صفحات

۱۳۹۶ شهریور ۹, پنجشنبه

سگ تو روح آن مرحوم جنّت مکان !

شراگیم زند
وقتی که یک شخصیت برجسته و شناخته شده سیاسی متعلق به نسل اول انقلاب فوت می‌کند بهترین کار این است که آدم زبان به دهان بگیرد و اصلا خودش را بزند به آن راه... یعنی بلانسبت متوفی اصلا شتر دیدی ندیدی...
کسی که روی شقیقه مان تفنگ نگذاشته که حتما به مناسبت فوت هر شخصیتی باید ما بیانیه بدهیم... آدمهایی که اوایل انقلاب یک برو و بیا و مقام و منصبی داشتند بعد از فوت فقط دردسرند! خوبشان را بگویی و یادشان را گرامی بداری یکجور می‌ریزند سرت و به چهارمیخ می‌کشندت و بدشان را هم بگویی یک جور دیگر به غلط کردن می‌افتی... البته آدم باید حرف حق را بزند و بنده هم شخصا آدم ملاحظه کار و مصلحت اندیشی نیستم...یعنی اگر کسی به نظرم خوب باشد و بمیرد بنده سینه سپر می‌کنم و می‌گویم روحش شاد و مرد یا زن بزرگی بود و از هیچ کس هم ترسی ندارم و اگر هم طرف دزد و جنایتکار و مال مردم خور بود و مُرد با صدای بلند می‌گویم سگ تو روحش و باز هم از کسی ترسی ندارم... اما در مورد بعضی آدمها مشکل اینجاست که اصلا آدم نمی‌داند که طرف خوب بوده یا نه...  انقلاب ایران یکجوری بود که در آن روزها و ماههای اول استاد دانشگاه و پزشک بیمارستان هم اگر دستش می‌رسید هفت تیر برمی‌داشت و تیر خلاص می‌زد... دیگر کمترین خلاف انقلابیون غارت و مصادره اموال مردم بود... اما بعد که از آن روزهای پر تلاطم اوایل انقلاب فاصله گرفتیم اوضاع فرق کرد... بعضیها هفت تیر ها را غلاف کردند و قلم برداشتند...بعضیها چوب و چماق برداشتند...بعضیها رفتند سراغ کسب و کار و بیزینس...بعضی ها اپوزسیون شدند...بعضیهای دیگر هم البته بودند که ترجیح دادند هفت تیر خود را نگه دارند و اگر لازم شد همچنان تیر خلاص بزنند... خلاصه که در قطار انقلاب همه جور آدمی سوار بود...و حالا که بعد از حدود چهل سال جوانهای انقلابی دیروز موسفید کرده اند و یکی یکی دارند دعوت عزرائیل را لبیک می‌گویند، کار واقعا برای تنظیم بیانیه های ترحیم پیچیده شده... یعنی خود خدا هم برای حساب و کتاب اینجور آدمها گیج می‌شود که مثلا فلانی را روی حساب قاتل بودنش در اوایل انقلاب بفرستد جهنم و یا روی حساب سالهایی که حامی حقوق مردم بوده او را راهی بهشت کند... وقتی خدا گیج می‌شود ما که جای خود داریم.

      آیا این مراسم تشجیع است یا یک راهپیمایی به نفع کسی از قماش خود متوفی ؟ 


این است که حساب و کتاب اینجور آدمها را باید سپرد به خدا و اگر بخواهی له یا علیه میت چیزی بنویسی فقط خودت را خراب کرده ای....چرا که یک دوجین آدم با اسناد و مدارک به سمتت هجوم می‌آورند و به توی بی‌سواد بدون مطالعه ی بی خبر از تاریخ ثابت میکنند که طرف فرشته و یا شیطان بوده...اینجور مواقع وسط را هم  نمی‌شود گرفت و مثلا نوشت سگ توی روح آن مرحوم جنت مکان... در نهایت حاصل برای شما فقط مقداری فحش است که نصیبتان می‌شود بدون آنکه بتوانی بفهمی که واقعا متوفی ته تهش ارزش یک فاتحه را داشته و یا باید آرزو می‌کردی که ان شاء الله گور به گور شود!
البته ده – بیست سال که بگذرد دیگر ان شاء الله مشکل حل می‌شود و آن لایه اولیه انقلاب (احتمالا به جز آقای جنتی) همه به دیار باقی رفته اند و در آن صورت قضاوت در مورد کسانی که از ایستگاه اول سوار قطار انقلاب نشده اند و در آن دیوانه گی ها نقشی نداشته اند و از میانه های راه به این قطار پیوسته اند ساده تر است...چرا که دیگر لازم نیست نگران سوابق چریک ها، دادستان ها، گروگانگیران، زندانبانان، غارتگران، شکنجه گران، انقلاب فرهنگی کنندگان، تیرخلاص زن‌ها و بازجوهای روزها و ماهها و سالهای اول انقلاب باشی.



















































































هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر