صفحات

۱۳۹۶ مرداد ۹, دوشنبه

آیا مسلمان یک شهروند ناکام است ؟

نوشتۀ : امین زوایی / ترجمه : م.سحر
Amin Zaoui 
Le musulman est-il un citoyen raté ?

یادداشت مترجم:
مقالۀ کوتاه و نقد بی تعارفی که می خوانید نوشته یکی از روشنفکران نامدار الجزیره ، برخاسته از خانواده ای مسلمان و عرب است.


صراحت لهجۀ او به عنوان یک عرب ، در نقد جامعه مسلمان را می توان به شجاعت و شراف روشنفکری نویسنده ای تعبیر کرد که آینده مردم کشورش و به طور کلی مسلمانان (خاصه اعراب) برایش اهمیت اساسی داشته و می کوشد تا با نگاهی رو در رو و چشم در چشم جامعه خود و جوامع مشابه مسلمان نشین ، تا حد ممکن سرچشمه گرفتاری اساسی را به مردمی که غریق انواع آفاتند و به قول نویسنده « چون دایره ای به گرد خویش می چرخند » ، مشاهده کند و نقاط دردناک اندامواره جامعه مسلمانان را در آینۀ نقدی خالی از کتمان و تعارف بازتاب دهد.
می توان با سخنان او موافق یا مخالف بود اما نمی توان به صداقت و نیت خیر و نیکخواهی ی بارز او در نگاه انتقادی اش تردید کرد.
ترجمه این مقاله کوتاه هم به معنای موافقت یا عدم موافقت مترجم با نوع نگاه و مبانی انتقادی وی نیست ، بلکه به نظرم رسید که خواندن این مطلب برای بسیاری از ایرانیان ازین نظر می تواند جالب باشد که خواهند توانست جامعه روشنفکری خود را( با مدعیان رنگارنگ چپ یا دینی اش) در دوران معاصر با نویسندگان و روشنفکران عرب ــ که هرچند اندکند اما هستند ــ قیاس کنند.
قطعاً شجاعتی که در بیان نویسنده خواهند یا فت و صراحتی که در لحن گفتار او مشاهده خواهند کرد این فرصت را به آنان خواهد داد تا به تفاوت های بنیادینی بیندیشند که میان روشنفکر به معنای واقعی کلمه و روشنفکر در معنایی که در جامعه ما رایج کرده وبه انواع صفت ها و القاب آراسته اند ، وجود دارد.
امین زووایی
الجزیره ای ست. 60 سال دارد نویسنده و استاد دانشگاه است .
وی علاوه بر آثاری که به زبان فرانسه نوشته است کتاب های فراوانی در نقد ادبی و تئوری ادبیات و نیز در باره فلاسفه معاصر همچون ژاک دریدا منتشر ساخته . رمانهای متعددی به عربی نوشته . او در دانشگاه تدریس می کند . رئیس کتابخانه ملی الجزیره بوده است و برنامه های ادبی و فرهنگی بسیاری را در تلویزیون اداره کرده و از هیئت داوران فستیوال تئاتر کارتاژ بوده عضو هیئت امناء صندوق مالی عرب برای فرهنگ و هنراست.
اودر بار ها برای ارائه کنفرانس های گوناکون به دانشگاه های تونس، مراکش فرانسه، و انگلیس، دعوت شده است.
برای اطلاعات بیشتر در باره این نویسنده روشنفکر الجزایری می توان به لینک زیر در ویکی پدیا مراجعه کرد :
م.س
پاریس 26.7.2017
آیا مسلمان یک شهروند ناکام است؟
شهروند یا تسلیم شده ؟ شهروند یا مؤمن؟
با غور وتعمقی پایدار در این دنیای مسلمان که غرق در جنون مذهب است به این اندیشه رسیده ام که:
آیا یک مسلمان شهروندی ست ناکام ؟
هرجا که مذهب به عنوان شیوۀ زیست سلطه جوست و هرجا که مذهب همچون الگو و سرمشقی برای زندگی تحمیل می شود و هرجا که مذهب همچون عامل فشاری برضد آزادی اندیشه وبرضد آزادی های فردی به کار می افتد ، حقوق شهروندی انسان ها به تمسخر گرفته می شود و علت وجودی شهروند از میان می رود.
بدین گونه فرد به جای شهروند و در جایگاه وی قرار می گیرد.
رمه جایگاه گروه اجتماعی را تصرف می کند و خانه و کاشانه، موقعیت شهر (سیته ) را از آن خود می سازد.
از آنجا که در کشورهای عربی ـ اسلامی ، دین اسلام در جزئیات زندگی فردی و جمعی مردم دخالت می کند، جامعه به طورمداوم خود را زیر سیطره و تسلط ایمان دینی ، در اسارت ذلت و پریشانی می بیند.
از آنجا که اسلام فردِ آدمی را از آغاز تولد ، برای جهان دیگر وبرای روزگاری دیگر که همان روز پاداش یا کیفر نهایی ست آماده می کند ، از منظر یک مسلمان این دنیای خاکی دون جز عبورگاهی گذرا و موهوم به شمار نمی آید.
شهر مردگان بر شهر زندگان اولویت دارد ، زیرا فرد مسلمان (ونه شهروند)از روزگارکودکی و از همان مکتبخانه های قرآنی سری غرق در متون و احکامی دارد که به دوران های ی گذشته یعنی به سدۀ دوم هجری (هشتم و نهم میلادی) متعلقند.
از این رو چنین انسانی خود را کنده شده از زمان و بیگانه از خویشتن و غریبه با دوران تاریخی خود می یابد.
اینچنین است که او بیش از آن که به کوی و برزن خود بیندیشد ، در فکرشهر(سیتۀ) بهشتی ست .
وازآنجا که مسلمان به زمان دیگری جز روزگار خود اتصال دائم دارد ، همواره به جنت المأوا می اندیشد و به نهرهایی که لبریز شراب اند و شیر و عسل در آنها موج می زند .
بدین گونه فراموش می کند که هنگام عبور رفتگران کیسۀ زباله را با خود به کوچه بیاورد.
همچنین در محلۀ او یکی از زباله دان ها دزدیده اند و یکی دیگر از آنها را هم از میان شکافته و بر زمین رها کرده اند!
من بسیاری از شهرهای مسلمانان را دیده ام : از مکه گرفته تا نواکشوط (پایتحت موریتانی) و از وهران (دومین شهر الجزیره) تا طنجه (شهری در شمال مراکش) و قاهره یعنی مهمترین شهرهای نمادین عربی را ، وهمه را ناتمیز یافته ام.
مسلمان با چشم دوختن مفرط به بلند و کوتاهی دامن زنان ، مقررات رانندگی را ازیاد می برد و این البته که اصلا مهم نیست زیرا در بهشت مقررات رانندگی وجود ندارد !
مرگ امری ست «مکتوب »! و روز مرگ در همان لحظۀ تولد از پیش تعیین و بر پیشانی فرد نوشته شده است!
مسلمان هنگام فکر کردن به بیگانه ، یعنی به دیگری ، یعنی به کسی که شبیه او نیست وتعلق به مذهب دیگری دارد ، یعنی به کسی که یهودی ست یا مسیحی یا بی دین ، شتابرده به ژرفنای نفرت و انزوا فرو می غلطد .
آن که به او شباهتی ندارد می باید با جهاد مقدس و با کینه یا با خشونت کلامی از اطراف او طرد و مهجور شود .
و بدین گونه شهر(سیته) ، گونه گونی و آفرینندگی اش را از کف می دهد .
بروید وکرانه دریا های ما را ببینید و میدان های عمومی ما را تماشاکنید و بازار های عمومی ما را .

بروید وسائط حمل و نقل عمومی ما راببینید و فضا های سبز عمومی ما را و مدارس عمومی ما را و پیاده روهای عمومی ما را و پارکینگ های عمومی ما را فاجعه ای ست درد آور.
از آنجا که فردِ مسلمان مطمئن است که مذهب او آخرین و کامل ترینِ مذاهب است و بهترین و عادل ترین و حقیقت مدارترین آنهاست ، واز آنجا که قویاً باور دارد که مذاهب دیگر همه در بطالت محض اند و جملگی دستکاری شده و مجعول و ظالم و نا برحقند وکاملا بر او مسجل شده که اهل مذاهب دیگر، همه کافر و بد دینند ، لاجرم از اوان نوباوگی با منطقی تهاجمی و خشونت ورز هویت و وجود شخصی خودرا در حالت قهر مداوم با دیگری قوام میبخشد.
بدین گونه ست که او در مسیری معکوس حرکت می کند.
از آنجایی که فردِ مسلمان اطمینان کامل دارد که همه چیز در متن مقدس قرآن بیان شده ، بر این باورست که همۀ علوم را بدو سپرده اند : همۀ حقیقت ها ، همۀ فنون و صنعت ها، در چنگ اوست .
ازین رو شهروندی را دشمن خو می شمارد و شخص خود را در تقابل و تعارض با شهروندی باز می بابد .
زیرا شهروندی یعنی فراهم آمدن امکان قسمت کردن فضای همزیستی برای انسان هایی که با یکدیگر تفاوت دارند.
از آنجا که فردِ مسلمان ،مؤمن است و معتقد ، مطمئن است که برای فرونشاندن عطش فکری و فرهنگی خود به کتاب های دیگر نیازی ندارد و برای تغذیۀ صور ذهنی و برای وسعت بخشیدن به دامنۀ تخیل انسانی خود، محتاج دیدن فیلم ها نیست و برای ارضاء خواهش های زیبایی طلبانۀ دیدگان خود، از هنرهای بصری و نگارگری مستغنی ست و برای گرما بخشیدن به انساندوستی خود به موسیقی و ترنم نغمه ها حاجتی ندارد و براین گمانست که برای همیشه از وجود اینها بی نیاز شده ست.
او بر این تصورست که برخوردار از کتابی ست به نام قرآن، که به تنهایی جای خالی این چیزهای خُرد و ناچیز و بیهودۀ آدمی زاده را پرمی کند.
بدین گونه فرد مسلمان با تکیه بر این خودکفایی ذهنی نفی و طرد هرگونه زمانمندی دنیوی را با خود به این سو و آن سو می برد وچنین است که به شهروندی نمی اندیشد.
فردمسلمان باوری قطعی دارد به این که : زندگی گذرا و موقتی ست و حیات جاودان و حقیقی را برای وی درسرای باقی یعنی در جهانی دیگر، فراسوی این دنیای فانی تدارک دیده اند .
ازین رو کاهل است و چشم به راه نشسته ست تا مرگ در رسد و او را به دنیایی که فراسوی این سرای سه پنج برایش مهیا ساخته و به او وعده کرده اند، برساند.
چنین است که به شهروندی باور ندارد ، زیرا شهروندی، جانبدار فلسفه ای ست که طرح آینده ای بهتر را در افق دید قرار داده و بنای شهر(سیته) ی درخور و ممتاز را در چشم انداز حود دارد.
از آنجا که فرد مسلمان ، به طور کلی طی پانزده قرن، قربانی انواع تفسیرها یی از قرآن بوده ست که به حکم انواع سلاطین و خلفا صورت می پذیرفته اند ، ناگزیر در وضعیتی قرار گرفته است که مدام می باید چون دایره ای به گرد خود بگردد.
او به انسانی بدل شده است که میان مصرف ، خودکشی و جنگ سرد و گرم سرگردان است.
جامعه مذهبی از هرنوع که باشد ارزش ایمان را بر ارزش شهروندی برتر می داند و تسلیم را بر نقد مرجح می شمارد.
امین زاوویی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر