صفحات

۱۳۹۶ شهریور ۱۱, شنبه

روحانیت باید برود

دکتر فیروز نجومی
همگان در انتظار آن لحظه ای هستند که دست طبیعت وجود شوم ولایت را از زمین برگیرد و بافسل السافلین، فروترین طبقه دوزخ گسیل بدارد. نزدیک شدن به آن لحظه سرنوشت ساز، آن لحظه ای که آخرین نفس در سینه ضحاک زمان ما، ولی فقیه حبس گردد، بسیاری از انیشه ورزان مخالف را نگران ساخته است، بحق هم. چه خطر فروپاشی جامعه، انفجار از درون و از هم گسیختن بنیان آن، بسی بسیار جدی ست، اگر بغض و کینه ای که در درون اکثریت مردم در طول این سالهای طولانی ستم دین وقدرت انباشته گردیده است، در نظر بگیریم.


انباشت بغض و کینه ناشی از نزدیک به 40 سال پسروی و زندگی تحت قواعد و مقرارت پوچ و بیهوده و ملال آور شریعت اسلامی و سرکوب بهترین و برترین غرایز انسانی، سرکوب غریزه آزادی و آفرینش، بموادی انفجارزا تبدیل گردیده اند که بی تردید انفجاری خواهد بود، تماشایی مهیب و ترسناک. در انفجاری که در 1357 رخ داد، تاج و تجت پادشاهی بر باد رفت، اما، اینبار این منبر دین و قدرت است که در هم کوبیده از هم متلاشی میشود.

بعداز 40 سال حکومت "مقدس" آیت الله ها، جامعه ما، مانند ایل و طایفه ای را ماند که هم ثروتش را بغارت برده اند و هم آبرو و حیثیت و از همه بدتر "ناموس" ش را ربوده اند. این است که جامعه ما کوه آتش فشانی را ماند که آماده است، دهان باز نموده و از خود سیلاب آتش سرازیر سازد و منبر قدرت ولایت را در خود ذوب نماید.

درست است، حکومت ولایت در نیابت از امامت، قرار است تا "قیامت" و یا تا خروج امام عج از غیبت ادامه یابد. اما، بدلیل خصومت با زمان و ستیز با آزادی، مثل همه حکومت ها که در تاریخ آمده اند و رفته اند، این نیز خواهد رفت. درست است نمیتوان حالتی انفجاری را در درون کشور انکار کرد ولی این بدان معنا نیست که انفجار اتفاق خواهد افتاد. گمانه زنی ها در باره سلامت ولی فقیه، جلوه الله چندان قابل اعتماد نبوده است.

دلیلی ندارد که خداوند خامنه ای دوست داشته باشد، منبر دین وقدرت را رها کند و برود. تاکنون در محافلی که حضور یافته و سخنرانی نموده است، نشانی از فرسودگی در او دیده نمشود. او حد اقل ده سال دیگر را پیش روی دارد. چه بسا در ایجاد فضایی چنین انفجار آمیز، مقامات اطلاعاتی دست اندر کاراند. بانتظارات مرگ نظام دامن زده میشود، چنانکه گویی هر لحظه، هر آنی رژیم دین ممکن است از هم فرو بپاشد. 40 سال است که این انتظارات با یاس و نومیدی کشانده شده است و مردم بدان خو گرفته اند، دلیلی ندارد که بر این 40 سال 10 سال هم ناکامی، نتوانیم بیافزاییم.

تردیدی نیست، که پس از گذشت نزدیک به 40 از عمر حکومت اسلامی، شرایط دیگری بر کشور ما حاکم است. حکومت اسلامی، همه حریفان خود از چپ و انقلابی گرفته تا مجاهد و ملی مذهبی تا ترک و کرد و ترکمن، از میدان رقابت بیرون رانده است چنانچه اثری هم از آنها در داخل کشور دیده نمیشود. سران حزب توده و بخشی از چریک های فدائی فکر میکردند آنها بخاطر خدمات که بنظام اسلامی کرده بودند تا سرپا ایستد، از خشم امام خمینی، از زیر تیغ برنده اسلام، دشمن آشتی ناپذیر خداناشنان، در امان خواهند بود. رهبران حزب توده که بیشتر شیفته قدرت بودند تا شیفته کارگر دانش و توانایی حزب را در خدمت حکومت نوپای اسلامی قرار داده بودند. آنان خام خیالی را بجایی کشانده بود که فکر میکردند، اسلام را نه با آزادی ستیز است و نه انچه نو و مدرن است.

اصلا قبل از آنکه فقها و علما متوجه بشوند، همانان بودند که به نیت و میل و اراده الله را مبنی بر دمکراسی و آزادی در لابلای آیه های اسمانی کلام الله یافته بودند. استاد طبری وقتی اسلام را یافت بر ریش مارکس و لنین شخت خنده زد. اما، چیزی بطول نیانجامد که بر پشت آنان نیز خنجر اسلام فرود آمد. رهبران کارکشته حزب توده آنقدر گوش بفرمان دوستان روسی خود در حزب کمونیست شوروی بودند که هرگز فکر نمیکردند خشونت و بیرحمی و انتقام ستانی ایکه که از حکومت اسلامی، با چشمان خود مشاهده کرده بودند، آنها را نیز در خود میبلعد.

اما، این تنها پستی و بلندی هایی نیود که حکومت آیت الله ها، مردان مرید و حلقه بگوش الله تجربه کرده باشد. جنبش داشجویی 18 تیر را در کوتاه ترین زمان خاموش ساخت. سپس خود را با اقیانوس عظیم مردم در شهرهای بزرگ در اعتراض به تقلب در انتخابات و پیروزی احمدی نژاد در مقام ریاست جمهوری، روی در روی گردید. خیابانهای شه های بزرگ، سیلی از مردم بدان عظمت هرگز بخود ندیده بوند. جنبش اعتراضی 88 نیز چیزی بطور نکشید که تحت نام "فتنه" سرکوب و سر به نیست گردید.

رهبران جنبشی که بجنبش "سبز" معروف گردید، نه کمونیست بودند و نه لیبرال و نه دمکراسی خواه، از یاران امام خمینی و بینانگزاران نظام و پیوسته در حلقه فوقانی رهبر جای داشتند. میرحسین موسوی، نخست وزیری بود که اداره کشور را در دوران جنگ بعهده داشت. شیخ مهدی کروبی، رئیس مجلس ششم و هفتم را در اشغال داشت پس از آنکه به مقامات مهمی بوسیله امام انتصاب شده بود. افزوده بر اینان باید از زهرا رهنورد، همسر میر حسین موسی در کنار رهبران جنبش سبز نام برد. این رهبران پس از گذشت شش سال هنوز در حصر بسر میبرند.

وضع آنان از هر زندانی وخیم تراست، زندانی از اتهام خود آگاه ست، بدادگاه رفته، فرصت دفاع از خود را داشته است و از مجازات خود از آغاز تا پایان ان آگاه است، اما، رهبران در حصر "خانه" از تمامی حقوق یک زندانی محرومند بدون آنکه در زندان بسر ببرند. نفرت رهبر معظم انقلاب به آنهایی که در قدرت مطلق او شک میکنند چنان عمیق است، کوچکترین رحم و شفقتی را نسبت به کسانی که در برابر او تسلیم نمیشوند و از اطاعت و فرمانبری سر باز میزنند، نشان نمیدهد، تا دندانهای تیز و چنگالهای برنده خود را در گوشت و پوست آنان فرو نبرد و خونشان را نیاشامد آتش انتقام در او فرو ننشیند.

پس چاره چیست؟ 
چه کسی میتواند خلایی که پس از گذر ضحاک زمان ایجاد میشود پر نماید؟

بعید بنظر میرسد، د پس از د گذشت خداوند خامنه در کوتاه مدت، شاهد حادثه بزرگی در صحنه سیاست کشورباشیم. اگر با رفتن شاه شیرازه نظام شاهی ازهم پاشیده شد، نظام ولایت فقیه در کوتاه مدت ادامه خواهد یافت. چرا که ساختار قدرت دستخوش طوفان نشده است، آنچه در واقع بخود لرزیده است ساختار دین است. اگر هم اینجا و آنجا شورشی هم بپا بشود، نیروهای امنیتی از انتشار آن به محله و یا شهرهای دیگری جلوگیری میکنند. تعداد مجتهدینی که دارای ویژگیهای رهبری هستند کم نیستند، ساختار قدرت دست حمایت در پشت مجتهدی بر گذارده و او را وارث منبر خدایی میکتند که مرده است. خاطر آسوده دارکه در میان قشر فریبکاران، فریبکارترین ها بسیارند.

مخالفان برون مرزی برآنند که فروپاشی نظام، فرصت برگزیدن ولی فقیه سوم و یا جانشین خدا خامنه ای، چندان ساده نبوده و با نظم و آرامش صورت نمیگیرد. طوفان سهمناکی که در پیش است فروپاشی ساختار قدرت را اگر متلاشی نکند متزلزل و سرگردان میکند. بعضا، دلنگران آینده تیره و تاریکی هستند که کشور ما ممکن است با آن روبرو شود. بدین لحاظ از تشکیل و یا تاسیس نهادی سخن میگویند که با بدست آوردن حمایت و اعتماد مردم، باید حاضر و آماده گردد که خلائی که پس از پیوستن خداوند خامنه ای بافسل سالفین، بوجود میآید، پرنماید. 

ترسم اما، تشکیل و یا تاسیس این نهاد، با هرنامی که برآن گذارده میشود، حتی با وجهه قانونی، هر چند بسیار نا محتمل، چندان کار ساز نیاید و نتواند آن خلا را پر سازد. واقعیت آن است که به تشکیل چیزی بنام دولت در تبعید ، نمیتوان چندان امید بست. اگرچه بخوبی آگاهیم که در تاریخ بعضا، رهبران انقلابها از خارج انقلاب را در داخل راه اندازی کرده اند، از جمله آیت الله خمینی. همه انقلابات برغم شباهت و نقاط مشترک با یک دیگر، کپیه انقلابهای پیش از خود نبوده اند. همچنانکه، در چین مدل صنعتی کردن جامعه شوروری با شکست عظیم روبرو گردید و نیز ارنستو چه گوارا، انقلابی مشهور کوبا و آمریکای لاتین، بعداز انقلا ب کوبا بار و بندیل را بست و بجنگل های بولیویا رفت که دهقانان و بومی آن دیار را سازماندهی نموده و طرح انقلاب کوبا را نیز در آنجا عملی سازد. امام خمینی هم رویای صدور انقلاب اسلامی را در سر میپروراند وقتی 8 سال جنگ پوچ و بیهوده را ادامه داد. معلوم است که جانشینان او نیز از تاریخ نیاموخته اند. رهبر یکبار میتواند بردوش هواپیما در بارگاه دین و قدرت صعود کند و میلیونها مییلیون مردم را شیفه خود نماید. 

از سر دوراندیشی، به فکر نظام جانشین بودن، اصلا گرفتی نیست. مسئله اما، آنجاستکه حتی اگر چنین امری، بر قراری نهاد یا تشکیلاتی بنام "دولت در تبعید" امکان پذیر باشد در کارآیی آن شک و تردید بسیار زیاد است. مگر رهبر آن رهبری باشد به لحاظ وجهه و هیبت وصلابت شخصی که بر روی دست، خمینی بر خیزد تا بتواند ساده دلان و سهل باوران را شیفته و شیدای خود نماید که در آنصورت هم نمیتوان بآنیده ای روشن امیدوار بود. روشن است در چین شرایطی نمیتوان به راهکارهای سنتی پرداخت و آماده ورود به میدان جانشینی گردید.

چنین بنظر میرسد که تنها مخالفان رژیم در خارج از کشور نیستند که بسناریوی دوران پس از ولایت فقیه می اندیشند. گفته میشود که هر جناح دینی و سیاسی و نظامی، از درون حوزه های علمیه گرفته تا نیروهای قهر و خشونت، بسیجی و سپاه پاسداران و دیگر قمه کشان هر یک برای خود طرحی را آماده ساخته که بتوانند آن خلا وسیعی که در نتیجه پیوستن خداوند خامنه ای بافسل السافلین بوجود آمده است پر نمایند. مسلم است از جزئیات که بگذریم حتی از کلیات این سناریوهای مختلف کسی چیز زیادی نمیداند. هرچه هست تنها از حدس و گمانه زنی بر میخیزد. 

پر کردن خلایی که در نتیجه مرگ خدا خامنه ای، بوجود میاید، امر سهل و ساده ای نیست. تجربه جنبشهای مردم نشان میدهد که جنبشهایی به پیروزی رسیده اند که ضمن شفافیت آنچه را که میخواهند، آنچه را که نمیخواهند و بر فرو پاشی آن اصرار میورزند، یعنی که دشمن جنبش را تعریف و شناسایی کرده اند. شناخت دشمن و نابودی آن، نیروی تجهیز کننده ای است که میتواند شور و شوق و امید بآینده را برانگیزد. بزعم این نگارنده در آینده جنبشی پا میگیرد و بسوی نجات ملت از فقر و عقب ماندگی، از فساد و فحشا، از ورشکستگی اقتصادی، تورم و بیکاری و ترمیم محیط زیست، پیش خواهد رفت که ریشه کن کردن نهاد فقاهت و روحانیت را از بیخ و بن، هدف و برنامه اساسی خود قرار دهد. مخالفین نظام باید مردم را قانع کنند که وجود قشر مفتخواری بنام روحانیت نه ضرورتی برای جامعه وجود دارد ونه حتی از چنین موجود فریبکاری در کلام الله، سخنی رفته است. 

در فرآیند این جنبش است که شرایط برای ظهور رهبری و برنامه آزاد سازی جامعه هموار میگردد. در یکی از برنامه های تلویزیونی اینترنتی بحث بر سر جانشینی و پیشنهاد رفراندم و شدنی و نشدنی و نیز برقراری آن در خارج از کشور مطرح بود. مجری برنامه آخر سر از میهمانان خود پرسید اگر این رفراندوم برپا بشود آن سوال سرنوشت ساز چیست که باید به رفراندوم گذاشته بشود. متاسفانه میهمانان گرامی برنامه پاسخ روشنی باین سوال ندادند. این حیرانی بدون تردید از عدم وجود نمادی اهریمنی ست، که عرصه را برهمه جنبدگان تنک کرده است. مخالفان بسیار آگاهند که چه چیزی را میخواهند.

گمانه زنی درستی خواهد بود اگر بگویم کف خواست همه مخالفین "سکولاریزم" و "دمکراسی خواهی" ست. اما، هنوز روشن نکرده اند که ساختار کدام نهاد در جامعه اسلامی است که باید فرو ریخته شود تا بتوان بر ویرانه های آن سکولاریزم و دمکراسی بنا گردد. هم اکنون اخبار بسیار منتشر میشود که حکایت از تنفری میکند که از طرف مردم نسبت بروحانیون و بسیجی ها ابراز میشود، یعنی که زمینه براندازی قشری که علت همه سیه روزیها و تیره بختی های ملت است، هم اکنون بوجود آمده است.

از سر "توهم" و خوشخیالی نست که باید بگوییم تا زمانیکه قشری مفتخوار و فریبکار در جامعه ما وجود دارد، نه فرهنگ سکولاریزم برساخته شده و قوام گیرد و نه شیوه زندگی در یک جامعه آزاد و دمکراتیک میتواند از رویا بواقعیت بپیوندد. روحانیت باید برود تا روشنایی و شادی بزندگی باز گردد، خدا خامنه ای چه بماند و چه بمیرد. برخیز این هموطن. روحانیت باید برود این است راه رهایی. 

فیروز نجومی
Firoz Nodjomi
fmonjem@gmail.com
https://firoznodjomi.blogspot.com
rowshanai.org

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر