حقیقت را باید گفت
فیروز نجومی
پس از چهار دهه حکومت دین، هنوز در هژمونی شریعت اسلامشک و تردید بخود راه میدهیم. بر آن تصور خام که دین میتواند از این معرکهای که بپا کرده است نجات یابد بدون اینکه کوچکترین زخمی بردارد.
مسلم است این آمادگی زمانی بوجود میآید که دین و نقش تاریخی دین را دور از ترس و تعصب مورد باز نگری قرار دهیم،آنگاه در خواهیم یافت که راه رهایی و آزادی از دین ستیزی و براندازی دین میگذرد. بمنظور رسیدن باین هدف نیازی نیست کهاسلحه بر گیریم. قهر و خشونت داروی درد ما نیست. روشنایی و بینایی ست که ما را به هدف نزدیک میسازد. بدون تغییر وتحول در باورها و ارزشهایی که از یک نسل به نسل دیگر انتقال یافته و در سرشت ما کاشته میشود، ارزشهایی که تاج امامترا بر سر خمینی گذارد، نمیتوانیم هژمونی و یا سلطه ی مطلق دین در زندگی را به چالش بکشیم و براندازی آنرا هموار سازیم.آنچه باید تغییر دهیم آموزشهای دینی ست، آموزش هایی که در ما نهادین گشته است. بهمین دلیل هرگز آنها را زیر سوالنمیبریم. دین بما میآموزد که نپرسیم و نجوییم مگر خدای یکتا و یگانه را. مبادا که به یکتایی الله، به قرآن، کلام الله، به رسالت وامامت، بخود کوچکترین شک و تردیدی راه دهیم. مشرک میشویم و مرتکب گناهی نا بخشودنی، گناه “کبیره.” از سنین کودکیمفاهیم حلال و حرام و احکام عبادت را میاموزیم، و خوی خواری و حقارت ، تسلیم و اطاعت، خوی فرمانبری و فرمانبرداری را در سرشت مان مینهند، چنانکه گویی کار طبیعت است. بعبارت دیگر، ما به ارزشهایی خو میگیریم که ماهیتااستبداد پرور است. متاسفانه با تلخی بسیار ست که باید بخاطر بیاوریم که حتی در جنبش اعتراضی 88، در جنبشی که اساسارای مردم را در مقابل رای ولایت فقیه گذارد بار دیگر دست بدامن الله شدیم و بر فراز پشت بام ها فریاد برآوردیم “الله اکبر،” “یا حسین ” اما همین گوینده به محض اینکه فراخوان «ولایت باطل» بگوش ش رسید، میدان را ترک گفت
هم اکنون نیروی پویا و بالنده کشور را جوانان تشکیل میدهند. آنها هستند که به مرض مهلک دین دچار نشده اند. چرا که آئینشریعت قبل از آنکه در نسل انقلاب درونی شده و در تارو پودشان ریشه دواند، از بیرون با ابزار تنبیه و مجازات، محروم ومحدود و قدغن و حرام سازی، بر نسل پس از انقلاب تحمیل گردیده است. تنها آن چیزی میتواند جوانان کشور را بسوی خودجلب کند که در آن رهایی ست، رهایی از قید و بند زائد و خفه کننده ، قواعد و مقرراتی که انسان را به حیوان تقلیل میدهد ونیروی آفرینندگی و اراده معطوف بقدرت را باسارت در آورد. رهایی از قواعد و مقرراتی که تبعیض زا، جدایی برانگیز وحقارت آور است.
این نیز میسر و شدنی نیست، اگر براندازی حکومت دین را که مظهر آن روحانیت است هدف خود قرار ندهیم. جامعه آبستنیک جنبش بزرگ فرهنگی ست، جنبشی که ارزشهای فرمانروایی را که بر بنیان مطلق گرایی و جزم اندیشی برقرار شده استدر هم فرو ریزد و بر ویرانه های آن پرچم آزادی را بر افرازد. حکومت دین، حکومت بشارالا سد نیست که او را از اریکه یقدرت بزیر فرو کشی، حکومت دین را تنها میتوان با دین ستیزی از میان برداشت، با بی اعتبار ساختن ارزشهای دینی. بعبارتدیگر، نه به آزادی رسی و نه هرگز روی دمکراسی بینی اگر به ستیز با دین اسلام، بعنوان دین قدرت، دین فرمانروایی وفرمانبرداری، نپردازی. دوران احترام به دین و مقدسات دینی بسر آمده است. دینی که آیت الله ها مظهر آنند باید به زباله دانارزشها ریخت شود.
درست است صدها ایراد میتوان بر دین ستیزی وارد نمود. به سرنوشت خونبار احمد کسروی، سلمان رشدی، تیو وانگو وکاریکاتوریست دانمارکی اشاره کرد. واکنش ها و احساسات مردم عامه را سد بزرگی بر سر راه بر چندن بساط دین در نظرگرفت .تصاویر کفن پوشان در خیابانها، هنوز در ذهن زنده اند. اما کیست که از خطرات دین ستیزی آگاه نباشد. هم اکنون بایدتصمیم بگیریم که آنچه در باره دین خود احساس میکنیم و میاندیشیم، از ضمیر خود بیرون آوریم و با یک دیگر شریک شویم.آیا نباید حقیقت دین خود را به ملت خود نشان دهیم. آیا نباید بگوئیم که این دین چه نقشی در استمرار و تداوم فرهنگ و ارزشهایاستبدادی بازی کرده است. حقیقت دین را همیشه با کمک شمشیر بوده است که پنهان ساخته اند. اما، این دوران بسر آمده است.دین هرگز دارای امنیت دیرینه اش نخواهد بود.
چرا که دین ستیزی، دین را به اصل خود باز گرداند، به ملجا و پناه گاه تمام نیازمندان عبادت و پرستش موجودی ماورایی و یاخدای یگانه. مگر نه این که دین امید نا امید ان است. مگر نه اینکه دین معنا میدهد به زندگی. اما جایگاه این دین، دل و دروناست، نه بر فراز منبر، نه در لوله تفنگی که فقیه خطبه خوان در مشتش میفشرد و نه در سپاه دین و گشت های ارشادی. دینستیز به آن امام جماعت نهیب میزند شرم آور است، تفنگ خود را بر زمین بگذار. از خشم و خشونت و انتقام جویی دستبردار، که این رفتار برازنده مرد خدا، زهد ورز و ریاضت کش نیست. دین ستیز چیزی جز حقیقت بزبان نمیآورد.
هیچ دین ستیزی نیست که با پرستش خدا و ایمان به دین به خصومت بر خیزد. استاد مشیری در یکی از ویدیو های خود بهمینموضوع اشاره میکند و میگوید، یکی دلش میخواهد موش بپرستد، کسی باو کاری ندارد. این بدان معنا است تنها فرد است کهمیتواند تصمیم بگیرد که چه چیزی را بپرستد. چرا که دین درونی ست نه بیرونی. این حق انسان است که خود بر گزیند آنچه رامیپرستد. اگر هنوز کسی باور میکند که امام حسین مظلوم بود و معصوم و بی گناه و هر سال میخواهد خود ش را بزند و خونینکند، کسی او را از این کار باز نمیدارد و نباید باز داشت. اما متقابلا آنکس که برای امام حسین حرمتی قائل نیست نیز، حقزندگی دارد.
در شرایط کنونی، حکومت دین هر روز سلطه ی خود را عمیق و نهادین میسازد، بهترین راهکار برای تداوم ولایت تا قیامت.ضمن اینکه بحران زایی به عادتی نهادین تبدیل شده است، اخیر رژیم دین تصمیمی گرفته است که دعواها و بگیر و ببند درونحلقه ی حاکمه را نیز نهادین سازد تا خود را از خشکی و انعطاف ناپذیری و شکنندگی نجات دهد و به سرنوشت نظام هایدیکتاتوری دچار نشوند. بنابراین زد و خورد ها درون حلقه حاکمه بنوعی بازتاب مییابد چنانکه گویی واقعی ست. در بالا،خصومتها چنان شدت میگیرند چنانکه گویی عنقریب قایق حکومت دین از درون متلاشی و در آبها متلاطم و طوفانی غرقمیشود. رقابت بین ولایت و ریاست و بین ریاست و مجلس و قوه ی قضائیه، مچی گیری و بگیر و ببند و فرا افکنی در دروندستگاه حاکمه، دارای یک انگیزه بیشتر نیست، تقلید دمکراسی بین نیروهای ضد دمکراسی برای حفظ و نگاهداری استبداد دینو قدرت.
بنابراین، حکومت دین با فریب و ریا و سحر و جادو از خود تصویری میسازد نه مطلق گرا و استبدادی بلکه حکومتی چندصدایی. ریاست جمهوری حتی میتواند با رهبر در اختلاف باشد. در دستگاه حاکمه روزی نیست که دعوایی بر پا نشود، بسیارشبیه آنچه در کشورهای دمکراسی غربی بچشم میخورد. کاندید های ریاست جمهوری و یا پارلمان و کنگره بدترین اتهامات رابهم وارد میکنند. تلخ ترین زبانها را بکار میبرند. این کشورها همیشه در حال اصلاحات هستند تا جامعه بتواند در تناسب بانیازهای روز به گردش در آید. اما در حکومت دین هیچ آبی از آب تکان نمیخورد. بزرگترین غارت ها در بانک های کشوراتفاق افتاده است، حضرت ولایت به رسانه ها و مطبوعات توپ و تشر میزند که کشش ندهید. یک جنایتکار را از یک پست برمیدارند و به مقام بالاتری منصوب میکنند. آنهم بوسیله ی ریاست جمهوری که امروز گفتمان “امید و اعتدال” را به نفع ولایتمصادره نموده است.
اما شرایط به نفع دین ستیزی در حال تغییر است. ما از جامعه ای سخن میگوییم که نزدیک به 4 میلیون دانشجو و بیش از 15میلیون دانش آموز به تحصیل اشتغال دارند و بر آن باید بیش از 15 میلیون تحصیل کرده های نسل های گذشته را افزود. آنها نهامید به دین بسته اند و نه بیم از دین دارند، اینان آزادی میخواهند و تنها زمانی آنرا بدست میآورند که با دین قدرت، دین اسلام،دین فرمانروایی و فرمانبرداری به ستیز بر خیزند. تنها با ستیز با دین است که میتوان آزادی بویژه آزادی در پرستش راصرفنظر از ماهیت آن، بعنوان یکی از اساسی ترین حقوق بشر کسب و نهادینه سازیم. اگر دیروز مفهوم آزادی مجرد بود وانتزاعی، امروز خود را در ستیز با دین و آزاد سازی پرستش بیان میکند. چراکه حقیقت است که از دین ستیزی بر میخیزد.بیایید حقیقت را بگوش مردم برسانیم.
Firoz Nodjomi
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر