صفحات

۱۳۹۵ اسفند ۵, پنجشنبه

نقدی بر موضوع طرح « آشتی ملی »



ابوالفضل رحیمی شاد

کلمه
در روزهای اخیر موضوع راهبرد «آشتی ملی» از سوی برخی اصلاح‌طلبان ازجمله آقای خاتمی مطرح‌شده است. در بیشتر یادداشت‌هایی که در این چند روز در ارتباط با این موضوع نوشته‌شده به بیان چرایی و لزوم آن پرداخته‌شده است اما ظاهراً عجله‌ای که طراحان و یادداشت نویسان برای طرح این موضوع پیش از برپایی مراسم سالانه ۲۲ بهمن داشته‌اند موجب گردیده به لوازم و شرایطی که زمینه شکل‌گیری «آشتی ملی» را فراهم می‌سازد بی‌توجه باشند و تصور کنند برای شکل‌گیری این موضوع صرف تأکید بر آن کافی است. 
در حالی که، موضوعات اجتماعی و به‌ویژه موضوعاتی که به‌طور مستقیم مبتنی بر روابط و تبادلات افراد و گروه‌ها هستند فقط در صورتی عینیت و تحقق پیدا می‌کنند که تمامی مقدمات ضروری آنها فراهم باشد. مقدماتی که نقش شروط لازم و کافی را دارند. شروطی که فعلاً از نواقص راهبرد «آشتی ملی» است اما توجه و پرداختن به آنها می‌تواند عملی شدن و عینیت یافتن این موضوع را به همراه داشته باشد. در ادامه به این شروط اشاره‌شده است.
۱- شاید در نگاه اول به نظر برسد که «آشتی ملی» مفهومی روشن و مشخص است. درحالی‌که می‌تواند معانی و شاخص‌های متعدد و گوناگون و حتی مختلفی داشته باشد. طبعاً وقتی قرار بر انجام یک کنش سیاسی- اجتماعی مبادله‌ای است بایستی معنای نظری و بخصوص معنای عینی و عملیاتی آن روشن و مشخص باشد تا معلوم شود اتخاذ این راهبرد موجب رفع چه محدودیت‌ها و ایجاد چه فرصت‌هایی می‌گردد تا طرف مقابل بتواند درباره آن تصمیم‌گیری کند. اما تاکنون چنین تعریفی بخصوص به‌صورت ایجابی بیان‌نشده است.
۲- صحبت از «آشتی ملی» در شرایط قهر گسترده و دو سویه بین افراد و گروه‌های صاحب قدرت و همچنین حامیان مردمی آنها معنا پیدا می‌کند. این در حالی است که تقریباً تمامی چهره‌های شناخته‌شده اصلاح‌طلب و حامیان آنها در دو انتخابات گذشته (۹۲ و ۹۴) به‌طور گسترده شرکت کردند و حتی برخی از آنها در مناصب حکومتی از وزارت تا مدیریت در رده‌های مختلف حضور دارند. (البته با محدودیتی بیشتر از گذشته) بنابراین اگر قهری هم باشد بیشتر از جانب حکومت است تا افراد و گروه‌های محذوف یا تحت‌فشار. به همین جهت در این شرایط مفهوم ” پیشنهاد ” فاقد معناست و آنچه می‌تواند طرح شود ” درخواست ” است. با توجه به تفاوت الزامات “پیشنهاد” با “درخواست” آیا اصلاح‌طلبان به خاطر منافع ملی حاضر به تن دادن به این الزامات هستند؟ با در نظر گرفتن این مسئله آیا چنین درخواستی از سوی حامیان اصلاحات قابل‌پذیرش است؟
۳- «آشتی ملی» زمانی دارای معناست که طرف‌های درگیر در صورت قبول نکردن این موضوع منافع و امتیازهای جبران‌ناپذیری را از دست دهند و یا با قبول آن منافع و امتیازهای ویژه‌ای به‌دست آورند. حال اگر از زاویه دید حاکمیت به گروه‌های محذوف یا تحت‌فشار نگاه کنیم این گروه‌ها در حال حاضر با توجه به مشی، دیدگاه و توانشان تهدیدی جدی محسوب نمی‌شوند و برعکس حضور آنها در حاکمیت و برخورداری از قدرت رسمی می‌تواند آسیب‌رسان باشند (رجوع شود به دیدگاه‌های مخالفان اصلاحات در سال‌های حضور دولت و مجلس اصلاحات). اگر بپذیریم در حال حاضر مهم‌ترین کارکرد اصلاح‌طلبان از نگاه حاکمیت یکی افزایش تعداد رأی‌دهندگان و دیگری ایجاد وفاق ملی در صورت تهدید خارجی است، در شرایط کنونی اصلاح‌طلبان به دلیل وجود کاندیدای مقبول که امکان پیروزی زیادی نیز دارد بدون داشتن هیچ شرط و درخواست هیچ امتیازی حتماً در انتخابات شرکت خواهند کرد و مردم را نیز دعوت به حضور می‌کنند (همچون سال‌های گذشته). همچنین حاکمیت می‌داند منش و روش سیاست ورزی اصلاح‌طلبان به‌گونه‌ای است که در صورت هر نوع تهدید خارجی با حاکمیت همسو و همراه خواهند شد بنابراین به چه دلیل حاکمیت بایستی از موضع خود عقب‌نشینی کند یا به رقیب امتیاز بدهد. یعنی آشتی ازنظر آنها بازی برد- باخت است و نه بازی برد- برد. ازاین‌جهت ورود به این بازی به‌دور از عقلانیت فایده گرا و نتیجه گرا است. بایستی دقت داشت که اساس این محاسبه مبتنی بر مشی و نوع سیاست ورزی اصلاح‌طلبان و حامیان آنها است. این مشی و شیوه اصلاح‌طلبی در حکومت‌هایی مانند ایران اصلاح‌طلبان را به نیرویی برای رفع خطر و دفع بلا از حاکمیت تبدیل می‌کند و نه نیروی واقعی و اصلی برای اداره جامعه. به همین دلیل در شرایطی که احساس ضرورت نباشد اجازه ورود به عرصه رسمی سیاست به آنها داده نمی‌شود.
۴-پیش از اقدام به «آشتی ملی» انجام گفتگو در تمامی سطوح سیاسی و اجتماعی به‌منظور آماده‌سازی ذهنی جامعه برای پذیرش این موضوع ضرورت منطقی دارد. به‌عبارت‌دیگر برفرض که طرف‌های درگیر به این نتیجه رسیده باشند که چشم‌پوشی مصلحتی و عمل‌گرایانه از اختلاف‌های نظری، ایدئولوژیک و عقیدتی برای بقای آنها ضروری است (که نشانه‌ای از رسیدن به چنین نتیجه‌ای دست‌کم از سوی حاکمیت دیده نمی‌شود) به دنبال این تغییر موضع و رویکرد، بایستی برای برپایی گفتگوهای اقناعی و توافقی اقدامات لازم صورت بگیرد. درحالی‌که آنچه در سال‌ها، ماه و حتی روزهای اخیر دیده‌شده است اگر نگوییم نشان از مخالفت با این موضوع دارد دست‌کم نشان نمی‌دهد در جناح حاکم تمایلی به این نوع گفتگوها وجود داشته باشد. از یک سو ادبیات آقای خامنه‌ای در ارتباط با فوت آقای هاشمی، سخنان ایرادشده در تریبون‌های نماز جمعه، نوع برخورد با آقای خاتمی، محتوای برنامه‌های سیاسی صداوسیما، عدم‌تغییر موضع نسبت به موضوع حصر و زندانیان عقیدتی، سیاسی و حقوق بشری همگی بیانگر مخالفت با این خواسته است. از سوی دیگر تاکنون شاهد هیچ گفتگوی جدی در هیچ‌یک از سطوح اجتماعی و سیاسی نبوده‌ایم که البته طرح همین موضوع و درخواست به‌شرط تداوم و همراه ساختن افکار عمومی می‌تواند آغازگر این گفتگوها باشد.
۵- اگرچه مفهوم آشتی در فرهنگ ما واجد معنای اخلاقی و احساسی و معمولاً مایه شادی و خوشحالی است اما وقتی صحبت از «آشتی ملی» است بایستی تبیین گردد (نه توجیه و تلقین) که این آشتی چه منافع و دستاورد عینی و عملی برای مردم دارد. چراکه اگر آشتی تأمین‌کننده منافع ملی است و نه منافع سیاسی و جناحی پس بایستی مردم از این منافع واقعی باخبر باشند تا این درخواست به مطالبه عمومی و ملی تبدیل گردد. مطالبه که می‌تواند در سوق دادن طرف مقابل به سمت گفتگوهای اقناعی و توافقی و به دنبال آن آشتی ملی تأثیر بسزایی داشته باشد. اما این جلب نظر و حمایت نیازمند جلب اعتماد نیز هست. زیرا در موقعیت کنونی و نزدیک به انتخابات طرح این درخواست می‌تواند شائبه تبلیغاتی و نمایشی بودن به همراه داشته باشد. چراکه دولت به هر دلیل نتوانسته است به پاره‌ای از تعهدات اقتصادی و به‌ویژه سیاسی خود عمل نماید. ازاین‌رو طرح این شعار شاید بتواند این امید را در مردم ایجاد نماید که پیروزی دوباره اعتدالیون و حامیان اصلاح‌طلب آنها، احتمالاً با «آشتی ملی» و به دنبال آن رفع حصر و بخشی از محدودیت‌ها، آزادی زندانیان سیاسی و گشایش فضای سیاسی همراه خواهد شد و از این طریق تااندازه‌ای انگیزه کاهش‌یافته برای حضور در انتخابات افزایش خواهد یافت. برای رفع این شائبه جلب اعتماد عمومی ضروری است و جلب اعتماد عمومی نخست نیازمند صداقت و صراحت در کلام است. لازم است بخصوص اصلاح‌طلبان که بیش از جناح حاکم هم ازلحاظ نظری و هم ازلحاظ عملی به پایگاه مردمی و سرمایه اجتماعی باور و نیاز دارند بیان کنند که عملکرد آنان به‌ویژه در سال‌های ۸۸ تا ۹۲ دست‌کم ازنظر محاسباتی (و به دور از بحث‌های اصولی و مبنایی) درست بوده است یا نه. اگر درست بوده با ذکر دستاوردهای آن دلیل تغییر مشی و روششان را تبیین نمایند. و اگر نادرست بوده است – البته این به معنای تأیید برخورد نادرست حاکمیت نیست – از مردم و نه از طرف مقابل، بابت خطای محاسباتی – نه خطای اصولی و مبنایی – عذرخواهی کنند و همان‌طور که گفته شد ضرورت اتخاذ این راهبرد در راستای منافع ملی را تبیین نمایند و با روی گشاده و زبانی استدلالی به‌نقدها و مخالفت‌ها پاسخ دهند.
سخن پایانی
اگر با نگاهی واقعیت‌گرایانه موارد ۲ و ۳ از موارد پنج‌گانه ذکرشده را در جهت تحقق این راهبرد مهمتر بدانیم و اتفاقاً در حال حاضر وجود آن را کم‌رنگ‌تر و نامحتمل‌تر بنابراین تأکید و تکیه‌بر سایر موارد به‌ویژه مورد پنجم می‌تواند گامی راهگشا در جهت تحقق موارد دیگر نیز باشد. از سوی دیگر بایستی به این موضوع نیز توجه کرد که الزاماً این راهبرد در همه شرایط برطرف‌کننده مشکلات نیست. چه‌بسا بیماری که به دلیل استفاده از مسکن و آرام‌بخش به‌موقع متوجه علت اصلی بیماری خود نشود و تلاش لازم برای درمان را انجام ندهد و به همین دلیل بیماری او را از پای در آورد. ازاین‌رو لازم است صاحب‌نظران و کارشناسان به دور از هیاهوهای سیاسی تبیین نمایند که به‌کارگیری چنین راهبردی آیا نقش مسکن دارد یا داروی درمان‌کننده؟ و اگر می‌تواند داروی درمان‌کننده باشد بایستی از چه عناصری تشکیل شود و در چه شرایطی استفاده شود تا چنین اثری داشته باشد؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر