صفحات

۱۳۹۵ دی ۲۰, دوشنبه

    مرگ هاشمی؛ ضربه هولناک در اردوی « استمرار طلبان » خفته در پوستین  « اصلاح طلبی »


بود و نبود هاشمی

ابراهیم نبوی
به این روز فکر کرده بودم، اما همیشه امیدوار بودم چنین روزی به این زودی رخ ندهد. مرگ هاشمی همانند مرگ بسیاری از هم سن‌وسال‌هایش طبیعی است. سن او سن مرگ بود، اما طبیعی‌بودن یک واقعه نمی‌تواند از اسف‌بار بودن آن بکاهد. 
به هر تقدیر مرگ او رخ داد و من این اتفاق تلخ را به همه ایرانیانی که فرق درست و غلط را می‌فهمند تسلیت می‌گویم.هاشمی یکی از معدود سیاستمداران ایرانی بود که همه قدرت خود را از توانایی خود به دست آورده بود. تقریبا همیشه با رای مردم بر صندلی قدرت نشسته بود و وجودش یکی از نقاط امید در فضای پر از یاس و نومیدی ناشی از وضعیت سیاسی ایران بود. او یک‌تنه توانسته بود کارهای بزرگی در سپهر سیاسی و اجتماعی ایران انجام دهد و کارنامه‌ای شایسته برای خود فراهم کند.

هاشمی زشت و هاشمی درست 
زشت بودن یک ویژگی زیبایی‌شناسی است؛ این تنها یک ویژگی ظاهری نیست، بلکه غالبا درونی نیز هست. کسی در این شک ندارد که هاشمی غیرجذاب و کمتر قابل دفاع بوده است، حتی برای افرادی که به او اعتقاد داشتند. هاشمی زشت‌رو، بد لباس و با گفتاری غیرجذاب بود. او برخلاف آیت‌الله خامنه‌ای که ظاهری جذاب دارد، قابل تبدیل به اسطوره نبود، مثل خاتمی لباس خوب نمی‌پوشید و لحن سخن گفتن‌اش مانند روحانیونی که طنین در سخنان‌شان وجود دارد، نبود و از همین رو کمتر کسی می‌توانست از او دفاع کند. این ویژگی وقتی بیشتر مورد توجه قرار می‌گیرد که دریابیم او مشخصات یک ضدقهرمان را در سیاست ایران داشته است: آدمی که فقیر نبود و در فقر زندگی نکرده بود، آدمی که شعار دفاع از فقرا و پابرهنه‌ها را پرچم نمی‌کرد، آدمی که تندروی نداشت و آدمی که استعفا نمی داد.
مردم ایران چنین آدمی را دوست ندارند. و هاشمی تقریبا همه این خصوصیات را داشت. او شبیه قوام‌السلطنه بود که همه می‌دانند خدمات بزرگی به ایران کرد، اما کمتر کسی از او دفاع می‌کند.

بی بی سی ، جمشید برزگر :


درگذشت اکبر هاشمی رفسنجانی، رییس مجمع تشخیص مصحلت نظام، غیرمنتظره بود. با وجود آنکه ۸۲ سال داشت، اما خبری در مورد وضعیت نامساعد جسمی او منتشر نشده بود.

اگرچه سه سال قبل، شورای نگهبان در جریان انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۹۲ صلاحیت او برای نامزدی در انتخابات را به دلیل سن بالا رد کرده بود، اما او دو سال بعد در انتخابات مجلس خبرگان رهبری شرکت کرد و نه تنها خودش با رای بالا به مجلس خبرگان راه یافت، بلکه فهرست مورد حمایت خود را نیز همراهش از تهران به این مجلس برد، هرچند شمار همراهانش چندان نبودند که او را بار دیگر بر صندلی ریاست مجلس خبرگان بنشانند.


اگر در کشورهای دیگر، ۸۲ سالگی سنی برای بازنشستگی از سیاست محسوب می شود، در جمهوری اسلامی اما میانگین بالای روحانیونی که مصادر قدرت را در دست دارند، تداوم فعالیت آقای رفسنجانی را غریب جلوه نمی داد.
با این همه، و به رغم تصویری که از اکبر هاشمی رفسنجانی در افکار عمومی شکل گرفته بود، او در دهه گذشته، به شکل قابل توجهی نفوذ و قدرت خود در ساختار قدرت را از دست داد.

سرآغاز این افول، انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۴ بود، زمانی که از حریفی ناشناس به نام محمود احمدی نژاد شکست خورد و با نوشتن نامه ای به آیت الله علی خامنه ای، شیوه برگزاری انتخابات را زیر سوال برد.

نه آقای رفسنجانی و نه آقای خامنه ای، نخواستند یا نتوانستند بر شکاف علنی شده سرپوش بگذارند. رویکرد محمود احمدی نژاد بر آتش این تقابل می دمید و انتخابات سال ۸۸ دو دوست قدیمی را به جایی رساند که آیت الله خامنه ای با صراحت بگوید نظر محمود احمدی نژاد به نظر او نزدیک تر است تا نظر اکبر هاشمی رفسنجانی.

آقای رفسنجانی چندان باهوش بود که به خوبی دریابد بافت نیروهایی که در جمهوری اسلامی دست بالا را در قدرت دارند، آن قدر تغییر کرده که دیگر بازگشت او به جایگاه گذشته اش در ساختار به این سادگی ممکن نباشد.

شاید به همین دلیل بود که مسیری تازه و متفاوت در پیش گرفت و در مقابل دریافت لقب هایی چون "بی بصیرت" از سوی هسته مرکزی قدرت، ترجیح داد تصویر خود در افکار عمومی را تغییر دهد؛ اقدامی که دست کم انتخابات سال ۹۲ و ۹۴ نشان از موفقیتش دارد.

با این همه، آقای رفسنجانی که با وجود همه فشارها، حاضر نشد از حوادث پس از انتخابات سال ۸۸ به نام "فتنه" یاد کند، در پیمودن مسیر تازه اش، نه شتابی نشان می داد و نه از همه مرزها می گذشت.

اگرچه نتوانست رییس مجلس خبرگان رهبری شود، اما همچنان عضو این مجلس باقی ماند با این امید که در زمان لازم، تاثیر خودش را بر جای بگذارد.

به او اجازه شرکت در رقابت های ریاست جمهوری داده نشد، اما همچنان رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام باقی ماند. به این ترتیب، به امید اصلی میانه روها و اصلاح طلبان جمهوری اسلامی و تنها فرد قدرتمند حاضر در ساختار قدرت بدل شد.

همین نکته، اهمیت مرگ او را دو چندان می کند. از این منظر، اگرچه اکبر هاشمی رفسنجانی نتوانست همچون آیت الله حسینعلی منتظری، قضاوت عمومی در باره خود را به تمامی تغییر دهد، اما می توان انتظار داشت که مرگش، بیش از درگذشت آیت الله منتظری در داخل ساختار قدرت در جمهوری اسلامی بازتاب بیابد.

در کوتاه مدت، اصلاح طلبان و میانه روهایی که اکنون پشت سر حسن روحانی جمع شده اند، یک حامی بزرگ خود و اصلی ترین پل ارتباطی خود با هسته مرکزی قدرت را از دست داده اند.

هرچند ممکن است فضای احساسی ناشی از مرگ آقای رفسنجانی بتواند دستمایه ای برای حسن روحانی و طرفدارانش در جلب رای شهروندان در انتخابات ریاست جمهوری سال آینده شود، اما آنان اکنون در چانه زنی و معامله با منتقدان بی پروای خود تنهاتر هستند.

به همین دلیل، اصولگرایانی که خود را پیروان اصیل آیت الله خامنه ای معرفی می کنند، احتمالا به مرگ آقای رفسنجانی به عنوان یک امتیاز دلچسب غافلگیر کننده خواهند نگریست.

آقای رفسنجانی اگرچه تا میزان نفوذش آن قدر کاهش یافته بود که نتوانست مانع زندانی شدن فرزندانش بشود، اما هنوز به دلایل متعددی از چنان جایگاهی برخوردار است که بتوان از همین حالا حدس زد که آیت الله علی خامنه ای و منتقدان دو آتشه آقای رفسنجانی در سوگواری درگذشت او سنگ تمام بگذارند.

بخشی از این دلایل به جایگاه تقریبا ثابت آقای رفسنجانی در دو دهه اول استقرار جمهوری اسلامی باز می گردد. زمانی که او در تقریبا همه رویدادها و تصمیم گیری ها، نقش و حضوری تعیین کننده داشت.

آقای رفسنجانی، بخشی از خاطرات گزینشی خود از این دوران را منتشر کرده است، اما روشن نیست که آیا او نسخه ای کامل از این خاطرات را نیز به جا گذاشته و یا رمز و رازهای بسیاری را در خود مدفون کرده و برای همیشه ناگفته باقی گذاشته است.

بخش دیگری از اهمیت مرگ آقای رفسنجانی، به تلاشی مربوط است که خواه ناخواه برای پر کردن جایگاه او درخواهد گرفت. در شرایط کنونی، به نظر می رسد که حسن روحانی تنها گزینه محتمل برای به فرجام رساندن چنین تلاشی باشد، اما آیا مخالفان رویکرد یک دهه گذشته اکبر هاشمی رفسنجانی و حلقه نزدیکان به او، مرگ وی را بهترین فرصت برای محو بنیادین چنین جایگاهی قلمداد نخواهند کرد؟

اکنون، به شکلی غیر منتظره، بر ابعاد اهمیت انتخابات ریاست جمهوری سال آینده افزوده شده و این اهمیت مضاعف، می تواند همزمان بر شدت درگیری ها، برخوردها و حذف های تازه بیفزاید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر