود با استانداردها و معیارهای بین‌المللی کارش را انجام دهد و موفق باشد و از طرف یک رسانه‌ی حرفه‌ای بین‌المللی دعوت به کار شود، برود یا نرود؟ من از جمله کسانی هستم که تشویقش می‌کنم به رفتن؛ برای کسب تجربه‌ی جدید و همچنین شناخت فضاهای جدید بهتر است که این عمل صورت گیرد.
آستانه‌ی جسارت در مطبوعات آزاد پایین آمده است
شمس درباره‌ی وضعیت روزنامه‌نگاری ایران تا اوایل دهه‌ی شصت گفت: روزنامه‌نگاری ایران تا اوایل دهه‌ی شصت روزنامه‌نگاری، اگر نگویم بین‌المللی بود، قطعاً در منطقه سرآمد بود. الان خیلی عقب افتاده است، به‌شدت پایین آمده. آخرین آمار هم، میان ۱۸۰ کشور جهان ما رتبه‌ی صد و شصت و پنجمین کشور هستیم و این نگران کننده است. شما هم لابد چهره‌های زیادی را در رسانه‌های معتبر جهان می‌بینید که ایرانی تبارند؛ این‌ها متعلق به آخرین نسل مقاوم روزنامه‌نگاری دهه‌ی شصت هستند. جدیدها را نمی‌گویم، این جدیدها باید رشد کنند و کارشان را انجام دهند تا ببینیم اوضاع به عنوان خروجی روزنامه‌نگاری بعد از دهه‌ی شصت و اتفاقاتی که در ایران افتاده است و روزنامه‌نگاران ناگزیر به مهاجرت شدند چگونه است.
او افزود: روزنامه‌نگاری ایران اگر به‌راحتی صحنه را ترک کند دچار همین وضعیتی می‌شود که الان هست و به‌صورت تصاعدی این وضعیت آسیب‌پذیری روزنامه‌نگاری ما را افزایش خواهد داد. به‌نظر من یک روزنامه‌نگار در داخل کشور با هویت ایرانی راحت‌تر می‌تواند با حوزه‌های متصل به قدرت دست و پنجه نرم کند، تا اینکه بخواهد با یک انتخاب جدید هم مواجه شود که یکی از آنها خروج از کشور است و یکی همکاری با «بیگانه» است. من اصلاً نمی‌دانم که این واژه‌ای که آقایان می‌سازند، همکاری با بیگانه و تبانی با نیروهای بیگانه علیه نظام جمهور اسلامی، یعنی چه؟
شمس‌الواعظین در ادامه تاکید کرد: این را بیایند به ما بگویند، آن آقایانی که این واژه‌ها را تولید می‌کنند بیایند اینجا به ما بگویند که این اصلاً معنایش چیست؟ تبانی و این‌ها به چه معنا است؟ این نتیجه‌ی فقدان من و شما است که این حرف‌ها را می‌توانند بزنند، به دلیل پایین آمدن آستانه‌ی جسارت در مطبوعات آزاد است. اگرنه کسی نباید جرئت کند که این حرف‌ها را بزند. یکی از این حرف‌ها را شما در یک کشور آزاد و دموکراتیک بزنید، صبح از کار خلعتان می‌کنند؛ تبانی با دول بیگانه یعنی چه؟ فکر می‌کنند که با سنگین کردن واژه‌ی بیگانه ما جا می‌زنیم و می‌ترسیم. همین بیگانگان هستند که به آنها متوصل می‌شویم که بیایند با شما گفت‌وگو کنند.
روزنامه‌نگاران پرهیزگارترین اقشار جامعه‌ی ایران هستند
او درباره‌ی قشر روزنامه‌نگار گفت: قشر روزنامه‌نگار سالم‌ترین، پاک‌دامن‌ترین و من معتقدم پرهیزگارترین اقشار جامعه‌ی ایران است. من سؤال می‌کنم از مسوولان قضایی، رییس جمهور، هرکسی، این آماری که از جاسوس‌ها و کسانی که از بیت‌المال غارت کردند در بیاورند و ببینند که آیا یک روزنامه‌نگار بین آنها بوده است؟ رییس بانک مرکزی بینشان بوده، وزیر بینشان بوده، نمایندگان مجلس بوده‌اند اما یک روزنامه نگار نبوده است که به عنوان نمونه نشان دهند.
روزنامه‌نگاران را باور ندارند
بنا بر گزارش انصاف نیوز، «سیروس علینژاد»، از دیگر پیشکسوتان روزنامه‌نگاری در ایران درباره‌ی رسانه‌های چاپی و دیجیتالی و تفاوت‌ها و کارکردهایشان و همچنین چرایی اقبال خوانندگان به رسانه‌های دیجیتالی گفت: رسانه‌های چاپی و دیجیتال را نباید از هم جدا کرد، امروز مثل اینکه فرهنگ چاپی و کاغذی دارد جایش را به یک ابزار تازه می‌دهد. این نباید چیز خیلی بدی تصور شود، چه بسا یک ابزار بهتر و قدرتمندتری در دسترسمان قرار می‌گیرد، بنابراین اصلاً به این شکل نبینیم قضیه را که یک چالشی هست بین فرهنگ کاغذی و فرهنگ دیجیتالی و بعد این قضیه را مثلاً به نفع فرهنگ کاغذی حل کنیم. من به این شکل نمی‌بینم. من ماجرا را این‌طور می‌بینم که آیا وقتی به دنیای دیجیتالی ورود کردیم، فرهنگ ما آن عمق و غنای کاغذی‌اش را نگاه داشته و یا نداشته است؟ اگر نگاه نداشته باشد باید ببینیم که چطور می‌توانیم فرهنگ غنی موجود در رسانه‌های کاغذی را به رسانه‌های دیجیتالی امروز منتقل کنیم. اگرنه بین این دو، من تفاوت اساسی نمی‌بینم. اگرچه خودم هنوز که هنوز است به رسانه‌های چاپی بیشتر عادت دارم. اما شماکه با این ابزار و فرهنگ دیجیتال آشناتر هستید، من مشکل اساسی برای این نمی‌بینم.
او در ادامه گفت: ما وقتی نتوانیم آن‌چه که می‌خواهیم، آن‌را بنویسیم، طبعاً از خواننده هم نباید توقع داشته باشیم که بیاید و ما را بخرد. برای چه بخرد؟ ما یک مشکلی داریم، آن مشکل در تمام زمینه‌ها هست و فراوان هم هست، ما باید این مشکل را حل کنیم و آن این است که ما را باور ندارند متاسفانه و فکر می‌کنند که تمام روزنامه‌نگاران احتمالاً خائن هستند. به‌جای اینکه این‌ها را به عنوان چشم و گوش خودشان ببینند، که به او گزارش می‌دهند، مثلاً راجع به هر وهنی در هر کار اداری یا غیر اداری و بعد بروند و آنها را دفع کنند، این‌گونه نمی‌بینند. فقط به چشم این می‌بینند که این‌ها دارند کاری می‌کنند که علیه آنها است.
علینژاد تاکید کرد: تا وقتی که این نگاه هست خب طبیعی است که قدرت هم دست آنها است و نمی‌گذارند شما چیزهایی که می‌خواهید را بنویسید، وقتی شما نمی‌توانید بنویسید توقعتان از خواننده چیست؟ چرا باید چنین رسانه‌هایی را بخرد. قطعاً تیراژ نخواهیم داشت. من امیدوارم فرصتی فراهم شود و این فرصت فرصتی کنترل شده باشد، نه فرصتی که بر اثر یک بحران اجتماعی پدید آمده و چند صباحی طول می‌کشد و بعد عده‌ی دیگری می‌آیند و تمام قضایا به هم می‌خورد.
آزادی شاخص دارد
همچنین شمس‌الواعظین درباره‌ی این مساله گفت: ببینید راحت‌ترین راه برای پاسخ به این مساله این است که مقامات رسمی کشور وقتی می‌گویند سرانه‌ی مطالعه‌ی مطبوعات در ایران شاخص‌هایش پایین آمده است، تیراژ آمده است پایین، پدیده‌ای به نام مطالعه، سرانه‌اش ۲۳ ثانیه است در ایران، در مقایسه با ۳ ساعت و بیست دقیقه برای هر یک ژاپنی ما ۲۳ ثانیه هستیم، راحت‌ترین جوابی که آقایان می‌دهند این است که رسانه‌های دیجیتال راه افتادند، این تبادل اطلاعات آسان شده است. من یک ایمیلی از سردبیر روزنامه‌ی یومیوری ژاپن، سه سال قبل، در هفتاد و پنجمین سال تاسیسش داشتم که در آن نوشته است: در سالگرد هفتاد و پنجمین سال انتشار این روزنامه تیراژ ما از ۱۳ میلیون رسیده است به ۱۳ میلیون و ۳۰۰ هزار نسخه یعنی ۳۰۰ هزار نسخه هم افزایش پیدا کرده است. به اندازه‌ی سه‌تا استادیوم آزادی خوانندگانش در ژاپن زیاد شده است. ژاپنی که رسانه‌های دیجیتال در آن متعددند، سرعت اینترنت وحشتناک است و این نرم‌افزارهایی که اینجا وجود دارد آنجا بسیار بیشتر است
او در ادامه گفت: ما برای اینکه بدانیم یک سیستم با آزادی مطبوعات موافق است یا خیر، شاخص داریم. با ادعا که نمی‌شود. شاخص‌هایمان چیست؟ تعداد رسانه‌ها، نوساناتش، تعداد روزنامه‌نگارانی که در کشور فعال هستند و آزاد، اتحادیه‌ی روزنامه‌نگاران ایران، انجمن صنفی، باز است یا بسته است؟ شاخص داریم ما. یک آقایی می‌آید بیمارستان و می‌گوید که من سرم درد می‌کند. پزشکش شاخص‌هایی دارد که تعیین می‌کند که این بیمار چه مشکلی دارد. اینکه ما بیاییم و بگوییم که نه، خیلی اوضاعمان خوب است کافی نیست.
آزادی بیان داریم، آزادی بعد از بیان نداریم
شمس‌الواعظین افزود: «سعید مرتضوی» را یادتان هست دیگر، می‌گفت ما خیلی هم اوضاعمان خوب است به لحاظ آزادی بیان. من همیشه یک جمله‌ای دارم، می‌گویم که ما آزادی بیان در کشور داریم، آزادی بعد از بیان نداریم؛ الان من آن حرف‌ها را راحت می‌زنم اما جلوی در تضمینی ندارم که به خانه برسم. این مساله است. ببینید یک معرفت پیشینی، به قول فلاسفه، در مردم راه افتاده است که مطبوعاتی که در حال انتشار هستند، کنترل می‌شوند، دروازه‌بانی می‌شوند، سانسور می‌شوند و بیرون می‌آیند. خود دولت هم کمک می‌کند به اشاعه‌ی این تفکر. مثلاً دولت می‌گوید که فلان جا خط قرمز است، فلان بحث را نمی‌شود نزدیکش شد، خودشان می‌گویند. مصوبات شورای عالی امنیت ملی الزام آور است، این‌ها را خودشان می‌گویند.
او ابراز عقیده کرد: اگر که مثلاً روزنامه‌نگاری انتقاد کرد که چرا یک عده‌ای را زندانی کردید، در خانه‌شان حصرشان کردید و این‌ها، از خط قرمز رد شده است. مردم نسبت به این آگاه هستند، برای اینکه کنجکاوی خبری خود را تأمین کنند به منابع خبری موازی، اگر که در داخل بود توجه می‌کنند، اگر نبود به منابع خبری بیرون از مرزها متوسل می‌شوند، اگر تمام این‌ها بسته بود، قوی‌ترین رسانه شکل می‌گیرد به نام رسانه‌ی شایعه. شایعه به نظر من الان قوی‌ترین رسانه‌ی ملی ما است. برای اینکه من الان شایعه‌ای را مطرح می‌کنم و دو ساعت بعد در یک پیامی به تلفن من می‌رسد.
شمس افزود: اگر مردم آگاه شوند که اول اینکه روزنامه‌نگاری ایران در معرض فشار نیست، دوم اینکه روزنامه‌نگاری ایران مدرن است، سوم اینکه روزنامه‌نگاری ایران و اطلاع‌رسانی و گردش اطلاعات، آزاد است و مین‌گذاری نیست، اوضاع تغییر می‌کند. این آماری که می‌خواهم به شما دهم آمار جدی است، ما ۱۴ میلیون بیننده‌ی شبکه‌ی فارسی بی بی سی داریم در ایران. یک رسانه‌ی ملی در داخل پیدا کنید که یک پنجم این بیننده را داشته باشد. رییس رادیو و تلویزیون قبلی در یک جلسه‌ای که من هم بودم، گفت که ما یک تلویزیون و شبکه‌ای داریم که، اسمش را هم آورد که من حالا نمی‌گویم و از قم برنامه پخش می‌کند و لوکیشن آن در قم است، گفت این تعداد گردانندگانش از تعداد بینندگانش بیشتر است. گفت آقای شمس‌الواعظین هم هست و از حرفم سوءاستفاده می‌کند، سوءاستفاده هم کردم.
راه مبارزه با فقر اطلاع‌رسانی، محدود کردن روزنامه‌نگار نیست
او درباره‌ی فقر اطلاع‌رسانی در ایران و راه‌های سلبی استفاده شده برای مبارزه با آن گفت: ببینید اگر افکار عمومی یک جامعه، نسبت به گردش آزاد اطلاعات در کشور مطمئن باشد این تیراژی که روزنامه‌ها الان در نمایشگاه از آن‌ها سؤال می‌کنند و می‌گویند، این‌ها شوخی هستند. یادتان باشد شما با روزنامه‌ای مواجه شده بودید، روزنامه‌ی جامعه، نیم میلیون تیراژ داشت؛ پنج‌تا استادیوم آزادی، خواننده و مخاطب داشت. بنابراین مردم با مطبوعات قهر کرده‌اند، این را واقعاً می‌شود گفت. دلایلش را هم آقایان باید بروند و بررسی کنند. راه مبارزه با فقر اطلاع‌رسانی در کشور، ممنوع کردن، محدود کردن خانواده‌ی روزنامه‌نگاران مقیم خارج نیست. برخورد کردن روزنامه‌نگار نیست. این راهش نیست.
شمس ادامه داد: خب من سه سال زندانی شدم و الان دارم همان حرف‌ها را می‌زنم دیگر. راهش این نیست. بنشینند آقایان بررسی کنند که این راه بالاخره نتیجه نداده است دیگر. بروند به‌دنبال راه‌های دیگر. مردمی که مطلع شوند روزنامه‌نگاری ایران در سلامت به‌سر می‌برد، راحت رجوع می‌کنند و خرید می‌کنند. من یک مثالی برایتان می‌زنم، پنج سال قبل پدیده‌ای به‌نام رسانه‌ی تلگرام وجود نداشت اصلاً، الان راه افتاده و در گوشی‌های شما هم هست، ۲۶ میلیون مخاطب دارد. مگر تلگرام رسانه نیست؟ رسانه است دیگر. ۲۶ میلیون تیراژ خیلی عجیب است. چکار کرده است که توانسته است که این همه تیراژ پیدا کند؟ حوزه‌ی استقلال و آزادی عمل شخصی را آستانه‌اش را بالا برده است. حالا هم نسبت به آن حساس شده‌اند و مدام می‌خواهند کارهایی کنند و این را کم کنند.
تلاش برای انتشار دوباره‌ی روزنامه‌ی نشاط
پس از آن، بحث به تلاش برای انتشار دوباره‌ی روزنامه‌ی «نشاط» رسید که بیش از نیمی از کارکنان آن را خبرنگارانی با میانگین سنی بسیار کمتر که متعلق به نسلی دیگر بودند تشکیل می‌داد.
سیروس علینژاد در این باره گفت: وقتی که من نزد آقای شمس رفتم واقعاً تصورم این بود که دوستانی که جمع شدند احتمالاً قادر نخواهند بود روزنامه‌ای پربار منتشر کنند و حتی پیش خودم فکر می‌کردم که با شمس صحبت کنم و بگویم که من اجازه می‌خواهم که یک ماهی با این‌ها کار کنم و بعد یک روزی دم در بایستم و بگویم که چه کسی داخل بیاید و چه کسی نیاید. اما بعد از یک ماه بسیار استعدادهای خوبی دیده شد. یعنی از آن مقداری که من فکر می‌کردم خیلی بالاتر بودند ولی اشکالاتی هم وجود داشت. این نسل زیر دست استادان زبردست و باتجربه بزرگ نشده بود. خودرو بار آمده بود، خیال می‌کرد که اگر چیزی می‌نویسد این دیگر بهترین نوع نگارشی است که می‌شود به این موضوع داد. البته این تقصیر آن نسل نیست، اتفاقاً ممکن است کم خوانده باشد ولی استعدادش خیلی زیاد باشد برای استفاده از همان مقدار خوانده‌ی کم که خروجی آن خیلی عالی بود. اما چگونگی این کار را بلد نبود. آن را هم همیشه با شمس می‌گفتیم، همین امروز هم بحث شد، که وضعیت استاد شاگردی در نسل این‌ها به هم ریخته است.
او در ادامه گفت: ما بعد از دانشکده، رفتیم در روزنامه، ولی تازه رفته بودیم در روزنامه‌ای که مثلاً زیر دست آدم‌هایی مثل پرویز نقیبی، مثل قاسم هاشمی‌نژاد، مثل هوشنگ وزیری چیزی یاد بگیریم، این‌هایی که می‌گویم در «آیندگان» است و در جاهای دیگر کسان دیگری هم بودند، این‌ها خیلی چیزها داشتند که به ما یاد دهند. این چیزی که اسمش روزنامه است را ما سر کلاس یاد نگرفتیم. سر کلاس یک چیزهای عمومی درباره‌ی نوشتن یاد گرفتیم. وقتی رفتیم در روزنامه بعد معلوم شد که اصلاً چگونه تولید می‌شود.
علینژاد افزود: این کاری است که متاسفانه ما در آن فقیر هستیم، اول اینکه ما مدیر مطبوعات نداریم، مدیر مطبوعات یکی از فقرهای بزرگ ما است؛ غیر از اینکه مدیر مطبوعات نداریم، سردبیر هم نداریم. آن مدیر مطبوعات و صاحب‌کار است که می‌گردد ببیند چه کسی را، مثلاً آقای شمس‌الواعظین را از بانک برمی‌دارد و می‌برد پشت میز روزنامه می‌نشاند. وقتی سردبیر نداریم، دبیر هم نداریم، کار اصلی را در روزنامه دبیر و سردبیر انجام می‌دهند. متاسفانه بخش دبیری و سردبیری ما و بخش مدیریت ما به‌قدری بی بضاعت است که این مقدار هم که درمی‌آید باید بگویم که هنر دست همین بچه‌ها است، وگرنه همین هم درنمی‌آمد.
مخاطب باید با روزنامه احساس خویشاوندی کند
شمس‌الواعظین نیز درباره‌ی انتشار دوباره‌ی روزنامه‌ی نشاط که با مشکل روبرو شد گفت: شما بالاخره می‌خواهید که من به خانه برسم یا خیر؟ ببینید روزنامه‌ی نشاط با ۱۰ درصد، ۱۵ درصد حداکثر کادر قدیم و تقریباً ۸۰، ۸۰ و خرده‌ای درصد نسل جدید شروع به کار کرد. من قائل به این هستم و همین امروز هم اگر اجازه دهند روزنامه بیرون دهم قسمت قابل توجهی از بدنه‌ی روزنامه را از نسل جدید خواهم آورد. دلیلش فقط این نیست که نسل جدید مثلاً تحت‌الامر سردبیر است، اصلاً این‌طور نیست و دلیلش این نیست که کادر قدیم یا با تجربه توان برخورد با نگاه و نیازها و محتویات امروز را ندارد، هرگز؛ دلیلش این است که برشی از بدنه‌ی اجتماعی در یک رسانه نمایندگی آن بدنه‌ی اجتماعی را می‌کند، نمایندگی نیازهایش، مقتضیاتش، مسائلش، فرهنگش، زبانش، گویشش، حساسیت‌هایش، ضعف‌هایش و مزیت‌هایش را.
او ادامه داد: روزنامه باید وقتی شما صفحه‌اش را باز می‌کنید، یک مخاطب آزاد و عام را می‌گویم، باید احساس خویشاوندی کند با روزنامه ولی اگر احساس بیگانگی کرد، آن‌را کنار می‌گذارد و به سراغ رسانه‌ای دیگر می‌رود. نشاط، با این انگاره بیرون آمد؛ یعنی با مدیریت بسیار بسیار عالی سیروس علینژاد، لیلا رستگار و تنی چند از مطبوعاتی‌های با سابقه‌ی ایران. روزنامه‌ی نشاط مجوزش مشکلی نداشت. من یک عادتی دارم که قبل از انتشار مطبوعات، یک شوی اجتماعی راه می‌اندازم، طبیعی هم هست. این کار، کار رسانه‌ای است و ما هم کارمان است دیگر؛ به قول بعضی از آقایان و مقامات به ما گفتند چرا چراغ خاموش و بی سروصدا نیستید، گفتم من بلد نیستم، با سر و صدا می‌آیم.
روحانی درباره‌ی شاخص‌های آزادی بیان هیچ‌کاری نکرده
شمس‍الواعظین درباره‌ی روند انتشار روزنامه‌ی نشاط و همچنین توقف آن گفت: خب ما مطلب را تولید کردیم و آماده‌ی انتشارش کردیم، در یک روز کاملاً وحشت انگیز. من سابقه‌اش را البته در جامعه، نشاط قبلی و عصر آزادگان داشتم، ولی تصورم این بود که آقای روحانی با وعده‌هایی که دادند در مبارزات انتخاباتی‌شان، اوضاع عوض شده است، یعنی گمان و ارزیابی من این بود. من اینجا رسماً اعلام می‌کنم آقای دکتر حسن روحانی در ارتباط با شاخص‌های آزادی بیان در ایران و مطبوعات آزاد و گردش آزاد اطلاعات هیچ کاری نکرده است. یک معاون مطبوعاتی می‌آید بحث می‌کند که عناوین مطبوعات در ایران توسعه‌ی کمی بالایی پیدا کرده است. ما منکر نیستیم، ولی جالب است که به شما بگویم کل مطبوعات روزانه‌ی ایران الان روی هم رفته، تیراژشان به یک میلیون تیراژ نمی‌رسد؛ درحالی‌که در سال ۱۳۷۹، چهار میلیون و ۷۵۰ هزار نسخه در روز روزنامه توزیع می‌شد، با جمعیت سال ۷۹٫
شمس تاکید کرد: الان یک میلیون پایین‌تر است؛ ببینید همین روزنامه‌ی کیهان که بنده یک‌زمانی در دوره‌ی آقای خاتمی سردبیرش بودم، ۳۶۴ هزار نسخه تیراژش بود، امروز در نمایشگاه مطلع شدم، روزنامه‌ی کیهان با سابقه‌ی خیلی طولانی، تیراژش ۷ هزارتا است. بنابراین ما فکر می‌کردیم و تصورمان این بود، روزنامه‌ی نشاط با یک وضعیت جدید، اولین چیزی که به مثابه رسالت بر دوشش قرار دارد آشتی دادن افکار عممومی با مطبوعات آزاد است. به نفع حکومت و دولت هم تمام می‌شد. ما از طرفی هم متهم هستیم که شما سوپاپ‌های اطمینان هستید.
مدیریت افکار عمومی ایران، بیرون از مرزها است
او در ادامه افزود: ما با این انگاره نشاط را شروع کردیم. ما سه ماه مشغول به کار بودیم، آدرسمان معلوم بود، تلفن‌هایمان معلوم بود، سازمان آگهی‌هایمان معلوم بود که چیست، سازمان توزیع و خلاصه همه چیز مشخص بود؛ در مرکز شهر تهران هم بودیم. ده دقیقه قبل از انتشار گیشه‌ای یک نامه‌ای آمد از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سه خط، نوشته بود که: بدینوسیله حکم دادستان انقلاب و عمومی تهران به شما ابلاغ می‌شود، پایین آن گیومه باز کرده بود که «روزنامه‌ی نشاط تا اطلاع ثانوی ممنوع‌الانتشار است»، امضا، فلان و تمام. خب ببینید من گفتم سابقه‌ی چنین کاری زیاد داشتم ولی من فکر نمی‌کردم در دوره‌ی آقای دکتر حسن روحانی این اتفاق بیافتد، و افتاد. الان نتیجه‌اش این شده است که ما داریم می‌بینیم؛ نتیجه‌ی بستن نشاط را نمی‌گویم‌ها، نتیجه‌ی بستن دهان روزنامه‌نگاران را می‌گویم، نتیجه‌ی شکستن قلم روزنامه‌نگاران را می‌گویم، این اتفاقی که می‌بینیم می‌افتد، مدیریت افکار عمومی در ایران در خارج از مرزهای ایران صورت می‌گیرد و در داخل نیست. من این را به‌لحاظ علمی اثبات می‌کنم. اصلاً در داخل کشور مدیریت افکار عمومی وجود ندارد، مدیریت سر و صدا و شعار و این‌ها هست؛ مدیریت افکار عمومی، بیرون از مرزها است. این خاطره‌ی تلخ من از نشاط است و امیدوارم که یک‌روزی آقایان به فکر بیافتند و این وضعیت را پایان دهند.
شمس‌الواعظین در آخر گفت: یک نکته‌ی امیدوار کننده هم خدمتتان بگویم، کشوری که ۱۰ میلیون فارغ‌التحصیل دانشگاهی دارد، یک و نیم میلیون دانشجوی در حال تحصیل دارد، تیراز مطبوعاتش حداقل باید به تیراژ تلگرام برسد. یعنی ۲۶ میلیون.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر