مجیزه گویی " آیت اله قتل عام " در باره خامنه ای
اکبر گنجی
پیام ۲۴ اسفند ۹۵ ابراهیم رئیسی به مناسبت سفر آیت الله خامنه ای به مشهد برای سخنرانی سالانه روز اول فروردین ۱۳۹۶ از جهات گوناگون قابل تأمل است. به عنوان مثال به این شعارهای ابراهیم رئیسی- "آیت الله قتل عام"، عضو "هیأت مرگ" زندانیان سیاسی و عقیدتی تابستان ۱۳۶۷ - بنگرید:
در این خصوص می توان از جهات گوناگون سخن گفت. اما اینک موضوع دیگری را مد نظر قرار خواهیم داد. مجیزگویی خامنه ای در جمهوری اسلامی به سنت جا افتاده ای میان زمامداران تبدیل شده است. همه در این مسابقه از یکدیگر سبقت گرفته و می کوشند تا با ابراز ارادت و از طریق نمایش تبعیت محض در حد بندگی و بردگی ، خود را به سلطان نزدیکتر سازند. به عنوان مثال، محسنی اژه ای- معاون اول قوه قضائیه- در ۲۵ اسفند ۹۵ گفته است :
"به نظر من حتی ديدن رهبری از دور نيز مفيد است. معتقدم و باور قطعی دارم که ديدن شخص "آقا" حتی از دور هم مفيد است. تمام سعی خودم را می کنم که در کلاس خارج از فقه ايشان حضور داشته باشم و اگر امکان ملاقات حضوری نباشد سعی می کنم در جايی بنشينم که بتوانم ايشان را از دور نظاره کنم. از زمانی که حضرت آقا کلاسهای خارج از فقه را که حدود ۱۸ سال است برگزار می کند، سعی کردهام در اين کلاسها شرکت کنم. هدف من از رفتن به کلاس های رهبری سه چيز است؛ اولا اين که ايشان را ملاقات بکنم، دوماً اين که از نصايح و احاديثی که رهبری قبل از شروع درس خود می گويند استفاده کنم زيرا برای من خيلی مهم است که شخصی مانند حضرت آقا که به زمان و مسائل روز شناخت کافی دارند ما را توصيه کنند و انشالله که اين توصيهها در ما اثرگذار باشد و هدف سوم هم استفاده از درس خارج از فقه ايشان است".
ابراهیم رئیسی- "آیت الله قتل عام"- نیز که سودای ریاست جمهوری و رهبری را در سر می پروراند، فعالیت خود را چند برابر کرده است. او برخلاف آیت الله طبسی، با انتشار بیانیه همه را دعوت به شرکت در سخنرانی سالانه آیت الله خامنه ای می کند. گویی مریدان همچون اصحاب کهف در خوابند و او باید بیدارشان سازد و بگوید: بشتابید که "آقا"( ارباب، سلطان) در حال ظهورند. اما ولی فقیه مادام العمر، با چند دهه سخنرانی های روز اول فروردین، فرد نامطلعی باقی نگذاشته تا ابراهیم رئیسی آگاهشان سازد. این دعوت نامه بخشی از فرایند ارتقای مقام "آیت الله قتل عام" است.
مجیزگویی های دروغین
معمولاً در مجیزگویی فرد را بزرگ می کنند و او را آن چه نیست می سازند. "آیت الله قتل عام" نیز در تملق گویی ، دروغگویی را به افراط کشانده است. این مدعا توسط یک فرد درس نخوانده که "خورشید به دور زمین می چرخد"، یک گزاره کاذب (نامنطبق با واقع) است. اما دروغ گزاره کاذب به قصد فریب است. یعنی فرد با این که از حقیقت اطلاع دارد، مدعای کاذبی را برای فریب دیگران مطرح می سازد. به همین دلیل وقتی ترامپ ادعا کرد که "اوباما دستور شنود مرا صادر کرده بود"، بدون آن که هیچ سندی ارائه کند و روسای سازمان های CIA و FBI ادعای او را تکذیب کردند، منتقدان این ادعا را دروغ دیگری از ترامپ به شمار آوردند.
ابراهیم رئیسی در دعوت نامه خدا را صد بار شکر می کند که "میزبان قدوم مبارک ولی امر مسلمین جهان و رهبر فرزانه انقلاب اسلامی باشیم". به چند دروغ بزرگ او در این بیانیه تملق آمیز بنگرید:
دروغ اول- خامنه ای رهبر انقلاب نیست. لنین رهبر انقلاب روسیه بود. با این که استالین در کشتار چند میلیون تن از مردم شوروی و اعضای رهبری و دفتر سیاسی حزب کمونیست شوروی مقید به هیچ حدی نبود، اعضای حزب و رهبران شوروی او را "رهبر انقلاب روسیه" نمی نامیدند. مائو رهبر انقلاب چین بود. اما پس از او، جانشینانش را رهبر انقلاب نمی خواندند. این حکم در تمامی انقلاب ها صادق است. آیت الله خمینی رهبر انقلاب ۱۳۵۷ و بنیانگذار جمهوری اسلامی بود. آیت الله خامنه ای، پس درگذشت آیت الله خمینی، جانشین او شد و رهبری نظام را در دست گرفت. "رهبر انقلاب" نامیدن او، دروغ محض است.
وقتی انقلاب پیروز شد و نظام جمهوری اسلامی تأسیس و مستقر شد، دیگر انقلابی وجود ندارد. رهبری نظام و طرفداران و مریدانش، محافظه کارانه، حتی اجازه اصلاح نمی دهند، چه رسد به انقلاب. اگر انقلابیونی وجود داشته باشند، کسانی هستند که قصد دارند با به راه انداختن یک انقلاب دیگر، جمهوری اسلامی را سرنگون ساخته و رژیم دیگری جایگزینش سازند. اصلاح طلبان رژیم را اصلاح پذیر دانسته و به دنبال اصلاح نظام اند، اما خامنه ای و نظامیان و فقیهان درباری با مسدود کردن همه راه های اصلاح نظام، آب به آسیاب انقلابیونی می ریزند که به دنبال انقلاب و سرنگونی رژیم مستقرند. خامنه ای رهبر محافظه کاران سنتی و افراطی است. او نه رهبر اصلاح طلبان است، نه رهبر انقلابیون.
حکم قتل عام زندانیان سیاسی و عقیدتی در تابستان ۱۳۶۷ توسط آیت الله خمینی صادر شد. اگر بتوان آیت الله خامنه ای را صادر کننده حکم قتل عام تابستان ۱۳۶۷ به شمار آورد، می توان او را "رهبر معظم انقلاب" هم قلمداد کرد.
دروغ دوم- خامنه ای ولی امر مسلمین جهان نیست. مسلمانان جهان در کشورهای گوناگون زندگی می کنند و خود را شهروندان کشورهای خودشان به شمار می آورند. در عصر دولت/ملت ها، سخن گفتن از "ولی امر مسلمین" دروغ محض است.
اولاً: اهل تسنن به معنایی که شیعیان از ولایت فقیه دفاع می کنند، اصلاً باور ندارند.
ثانیاً: شیعیان غیر دوازده امامی هم به ولایت فقیه باور ندارند. مثلاً اسماعیله امام زنده خودشان را دارند.
ثالثاً: همه شیعیان دوازده امامی به ولایت فقیه باور ندارند.
رابعاً: همه شیعیان ایرانی به ولایت فقیه باور ندارند.
خامساً: آیت الله مصباح یزدی و دیگر اصول گرایان و فرماندهان سپاه بارها و بارها گفته اند که اصلاح طلبان و اعتدالیون به ولایت فقیه اعتقاد نظری و التزام عملی ندارند و منافاقانه تظاهر به التزام می کنند. ائمه جمعه منصوب آیت الله خامنه ای بارها در خطبه های نماز جمعه از این نظر به حسن روحانی تاخته و می تازند. یکی از بهانه های همیشگی شورای نگهبان برای رد صلاحیت اصلاح طلبان و رقبا و مخالفان، عدم اعتقاد نظری و التزام عملی آنان به "اصل مترقی ولایت فقیه" است. تاکنون بیش از ده هزار نفر توسط شورای نگهبان در انتخابات مجلس شورای اسلامی با چنین بهانه هایی رد صلاحیت شده اند.
پس خامنه ای "ولی امر" کدام مسلمین جهان است؟
دروغ سوم- خامنه ای "قائد عظیم الشأن امت اسلامی" نیست. چرا؟ چون اساساً چیزی به نام "امت اسلامی" دیگر وجود خارجی ندارد و نمی تواند وجود داشته باشد. "امت اسلامی" که متعلق به دوران ماقبل مدرن بود، اینک ده ها رقیب و مدعی رهبری دارد. از رهبر طالبان تا رهبر داعش، از پادشاه عربستان سعودی تا خامنه ای، از رهبر القاعده تا رهبر الشباب و بوکوحرام و سپاه صحابه.
معنای دیگر این دروغ این است که یک میلیارد و نیم مسلمان خامنه ای را قائد و امام خود می دانند. دروغ بودن این مدعا آن چنان آشکار است که نیاز به تکذیب هم ندارد. اگر مسلمانان خامنه ای را قائد خود نمی دانند- که نمی دانند- شاید "آیت الله قتل عام" و قاتل دیگر- محسنی اژه ای- او را قائد و امام همه مسلمانان قلمداد می کنند. یعنی مسلمانان باید خامنه ای را رهبر خود بدانند.
جنگ قدرت منطقه ای که "آیت الله قتل عام"- در سخنی که از او نقل کردیم- بدان می نازد، شکاف شیعه و سنی را چنان فعال کرده که اساساً زندگی مسالمت آمیز شیعه و سنی را بسیار دشوار کرده، چه رسد به ادعای رهبری یک شیعه بر کل مسلمانان جهان. آیت الله خامنه ای نیز همیشه از "شیعه انگلیسی" و "سنی آمریکایی" سخن می گوید. در نتیجه او قائد عظیم الشان این گروه از مسلمانان هم نیست.
دروغ چهارم- خامنه ای پرچم دار ایستادگی در برابر ستمگران نیست. فرض کنیم در جهان جنبشی علیه ستمگران و استکبار و امپریالیسم وجود دارد. خامنه ای به هیچ وجه پرچم دار چنان جنبشی نیست.
اولاً: آنان باورهای متضادی دارند و بسیاری از آنان خداناباور، چپ، لیبرال، و...هستند. از نظر آنها روحانیون نماد ارتجاع و عقب ماندگی هستند. آیا افرادی چون نوآم چامسکی، ریچارد فالک ، و...خامنه ای را پرچم دار خود می دانند؟
ثانیاً: خامنه ای یک دیکتاتور سرکوبگر است. چگونه کسانی که در برابر زورگویان و مستکبران ایستاده اند، می توانند یک ستمگر سرکوبگر را پرچم دار خود به شمار آورند؟
دروغ پنجم- خامنه ای رهبر موج خروشان بیداری ملت ها نیست. خامنه ای کدام ملت را و چگونه بیدار کرده است؟ اگر قرار بر بیداری بود، چرا راه های اطلاع رسانی مردم ایران را مسدود می سازد؟ چرا اطلاع رسانان غیور ایرانی را زندانی می کند؟ چرا اجازه نمی دهد جز یک صدا و سیمای حکومتی تحت امر خودش وجود داشته باشد؟ چرا مردم مومن را توسط ائمه جمعه درباری به خواب می برد؟ چرا با چاه های جعلی جمکران میلیون ها شیعه را خواب می کند؟ چرا فقیهان درباری می گویند "مقام معظم رهبری در جمکران با امام زمان عشق بازی می کند"؟ چرا فعالیت های فرهنگی نا مقبولش را "ولنگاری فرهنگی" می خواند؟
دروغ ششم- خامنه ای "حضرت آيت الله العظمی خامنهای مدّ ظله العالی" نیست. آیت الله خمینی تا آخرین نامه اش خامنه ای را "حجت الاسلام" می خواند. اگر آیت الله به معنای نشانه ، مظهر و آیه خداوند باشد، همه موجودات آیه خداوند هستند. اما اگر گمان می رود که برخی از روحانیون "آیه ویژه" خداوند هستند، خداوند به هیچ یک از روحانیون چنین امتیازی نداده است.
از سوی دیگر، این عناوین اختراع شده عصر جدید، ملاک و میزانی ندارند. در حوزه های علمیه هرچه یک طلبه فقه و اصول خوانده سنش بالاتر می رود و ریشش سفیدتر می شود، عناوین حوزوی اش افزوده می گردد. در جمهوری اسلامی هم ملاک و میزان، نسبتی است که فرد با "ولی فقیه" دارد. به عنوان مثال، خامنه ای به دلیل اختلاف نظرهای اساسی، هاشمی رفسنجانی را پس از مرگ، "حجت الاسلام والمسلمین" نامید. اگر خامنه ای آیت عظمای خداوند باشد، باید در خداوندی خدا شک کرد که ستمگری چون خامنه ای آیت عظمای اوست.
دروغ هفتم- خامنه ای نقشه راه سال جدید امت اسلامی را تبیین نمی کند. برای این که، اولا: امت اسلامی وجود ندارد. ثانیاً: خامنه ای تاکنون هیچ گاه در سخنرانی های روز اول فروردین "نقشه راه" آن امت وجود نداشته را تبیین نکرده است. ثالثاً: خامنه ای حتی در این سخنرانی ها "نقشه راه" جمهوری اسلامی را تبیین نکرده است.
اگر شعارهای رادیکال سر دادن ، تبیین نقشه راه است، آری او نقشه راه جمهوری اسلامی را تبیین می کند. اما مگر آقایان همیشه نگفته و نمی گویند که نفوذی های دشمن در ارکان جمهوری اسلامی برخلاف خط مشی رهبری حرکت می کنند؟ مگر آیت الله خامنه ای در آخرین سخنرانیش به شدت به دولت روحانی نتاخت که به "اقتصاد مقاومتی" عمل نکرده است؟ پس این چه "نقشه راهی" است که به قول فرماندهان سپاه و فقیهان درباری، دولت های هاشمی رفسنجانی، سید محمد خاتمی و حسن روحانی؛ به جای آن، لیبرالیسم و فرهنگ غربی را به اجرأ گذاردند؟
نظامیان و فقیهان درباری تحت فرماندهی آیت الله خامنه ای حمله خود را برای به زیر کشاندن حسن روحانی آغاز کرده اند(رجوع شود به مقاله "پوتینیسم: الگوی خامنهای و محافظه کارانی که روسیه را متحد خود می دانند"). "آیت الله قتل عام" نیز مجری بخشی از این حمله است(رجوع شود به مقاله "اجماع اصولگرایان سنتی و افراطی بر «قاضی قتلعام ۶۷» "). آنان همه قدرت را می خواهند. گویی هرچه سن آیت الله خامنه ای افزایش می یابد، تحملش بیشتر و بیشتر کاهش می یابد و حتی خودی های منتقد را هم تحمل نمی کند. رابطه "خدایگان و بنده" مطلوب طبع سلطان و ارباب است.
گویا
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر