صفحات

۱۳۹۵ دی ۲۱, سه‌شنبه

 خانم فائزه هاشمی رفسنجانی
اگرحساب خود را از عملکرد پدرتان جدا نکنید، هم به زیان خود و هم به زیان مردم عمل کرده اید


 به تملّقات فرصت طلبان و سودجویان اطراف خود، دل خوش نکنید ، که آنها خنجرزنانی هستند که همواره از پشت می زنند. اما درذیل بنگرید به نمونه سخنانی که خطاب به پدرتان گفته شده است : 


سلام آقای رفسنجانی
(صداقت هرگز از قدرت برنخیزد)

فیروز نجومی

اخیرا سخنان جالبی و قشنگی از دهان زیبای تان به بیرون می جهد. مطمئنم که به دل مردمی که در زیر مهمیز استبداد دین به اسارت و بندگی کشیده شده اند، می نشیند. این نگارنده خود را یکی از شیفتگان شما میداند و سالهاست که به گفتار شما توجهی خاص دارد. سخنانی که در باره دموکراسی و آزاد گزاردن مردم که در روز چهار شنبه در 29 خرداد در همایش دولت، نظام اداری و چشم انداز ها، ایراد کردید، البته بیش از همیشه نظر حقیر را بخود جلب کرده است. بدون تعارف و چاپلوسی باید بگویم که نقص نداشت. بهتر از این حقایق را در باره آزادی و دموکراسی نمتوان ایراد نمود. شما یکی از رهبران حکومت دین بوده اید که تیرش همیشه توی خال خورده است. هیچ یک از آیت الله ها و یا حجت الا سلام ها هرگز آنقدر تند و تیز شاخکهایش بوزیدن باد مثل مال شما بارتعاش در نیامده است. هم اکنون نیز خوب تشخیص داده اید که باد از کدام طرف میوزد. این نگارنده از روی علاقه خاصی که نسبت به جنابعالی دارد، دعا میکند که مردم حرف شما را باور کنند. کیست که بتواند با شما موافق نباشد و پای منبر شما بسر و سینه خود تا جان دارد نکوبد وقتی که میگویید:

اگر مردم در بالای سر خود شمشیری نبینند و در فضای امن فکر کنند و تصمیم بگیرند بسیاری از مسایل حل می شود.

اشکال کار این است که هنوز بسیاری از مردم شما را خوب به یاد میآورند که با چه مهارتی شمشیر دین را بکار میبردید. با چه سهولتی سر های مخالفین خود را ازتن جدا میساختید. حتی حضرت علی هم به پای شما نمیرسید. چرا که این شمشیر سی سال است که در دست خود شما بوده است. اگر احمدی نژاد تازه سر از تخم بیرون آورده و هارت و پورت میکند، شما در شمشیر کشی استاد دهرید. شما مشاور و چشم امام بودید. حرف امام حرف خدا بود. کافی بود که اشاره کند. با اشاره او چه روزنامه ها و چه مجله ها که بسته نشد و چه زبانها که از بیخ و بن کنده نمیشد. شما میگویید و چقدر خوب و درست هم میگویید، حقیقت هم همین است که شما بدان اعتراف میکنید که: هر وقت زنجیرهای استبداد از دست و پای مردم باز شد، مردم خود جامعه را اصلاح کرده و پیشرفت کرده اند. اما اشکال کار دوباره در این است که شما خود از آن بازیگرانی بوده اید که زنجیر های استبداد را بر دست و پای مردم هرچه بیشتر محکمتر کرده اید. اگر در نظام شاهی محرومیت در بیان بود و فعالیتهای سیاسی در نظامی که شما پایه گذار آن بوده اید نه تنها آزاد بگفتن و فعالیت سیاسی نیستی بلکه باید آن باشی و آن نمایی و آن نوشی و آن کنی که حکومت دین مجاز داند. نه تنها آزادی بیان را سختر کوبیده اید بلکه ده ها محرومیت دیگر را بوجود آورده. شما جلوی ارتباط آزاد با دینا را میگیرید. ماهواره ها را جمع میکنید. اختلاط زن ومرد را در جشن و سرور و در گردشگاهها ممنوع ساخته اید. جدائی مردان از زنان را اجباری نموده اید. در انتشار ایده و عقدید در زمینه های مختلف هنر و ادبیات سرکوب نموده اید. وزارت ارشاد بوجود آورده اید و رادیو و تلویزیون را ملک انحصاری خود ساخته اید. حق پوشش و پیرایش و آلایش را هم از مردم سلب نموده اید.. نیروهای انتظامی بجای آنکه با متجاوزین بآزاد های فرد و اجتماعی به جنگ برخیزد.هر روز هزاران هزار مرد و زن را بجرم بدحجابی دستگیر نموده، ده ها کارگاه تولیدی و فروشگاه های پوشاک و آرایشگاه هار را پلمب میکند. بدون اینکه نیازی به مجوز قانونی داشته باشد. 
سخنان شما بسیار زیباست و باید گفت تا کنون هیچ یک از رهبران حکومت دین از آزادی و تاثیر معجزه آسای آن در پیشرفت وترفی جامعه، هزگز سخنی نگفته است. آیا مطمئن هستید که در یکی از آن سجده های طولانی وحی الهی بشما نازل نشده است؟ کیست که نداند که شما اهل کوه و کوه نوردی نیستید که مثل محمد، رسول الله، وحی را در دل کوه ها دریافت کنید. چنین بنظر میرسد که یک شبه میخواهید پدر شوید، پدر دموکراسی در ایران. نکند این روزها تاریخ آمریکا را زیاد مطالعه فرموده اید و تامس جفرسون که اعلامیه استقلال امریکا را با قلم خود نگاشته است و پدر دموکراسی آمریکا نامیده میشود، حسابی شما را تحت تاثیر قرار داده است. البته چه بهتر از این که شما با تامس جفرسون برقابت برخیزید. فکر نکنید که ما داریم با شما تعارف میکنیم و بقول تهرانی ها هندونه زیر بغلتان میگذاریم. شما در دموکراسی گوی سبقت را از جفرسون هم می ربایید وقتی میگویید که:

آزاد کردن مردم و اراده آنان و میدان دادن به مردم در امور سیاسی از مهمترین اقداماتی است که باید انجام داد.
این سخن زیباترین سخنی است که تا کنون از دهان شیرین گوی شما بیرون آمده است. جفرسون که سهل است پدر جفرسون هم نمیتواند چنین جمله ای را سر هم کند. تنها اشکالی که در کار است این است که شما سی سال است همه کاره این رژیم بوده اید و هنوز هم هستید. شما زمانی پرقدرترین رئیس مجلس بودید و در عین حال امام اختیارات فرماندهی کل قوا را نیز بشما سپرده بود. بعد قانون اساسی را بنا بر میل شما تغییر دادند و مقام ریاست جمهوری را بقواره شما شکل بخشیدند و هشت سال در آن مقام خدمت کردید. در همان زمانها بود که لقب اکبر شاه گرفتید. بعبارت دیگر شما خود پایه گزار و معمار این نظام هستید. هم اکنون نیز پستهای پر قدرت و حساسی را در اختیار دارید. بنابراین، سی سال است که دهان مخالفین را دوخته اید. اکبر آقا گنجی را بخاطر میآورید. بیچاره نزدیک بود توی زندان بپوسد چون او رد پای شما را در کشتارهای زنجیره ای یافته بود و اگر پا روی حق نگذاریم باید بگوئیم که گوله های خیلی گنده ای تو پاش داشت. بهمین دلیل خیلی دل و جرات افشای حقایق را دارا بود. در تمام مدتی که او رنج زندان را مردانه تحمل میکرد، شما کلید آزادی او را در دست داشتید. یکبار هم نه در حمایت او نه در حمایت هیچ یک از آنان که جرات و شهامت گفتن را داشته اند کلمه ای بر زبان خود نیاوردید.



آقای رفسنجانی فکر نکنید که اینجا قصد داریم که سوابق سیاه شما مبنی بر تحکیم زنجیر های اسارت بر دست مردم، علیه سخنان شما بکار گیریم و تهمت حیله و ریاکاری بشما بزنیم. اشکال کار در این نیست که چرا در گذشته آزادی را کشتید و هر دهانی که به نامش گشوده گردید با مشت آهنین کوبیدید. آشکال کار در این است که هم اکنون نیز وقتی میگویید که:اگر روح قانون اساسی اجرا شود مردم نیز می توانند همیشه در صحنه باشند و بر این اساس باید راهکاری برای پیاده کردن دقیق قانون اساسی بیابیم. بیشتر بوی دیکتاتوری از آن بمشام میرسد.

سوال ما از شما این است مگر این قانون همان قانون ولایت فقیه نیست که دیکتاتوری ولایت فقیه را قانونی میسازد؟ مگر این قانون حرف ولایت فقیه را ماورای خود و مساوی با حرف و امر خدا نمیداند؟ مگر این قانون شورای نگهبان را تعبیه نساخته است که بیشتر شباهت به پلیت بیروی حزب کمونیست جماهیر شوری دارد تا یک نهاد قانون اساسی. مگر رئیس جمهور و نمایندگان مجلس بدون آنکه به تایید شورای نگهبان برسند، میتوانند وارد مبارزات باصطلاح انتخاباتی بشوند؟ مضاف بر این وقتی میگویید اگر روح قانون اساسی اجرا شود، آیا بدان معناست که تا کنون اجرا نشده است و یا فقط روحش اجرا نشده است. اگر در سی سال گذشته روح قانون اساسی اجرا نشده است، چه تضمینی وجود دارد که در آینده اجرا شود و زنجیر های اسارت را از دست و پای مردم بگشاید و آنها را از زندگی محنت بار در جمهوری اسلامی نجات دهد؟
ملاحظه می فرمایید آقای رفسنجانی، شما مثل گذشته هم میخواهید از توبره نشخوار کنید و هم از آخور و یا یکی به میخ میزنید و یکی به نعل. شما میخواهید هم برای دموکراسی و آزادی باشید و هم وفادار و فدائی نظام و قانون ولایت فقیه باشید. شما هرگز حاضر نیستید بپذیرید که قانونی که سی سال مردم را باسارت و بندگی کشانده است نمیتواند آرادیبخش و آزاد ساز باشد. باضافه شما برنامه آزادسازی و شرکت مردم را بخدمت رهبر معظم میخواهید ارائه دهید، حال آنکه اگر میخواهید پدر دموکراسی در ایران باشید باید برنامه تان را به حضور مردم عرضه دارید. اگر بآنچه میگویید مبنی بر اینکه مردم آزاد بهترین را بر میگزینند پس چرا برنامه خود را به مردم ارائه نمیدهید. پیشنهاد ما بشما این است که شاید هیچ زمانی مانند زمان کنونی نیازمند شرکت مستقیم مردم در تصمیمات سرنوشت ساز کشور نبوده است. اگر کذب و ریا در کار شما نیست و میخواهید مردم سخنان شما را باور کنند. چرا تصمیم غنی سازی هسته ای را به مردم ارجاع نمیدهید. مگر امر دیگری بیش از این میتواند در سرنوشت و آینده ی این ملت تاثیر داشته باشد؟ اگر روح قانون اساسی سازگار با دموکراسی است چرا خامنه ای باید همچون خدا فرمانروایی کند. آیا خداوند خامنه ای تا کنون به مخالفین هم اجازه اظهار نظر داده است. مسلم است که خداوند را هرگز سر سازگاری با آزادی ندارد. اما شما که به نقش آزادی در پیشرفت و ترقی ملت اعتراف دارید، چرا یکبار تا کنون حتی اشاره ای هم نکرده اید که غنی سازی، تصمیمی ست سرنوشت ساز و تنها با رجوع بآرای مردم است که میتواند اتخاذ شود.

البته این فقط بعنوان نمونه خدمتتان عرض شد که تنها نشان دهیم که صداقت هرگز از قدرت بر نخیزد. واقعیت آن است که قدرتمداری را هرگز سر سازش با راستی نبوده است. قدرتمداری همیشه و همه جا همراه بوده است با حیله و ریاکاری. این است علیرغم سخنان زیبایی که در باره دموکراسی و نقش آزادی در پیشرفت و ترقی جامعه اخیرا ایراد کرده اید، کمتر کسی باور میکند که در زیر کاسه نیم کاسه ای نباشد، نیم کاسه ای که انتخابات ریاست جمهوری نامیده میشود. 


فیروز نجومی

Firoz Nodjomi







هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر