اعتراف بلند پایه ترین مرجع تقلید
مکارم شیرازی
انصاف نیوز
زمانی فتوا که صادر میشد گوش شنوایی برای آن وجود داشت اما امروز زمانی است که « گوش شنوا » کم شده است»،نتیجه فتوای ابلهانه خمینی
نه تنها مسلمان نیستم ، بلکه این کتاب را مظهر « خشونت و قساوت » می دانم!
فتوای خمینی تائیدی بود بر « صحت گفتار» سلمان رشدی
خرت ویلدرز، رهبر حزب راست افراطی هلند می گوید همانند ممنوعیت کتاب آدولف هیتلر، قرآن نیز باید در این کشور ممنوع شود.به گزارش یورو نیوز، او که همچنان در نظرسنجی ها پس از مارک روته، نخست وزیر لیبرال دموکرات هلند در جایگاه دوم قرار دارد و در تبلیغات انتخاباتی خود بر ملی گرایی تاکید می کند، معتقد است این ممنوعیت می تواند از شمار مهاجرانی که وارد هلند می شوند، بکاهد.
خرت ویلدرز می گوید: «من ترجیح می دهم که در هلند قرآنی نباشد همانطور که داشتن کتاب «نبرد من» هیتلر غیرقانونی است. ممکن است این کار نمادین به نظر برسد اما تاثیرات بسیاری خواهد داشت. اگر کشوری در مقایسه با دیگر کشورها در سیاستهای مهاجرتی سخت گیرتر باشد، مهاجران به کشوری می روند که سیاستهای مهاجرتی منعطف تری دارد.»
آقاى طلبه! نشنيدن فتواى علما دلايل ديگرى جز ساختمان گران قيمت دارد!
ف. م. سخن - خبرنامه گویا
حضرت آيت الله العظمى مكارم شيرازى در جايى فرموده اند:
«زمانی فتوا که صادر میشد گوش شنوایی برای آن وجود داشت اما امروز زمانی است که گوش شنوا کم شده است»!
آقاى طلبه اى هم در نهايت احترام و ادب و البته استيصال خطاب به جناب آيت الله گفته اند:
«من اصلا قصد تضعیف مرجعیت را ندارم، خدا شما را حفظ کند، فقط به عنوان طلبه کوچکی نگرانم... کاری هم نمی توانم بکنم، جواب مردم را هم نمی توانم بدهم اما سکوت هم نمی شود کرد، از سر استیصال می نویسم... مردم وقتی می بینند معماری مجموعه ای که مرتبط به طلاب است، از بالاترین سالن های کشور شیک تر است... در ذهنشان سوال ایجاد می شود که این پول از کجا آمده و به چه توجیهی برای زیبا سازی یک مجموعه طلبگی اینهمه هزینه شده؟ در حالی که وضعیت معیشتی بسیاری از مردم و خود طلاب قم بسیار ضعیف است ... مردم اینها را که می بینند، به خیلی چیز ها شک می کنند، دیگر گوش شان شنوا نیست...»
البته همين قدر كه حضرت آيت الله و آقاى طلبه پى برده اند كه گوش مردم نسبت به فتواها شنوا نيست، خود قدم مهم و خجسته اى ست، چون ما تا امروز هر چه از «آقايان» ديده ايم، سر در برف فرو كردن و «ان شاءالله گربه است» گفتن بوده. به نظر مى آيد، كبك هاى محترم مقدارى سر از درون برف بيرون آورده اند و گوشه چشمى به واقعيت اطراف شان انداخته اند.
اما وضع خراب تر از اين هاست. موضوع تنها ساختمان شيك طلبه ها نيست كه اى كاش موضوع همين بود!
من جناب طلبه را دعوت مى كنم به وضعى كه آقايان «علما» در طول سى و نه سال گذشته در ايران به وجود آورده اند نظرى بيفكنند و عمق فاجعه را در همين زمان كوتاه از نظر تاريخى ببينند!
ببينند در كشورى كه مكارم و مكارم ها «علماى صاحب فتوا»ى آن به شمار مى آيند، چه اتفاقات تلخ و وحشتناكى افتاده كه «حضرات» كوچكترين واكنشى نسبت به آن نشان نداده اند و يا اگر هم نشان داده اند در جهت ماست مالى و توجيه آن بوده است.
از كجا بگوييم كه جاهاى ديگر ناگفته نماند؟!
از قتل ها و جنايت ها و شكنجه ها و زندان هاى «حكومت اسلامى»؟
از دزدى -دزدى كه چه عرض كنم- غارت و شخم زدن كشورمان ايران؟
از حاكم بودن مشتى نابخردِ ابله به دليل مقدار ريش و پشم و درازى تسبيح؟
از رانده شدن جوانان به سمت بى خيالى و بى عارى و انواع و اقسام فسادها به خاطر نااميدى از عملكرد حكومت اسلامى؟
.....
به راستى از كجا بايد گفت كه خدا را خوش بيايد و تمام دردهاى مردم بيان شود؟
«آقايان علما» مى بينند و دم بر نمى آورند. يا مى بينند و مى گويند كارها همه درست است و حكومت اسلام همين است.
از آقاى طلبه مى خواهم فيلم «تنگسير» را ببينند. زمانى كه زار محمد كه قبلا زائر محمد بوده و اكنون اوضاع اش زار و نزار شده به نزد ملاى حاكم بر منطقه براى دادخواهى مى آيد، ببينند كه واكنش آن روحانى چگونه است. وضع ما هم نسبت به روحانيون فعلى همين وضع زار محمد است.
بيش از اين نمى نويسم. گمان نمى كنم «آقاى طلبه» نداند كه در ايران چه مى گذرد. مى گويند در اسلام توهين جايز نيست، مگر بر ظالم. يعنى اسلام تجويز مى كند يا عيب نمى شمارد كه شخص ظلم ديده، هر چه از دهانش در مى آيد به ظالم بگويد. آقايان و از جمله «حضرات علما» كه يا خودْ ظالم اند يا پشتيبان ظالم، حداقل سزاى شان شنيدن ناسزا ست. ولى همين قدر كه مردم فهيم، به جاى ناسزا گفتن و دهان به اهانت آلودن، به علما پشت مى كنند و فتواهاى آن ها را ناشنيده
مى گذارند، حداقلى ست از اعتراضى كه در گلو خفه شده است و راهى به بيرون ندارد.
آيت الله مكارم شيرازى فتوا صادر كنند كه خريد و فروش «مواد منفجره» (يعنى ترقه!) در چهارشنبه سورى «حرام» است. اين فتوا به قدرى سبك و مبتذل است كه گمان نمى كنم حتى معتقدان به آيت الله آن را جدى بگيرند. تكليف مخالفان هم كه مشخص است: براى نشان دادن اعتراض شان، يا به فتوا عمل نمى كنند يا بر عكس خواست حضرت مكارم عمل مى كنند!
حفظ اعتبار آدمى، بر عهده ى صاحب اعتبار است. وقتى صاحب اعتبار، اعتبار خود را با گفته هاى سخيف از ميان مى برد، ديگر چه انتظار از مردم كه به فتواى او عمل كنند.
اين ها نكاتى ست كه «طلبه ى مستاصل» بايد به آن توجه كند، والّا ساختن يك ساختمان شيك براى طلاب مساله و درد مردم نيست.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر