صفحات

۱۳۹۵ اسفند ۶, جمعه

تفاخر به ترور بختیار


جاماسب سلطانی
چو تیرِ یلی در کمان رانَدی

به پیرامنش کس کجا مانَدی؟
فردوسی

تازگى در صدا و سيماى جمهورى اسلامى پز يكى از تروريستهاى لبنانى نظام به نام انيس نقاش را ميدادند. مصاحبه گر علناً گفت كه نقاش به پاريس رفته بود تا شاپور بختيار را "به درك واصل كند" و عملیات در “مرحله اول” ناكام ماند.
آدم كش مزبور هم با رضايت اين سخنان ناب را تاييد ميكرد. سؤال اينجاست كه چرا رژيمى كه هميشه منكر مسئوليت قتل بختيار بوده، امروز پز اين كار را در تلويزيون ميدهد؟ صرف نظر از رابطهُ مستقیم و انکار نشدنی اسلامگرایی با تروریسم که امروزه دیگر مایهُ افتخار این جماعت گشته، تفاخر به ترور بختيار از ديد من چند دليل دارد. 
نخست، جمهورى اسلامى چند سالى است كه به ترور شخصيتى بختيار ميپردازد، چون هرچند از لحاظ جسمى او را از ميان برداشته، ولى سایهُ تاريخى وى بر فضاى سياسى ايران سنگينى ميكند. ملایان و سپاهیان هم هر چه قدر که نظر دهند، این میراث بختیار خواب را از چشمشان ربوده. مصاحبه با آدمكشى كه قصد جان وى را داشت بيشتر براى دلداری خودشان است. 

دوماً، اهميت بختيار تنها به رودررويى با آن امام آدمخوار پايان نمى يابد، بلكه يك بعد سنگين ايدئولوژيك دارد و آن موضع لائيك بختيار است. مهم است بدانیم كه پيش از نخست وزيرى بختيار، سران آزاديخواهى كشورمان به دلائل گوناگون نتوانسته بودند موضعى علناً سكولار يا لائيك در برابر جايگاه مذهب در سياست بگيرند و هميشه گير تعارف با آخوند جماعت بودند. نخست وزيرى بختيار زمانى پيش افتاد كه خطر اصلى ديگر از جناح شاه نبود بلكه از طرف همین روحانيت مى آمد. بنابراين بختيار موضعى سرسخت و بى تك و تعارف عليه آنان گرفت كه جدايى كامل دين از سياست را ميطلبد: لائيسيته. به قول دكتر كامران1 اين موضع سياسى پادزهر جمهورى اسلامى است و آزاديخواهان امروز آنرا مديون بختيار هستند. او بود كه اين مفهوم را به يادگار وارد دستور زبان سياسى مان كرد و او بود که با لائیسیته به نبرد خمینی و جمهور اسلامی اش رفت. ترس نظام پربركت از همين مفهوم لائيسيته و از چهرهُ تاريخى بختيار است كه مترادف با آن گشته. 

سوماً، دشمنى رژيم آخوندى با بختيار يك بعد عميق تاريخى نيز دارد كه به پشتوانهُ سیاسی بختيار بازميگردد. وى ادامه دهندهُ یک سنت مشروطه خواهى است كه بيش از صد و اندى سال سابقه و بسا اسطوره ها در ميان ايرانيان دارد. بختیار تکیه اش به مصدق و مشیرالدوله٬ به ستار خان و سردار اسعد٬ به ملکم خان و یپرم خان و به کسروی و ملک الشعرای بهار و…است. او منزوى و تك و تنها در آئينهُ تاريخ نيست که جمهوری اسلامی از اذهان عمومی پاکش کند، بلكه تداوم دهندهُ راهى بنام مشروطه خواهى و تكامل دهندهُ ایدئولوژی بنام آزاديخواهى (لیبرالیسم) است؛ تداوم دهنده چون بقول خودش در "سنگر مقدس قانون اساسى" ميجنگيد، تكامل دهنده چون با موضع لائيسيته جایگاه مذهب در ایران را برای یکبار و همیشه روشن کرد. با این کار آن تير چوب گزى كه هوش این نظام به آنست را به نسل آینده آزادیخواهان سپرد. 

هرگاه جوانان اين آب و خاك تير را در كمان راندند، خواهیم دید كه كى، كى را به درك واصل كرده. 

جاماسب سلطانى


ایران لیبرال

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر