نخستین دورۀ مناظرات کاندیداهای ریاست جمهوری نشان داد احمدینژاد علیرغم نهی رهبر انقلاب از حضورش در انتخابات و همچنین عدم احراز صلاحیتش در انتخابات پیش رو، توانسته بار دیگر خود را به استودیوی جامجم برساند و بدون هیچ رودربایستیای آن هشت سال کذایی را به ما یادآور شود.
آن که کاغذ در دست گرفت و به دوربین نشان داد، آن که رو به دوربین زل زد و دروغی آشکار را به دیگران نسبت داد، آن که سخن دیگری را دزدید و نقشی بدلی را بازی کرد، شاید در شناسنامهای که پدرش برای او گرفته نام دیگری داشته باشد اما چون نیک بنگری مردی است از دیار آرادان. بهظاهر اگر بلند بالاست اما در باطن صغیرالقامه است و اهل تأمل محمودش میخوانند.
خداش خیر دهاد آن بزرگی که گفت محمود احمدینژاد در درون همه ما نفس میکشد فقط باید برای مهار آن در تربیت نفس کوشا باشیم و برای به دست آوردن آن چه دلخواه ماست به او اجازه ندهیم به هرشیوه و حیلهای متوسل شود.
محمدباقر قالیباف در سالهای اخیر از منتقدان بهشدت جدی احمدینژاد بود اما نخستین مناظرهها نشان داد گاه آدمیزاد میتواند در منش و روش کپی برابراصل دشمنش باشد.
در حقیقت بهظاهر با حریفش دشمنی کند اما در باطن دشمن خود باشد. قالیباف نشان داد همه آن هیاهوها که بر سر مدیریت احمدینژاد بهراه انداخته بود صرفاً نزاع بر سر قدرت بود و نه هیچ چیز دیگر. هر دوی این بزرگواران شعار دفاع از ارزشها سر میدهند اما در عمل نشان دادند که هیچ ارزشی برای ارزشها قائل نیستند و حرف اول را در اخلاق و منش سیاسی آنها قدرت می زند. احمدینژاد را نباید دست کم گرفت.
نباید فکر کرد سر و کله این پدیده فقط در بین یک گروه سیاسی خاص پیدا میشود. روزگاران دوم خرداد را به یاد دارید؟ روزنامهنگارانی در هیئت روزنامهنگاران جامعه مدنی تیغ برداشتند و به جان هاشمیرفسنجانی و ناطقنوری افتادند. آنها همین محمود احمدینژاد بودند.
بیپروای اخلاق و ادب و منافع ملی هرچه دشنه و دشنام داشتند نثار کسانی کردند که بعدها با چراغ در پی آنان میگشتند تا چارهای برای بیچارگی خود بیابند. آنها چند سال بعد رودرروی محمود احمدینژاد ایستادند اما تاریخ ثابت کرد که بیشترین همانندی و شباهت را با معجزه هزاره سوم دارند.
دیدن محمود احمدینژاد با کت و شلوار و موی بلوند و عینکی خوش فرم برای آنها که در آن هشت سال خون دل خوردند دشوار است و طاقت سوز، اما خوب است. باور بفرمایید خوب است تا همه ما از خاطر نبریم که احمدینژاد با نظارت استصوابی و این حرفها از بین نمیرود.
حتی با یک انتخابات آزاد هم نمیشود از شرش راحت شد. او همه جا هست. کنار گوش همه ما. در درون ما نفس میکشد. باید همیشه و همه جا مراقب او باشیم. اتفاقا آن جایی که اصلا فکرش را هم نمیکنیم بیشتر سر و کلهاش پیدا میشود. یک لحظه غفلت موجب یک عمر پشیمانی است. این شعار را سر خیلی از پیچهای تند و خطرناک جادهها نوشته اند. این شعار را جدی بگیریم.
منبع: خبرآنلاین
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر