آتش به اختیار، ایران دیگی که برای رهبر نمی جوشد
مجتبی واحدی
قانون اساسی اولیه جمهوری اسلامی، مجموعه ای ناهماهنگ از وظایف و اختیارات بود که با کم خردی برخی از عناصر موثر دو جناح، عبارت “ولایت مطلقه فقیه ” به قانون اساسی اضافه شد تا همه نهادها و قوای قانونی کشور به عواملی بی اراده و ناتوان در برابر قدرت مطلق و غیر پاسخگو تبدیل شوند. اما مصیبت بزرگتر آنبود که این تغییرات همزمان با به قدرت رسیدن علی خامنه ای اعمال شد.
خامنه ای در میان دوستان و مرتبطان خود، به کینه توزی مشهور است. در عین حال او در هشت سال دوره ریاست جمهوری همواره تحقیر شد و در تصمیم گیری های کلان کشور، ازعناصر اصلی به حساب نمی آمد. انتصاب اکبر هاشمی رفسنجانی به جانشینی فرماندهی کل قوا، آخرینتحقیر خامنه ای در سال پایانی از دوره دوم ریاست جمهوری بود. پیش از آن، تحمیل میرحسین موسوی به رئیس جمهور وقت – علی خامنه ای – برای تصدی نخست وزیری و بی اعتنایی به او در گزینش وزیران، موجب سرخوردگی بیش از حد وی شده بود. چنین شخصیتی با آن پیشینه کینه ورزی و این حد از تحقیر، ناگاه برکرسی رهبری تکیه زد. علی خامنه ای در سال های اولیه تصدی رهبری، از اعتماد به نفس و نفوذ لازم برای انتقام گیری از تحقیرکنندگانخود برخوردار نبود. در آنسالها اکبر هاشمی رفسنجانی، در کنار او ایستاد تا با تغییر روش بررسی صلاحیت کاندیداهای عضویت در مجلس خبرگان و مجلس شورای اسلامی، ملکمشاع حکومت را از وجود “چپگرایانسرشناس و نق زن ” به ویژه اکثریت نمایندگان مجلس سوم، پاکنماید.
با گذشت بیست و هشت سال از انتخاب هزینه ساز خامنه ای برای تصدی جایگاه رهبری جمهوری اسلامی، هنوز اینمعما برای منحل نشده که “چرا رفسنجانی علیرغمشناخت دقیق از کبنه ورزی ها و عقده های تلنبار شده دوست دیرین خود، تبانی با علی خامنه ای برای یکدست ساختن حکومت را پذیرفت؟” البته برخی دوستان معتقدند خامنه ای پس از استقرار در جایگاه رهبری، برای کاهش نیاز خود به حامیان داخلی، به دامان روس ها افتاده و مدارای بیست ساله نظامبا بدعهدی روسها در زمینه های مختلف از جمله نیروگاه بوشهر و تحویل تجهیزات نظامی، ناشی از همین نیاز بوده و هست. اما هر چه بود و هر چه باشد خامنه ای با ویژگی های پیش گفته، هماکنون دارای بالاترین حد از اختیارات است بدون آنکه در بیست و هشت سال رهبری حتی یکبار به پرسش ها پیرامونعملکرد های مصیبت ساز خویش پاسخ داده باشد. در واقع تجمیع اختیارات در فردی با ویژگی های منفی که خامنه ای را احاطه کرده، مهم ترین عامل گرفتاری های متعددی است که ایرانیان با آن مواجهند.
متاسفانه کینه توزی های شخصی و حقارت هایی که خامنه ای با آنها مواجه بوده، بر بسیاری از اظهارات و اقدامات او اثرگذاشته و نتیجه آن را می توان در گسترش نفرت در سطوحمختلف جامعه، عقب ماندگی های روزافزون در عرصه های گوناگون و افزایش فشار برمردم ملاحظه نمود. جنگ افروزی های داخلی، تحریک رقبا در سطوح منطقه ای و جهانی و دشمن تراشی به جای جلب همکاری در عرصه های بین المللی از دیگر پیامدهای حضور شخصیتی مانند خامنه ای در راس نظاماستبدادی و غیرپاسخگو است. ارزیابی رفتار رهبر جمهوری اسلامی به ویژه از آغاز دهه دومرهبری، نشان می دهد ایستادگی در برابر رای مردم او را هیجان زده و ارضا می نماید. او اصرار دارد خود را فعال مایشاء نشان دهد و به همگان ثابت کند کسی را یارای مخالفت با او در هیچ زمینه ای نیست. از علاقمندی های رهبر، طرح موضوع جدید به هر بهانه و شنیدن اظهار ارادت و چاکری منصوبان است. بر همین اساس، اگر سوژه داخلی یا خارجی که دخالت رهبر در آنها لازم است وجود نداشته باشد او با نبش قبرِ موضوعی قدیمی و کم اهمیت، شهوت اطاعت خواهی خویش را به نمایش می گذارد. سید علی خامنه ای در این عرصه، از قصه پردازی، تحریف و دروغ نیز گریزان نیست. داستان پرت کردن خود از قطار در سالهای پیش از انقلاب و تحریف ناشیانه خاطرات ژنرال امریکایی در مورد حوادث هشتم بهمنسال پنجاه و هفت، از نمونه هایی است که ریشه در خصلت” توجه خواهی “خامنه ای دارد. در سوژه اول، او ادعا کرد که در زمان شاه، قطارهای مسافربری برای ادای فریضه نماز توقف نمی کرده اند و او ناچار شده خود را ازقطار پرتاب نماید تا نماز یومیه را به جا بیاورد. این داستان سرایی خامنه ای، متضمن یک دروغ و یک خودنمایی بود. کسانی که پیش از انقلاب با قطارمسافرت کرده اند می دانند اغلب قطارها برای ادای فریضه نماز توقف می کردند. ضمن آنکه هر کاری که موجب ایراد صدمه به بدن شود به شدت توسط ادیان الهی، منع شده است. اما برای خامنه ای که به دنبال خودنمایی و مطرح شدن نام خویش است دروغگویی مایه شرمساری نیست. به موجب فتوای سلف او – آیت اله خمینی- نیز هر اقدامی برای حفظ نظام، مباح بلکه واجب است. خامنه ای نظامرا معادل خویشمی پندارد پس در این راه نه دروغگویی منعی دارد نه زیر پاگذاشتن اصول دینی و ضرورت های عقلی. در موضوع نقل خاطرات ژنرال امریکایی نیز تحریف آشکار، نشان داد که رهبر جمهوری اسلامی از چه بیماری های روحی رنج می برد. خامنه ای با نقل این بخش از خاطره ژنرال امریکایی که ” به ارتشی های ایرانی توصیه کردم در مواجهه با مردم، سر تفنگ های خود را پایین بیاورند ” ادعا کرد که مفهوماین سخن، تیرانداری مستقیمبه مردم به جای تیراندازی هوایی بوده است.
مانند هر ایرانی، سالهاست متاسف و شرمسارم از اینکه تصمیمگیری ها در راس نظام، بیش از هر چیز از کینه ها، حقارت ها و تمنیات شخصی فردی با ویژگی های علی خامنه ای، تاثیر می گیرد. اما تاسف بالاتر برای من رویه بسیار خطرناکی است که خامنه ای اخیرا شروع کرده است. با پوزش از مخاطبان، باید بگویم که رفتار اخیر رهبر یاد آور ضرب المثل عامیانه ” دیگی که برای من نجوشد…” است.
خامنه ای ظاهرا از همراهی مردمبا خود ناامید شده است. در پایان سال نود و جهار، او با همه توان به میدان آمد تا به خیال خود، از اقبال مردمبه ” لیست انگلیسی” درانتخابات خبرگان، جلوگیری کند. اما نتیجه، چیزی نبود جز دریافت تو دهنی از پایتخت نشینان. یک سال بعد از دریافت آن تودهنی، رهبر تلاش کرد با یادآوری مشکلات اقتصادی، گروهی از مردم را علیه دولت مستقر بشوراند و با یک دروغ و تحریف آشکار در خصوص سند آموزشی یونسکو، به خیال خود همه متدینان را در برابر یکی از کاندیداها قرار دهد تا حتی الامکان، میزان رای او را پایینبیاورد.قبلا نوشته ام روحانی، گزینه ناگزیر خامنه ای برای انتخابات ریاست جمهوری بود که البته ترجیح می داد که انتخاب او، با حداقل آرا باشد. اما ظاهرا گروه کثیری از مردمهمتصمیمگرفته بودند سریال تو دهنی ها را تکمیل کنند. خامنه ای قبلا بارها نشان داده که شیفته قدرت نمایی در برابر مردماست. سوگند می خورم او از مقابله با شادی های مردم و ایستادن در برابر خواسته های آنان لذت می برد. اما اینبار رفتار رهبر جمهوری اسلامی، علاوه بر عقده گشایی و ایستادگی در برابر مردم، ناشی از حس ناامیدی عمیق نیز می باشد. وی حتی از همراهی برخی یاران خود ناامید شده و درصددانتقامگیری از همه است. دستور ” آتش به اختیار” همانگونه که خود او گفته، مربوط به میدان جنگ است که در آن ارتباط با فرمانده قطع شده یا به تعبیر مصباح یزدی، فرماندهی به دست یک فرد فاسد افتاده است. در چنینمیدانی، تشخیص دوست و دشمن، بسیار سخت است، ضمن آنکه هیچکس را نمی توان به خاطر تشخیص غلط و اقدام اشتباه، مواخذه یا ملامت کرد. راستی در کدامنظاممستقر، رهبر نظام راه را برای آشوب، قانونشکنی، انتقامگیری های شخصی و موکول کردنفرماندهی به تشخیص فردی انسان ها، باز می کند؟ آیا رفتار خامنه ای مفهومی جز این دارد که ” این دیگبرای مننمی جوشد پس…..”؟ ایکاش کسانی که به امید گرفتن سهمی از کیکقدرت، چشمبر همه بی کفایتی ها، فسادها و مفسد پروری های خامنه ای بسته اند این بار به خود بیایند و طرحی نو دراندازند. به نظرمروحانی فرصت های بزرگی را برای مقابله با زیاده خواهی ها و عقده گشابی های رهبر از دست داده است. رفتار همراه با ذلت پذیری برخی اصلاح طلبان هم بر توهمات رهبر افزوده است اما رفتار دو سه ماه اخیر روحانی، الگوی خوبی است که حداقل می تواند رهبر را به رو کردن دست خود وادار سازد.
از: دیدگاه نو
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر