پاسخ طبرزدی به هتاکان نامه 30 نفر به ترامپ
حشمت اله طبرزدی
مدتی است که سیاسی ننوشته ام و تلاش می کنم به سکوت اجباری،ادامه دهم تا به نقطه ی روشن از تصمیم های مهم ملی و بدون امکان برگشت پذیری برسیم تا امکان شکستن ان فراهم شود. اما هجوم های پی در پی جناح چپ به ویژه چپ اسلامی که اینک ،اصلاح طلب و تدبیر و امیدی ،خوانده می شود به 30 تن از هم میهنان که وجه مشترک انها ازادیخواه بودن و اگاه بودن و مخالف بودن انها است، بر انم داشت تا چند جمله ای را قلمی کنم.
یادم هست 4 سال پیش که حسن روحانی را به عنوان رییس جمهوری اورده و لقب دادند، چند تن از زندانیان سیاسی اصلاح طلب که در راس انها اقای میردامادی قرار داشت، در نامه ای مشابه، از پرزیدنت امریکا درخواست کردند که حال که روحانی امده، لطفا همه ی تحریم ها را بردارید و اشتی، اشتی.معنای ان نامه این بود که اگر تا دیروز تحریم نیاز بود به این دلیل بود که احمدی نژاد بر سر کار بود،اما امروز که ما اصلاح طلب ها بر سرقدرت برگشته ایم،دیگر نیازی نیست!
من ان زمان ان نامه را نقد کرده و ان را بسیار ساده اندیشانه تلقی کردم اما بر خلاف مخالفین نامه ی 30 تن، به هیچ وجه،به نگارندگان ان ،توهین و فحاشی نکرده و انها را خائن،وطن فروش، پناه بردن به بیگانه،دریوزگی برای استکبار و امپریالیزم، قدرت طلب و فرصت طلب،ننامیدم. به قول خود اصلاحی طلبان یا به بیان درست تر، استمرار طلبان،این ادبیات را کیهانی دانسته و برای ان، زیبنده دانستم.اما پیام ان نامه این بود که تحریم زمانی خوب بود که ما بر سر قدرت نبودیم. زیرا تا پیش از روی کار امدن روحانی،همین جناح با لابی های قدرتمند در پی تحریم بیشتر و بلکه از اوباما انتظار حمایت از انها در برابر جناح حاکم را داشت.
حال اما با امدن ترامپ،گروه دیگری از هم میهنان سیاست های ترامپ را بهتر از اوباما در برخورد با قدرت حاکم در ایران می دانند،به او نامه نوشته و خواهان اعمال تحریم های هوشمندانه تر از دوره ی اوباما،علیه قدرت حاکم در ایران هستند.انها خواسته اند که تحریم ها نه مردم ایران که سپاه و دستگاه رهبری حاکم در ایران را نشانه رفته و امکان بازدارندگی در برابر سرکوب مردم و دخالت در منطقه را داشته باشد که حرف درستی است.
هر گونه تجاوز به آزادی بیان اندیشه ، تعرض به « طبیعت » انسان است. رشدی
شخصا به یاد ندارم جز در مورد مسئله ی حقوق بشر و عدم هماهنگی امریکا با رژیم حاکم بر ایران،بر سر نقض سیستماتیک حقوق بشر،نامه ای به پرزیدنت امریکا نوشته و از او در مورد کم و زیاد کردن تحریم،حرفی زده باشم.به همین دلیل، و به عنوان طرفدار حقوق بشر و دموکراسی،همواره خواهان عدم همکاری و به رسمیت شناختن رژیم حاکم بر ایران،توسط دولت امریکا از طریق هر گونه حمایت مالی یا سیاسی بوده ام و طبیعی است که با ان بخش هایی از نامه ی 30 تن که با این دیدگاه من سازگاری دارد،قطعا موافق هستم.این حق ازادیخواهان و مخالفان یک رژیم است که از سایر قدرت ها بخواهند که به قدرت سرکوبگر حاکم، کمک نکرده و به ان مشروعیت ندهد. شخص ایت اله خمینی حد اقل دوبار به پرزیدنت های وقت امریکا نامه نوشت یا پیام ارسال کرد و حتا در سال 57 با کمک امریکا،ارتش شاهنشاهی را در دست گرفت.
اما برای من بسیار اموزنده بود که جناحی که خودش را اصلاح طلب و تدبیری می نامد،از طریق دو تریبون قدرتمند جماران و کلمه که البته هر دو به مثابه ی رسانه های متصل به قدرت جناحی از رژیم،همواره از بودجه های همین کشور منتفع بوده اند،این حق را به خود می دهد تا هر گونه فحش و هتاکی از جنس به قول خودشان کیهانی اش را نثار این 30 تن کند که چرا به ترامپ نامه نوشته و نظرات خود را بیان کرده اند!؟انها را خائن،وطن فروش!ضد ملی،بازیچه ی استکبار و...نامیدند.انها را متهم کردند که خواهان دخالت نظامی امریکا در ایران ،پاره کردن برجام و تحریم ملت ایران شده اند!
به راستی که این جناحی که امروز از قدرت افتاده و مظلوم نمایی کرده و ظاهرا با طرفداران ازادی، همنوایی می کند و مثلا با رفتار و ادبیات دهه ی 60 و 70 فاصله گرفته ،در برابر نظر 30 تن از ایرانیان دگر اندیش و مخالف رژیم،چنین بی تحملی و سرکوبگرانه برخورد می کند،چنانچه فردا دوباره قدرت به سمت او شیفت شده و به جای رقیب در جایگاه رهبر و خبرگان و...قرار بگیرد،چه خواهد کرد!؟
هستند بسیاری از روشنفکران و حتا توده ایها که بر این باورند که در دوره ی گذار از وضعیت کنونی به یک جمهوری ازاد،دموکراتیک ،سکولار و غیر تمرکز گرا،این اصلاح طلبان هستند که صلاحیت نیروی جایگزین را خواهند داشت،اما من همواره و به دلیل اشنایی نزدیک با ماهیت این جناح،با این امر مخالفت داشته ام. نیرویی که اینک که در موضع اپوزسیون جناح رقیب حاکم است،در روز روشن به مخالفین حکومت اتهام دروغ زده و در عوامفریبی اشکار،حرف انها در نامه به ترامپ را تحریف می کند و انها را جنگ طلب،ضد ملی،و طرفدار تحریم ملت ایران قلمداد می کند،در فردای قدرت، ممکن است از جناح تمامیت خواه حاکم فعلی هزار بار بدتر عمل کند.اینها را ازموده ایم.
به فرض که 30 تن با برجام مخالفت کنند که البته نکردند،ایا حق چنین ابراز نظری را ندارند؟جناح استمرارطلب تدبیری،به خوبی اگاه است که حنای انها نیز رنگی نداشته و 8 سال و 4 سال فحش به احمدی نژاد،برای مردم نان و ازادی و مسکن نیاورد.اینک مردم فقیر و گرسنه و سرکوب شده به حرکت در امده و بعید است، به روضه خوانی های روحانی و رفستجانی نیز دلخوش کنند.
حال این جناح شکست خورده تلاش می کند با متهم ساختن مخالفین کلیت رژیم،مثلا راه مفری برای خودش پیدا کند و با مظلوم نمایی،به بخشی از عوام، القا کند که مخالفین رژیم، مشتی جنگ طلب،وطن فروش و خائن هستند، پس به انها اعتماد نکنید و همچنان به ما گوش بدهید و جز ما، نیرویی وجود ندارد تا شما را از این منجلاب 40 ساله نجات بدهد. منجلابی که خود عامل ان بوده اند.
این تبلیغات دروغین نزدیک به 40 سال است که از تریبون های رسمی و غیر رسمی رژیم،مطرح شده و به مرور رنگ می بازد.البته هنوز در جنگ قدرت جناح های حاکم، خواهان تقویت این جناح از قدرت افتاده در برابر جناح تمامیت خواه حاکم هستیم اما، این نه از حب علی که از بغض معاویه است. در انتظار فرصت تاریخی هستیم تا بساط ستم،درغگویی و ریاکاری و تبعیض از این کشور زخم خورده بر چیده شود.
ان روز دیر نیست اما اصلاحی-تدبیری ها،اینک که در استانه ی شکست دیگری قرار گرفته اند،از تاریخ درس اموخته و به اخلاق سیاسی،اجتماعی اقتدارگرایانه پایان دهند. خط امام در حال ترک برداشتن است و دوران طلایی ، دوران مس و مفرغ بوده است و طلایش بدلی بوده است.درود بر منتظری که این بدلی بودن را حتا برای پیروان خط امام اشکار ساخت.کمی از تاریخ بیاموزند.
اطلاعات نت
این واکنش امید بخش است
فرخ نگهدار
انتشار یک نامه سرگشاده ۳۰ نفره به آقای ترامپ و واکنش گسترده و صریحِ بیشماری از فعالان مدنی وسیاسی کشور به آن، مجالی نادر است برای شناخت بهتر حال و هوا و سمتوسوی تحول فکری و سیاسی جامعه فعالین ایرانی. در این رخدادها نکاتی درسآموز نهفته است که به تحلیل دقیقتر روندهای سیاسی کمک میکند.
گستردگی واکنش منفی نسبت به این نامه، و ابعاد انزوایی که نویسندگان نامه با آن مواجه شدند، غیرقابل انتظار بود. نامه هم از لحاظ سطح اطلاعرسانی رکوردشکنی کرد و هم از نظر نسبت شمار مخالفان به حامیان. این نسبت در شبکه مجازی، بنا به تخمین من، رقمی بین ۱ به ۱۰ تا ۱ به ۱۰۰ بود. این ارقام نشان میدهد که فضای فکری فعالان سیاسی تا حدود زیادی تغییر کرده است.
کمتر از ۶ سال پیش، وقتی ندای برخی فعالان سیاسی مقیم خارج، معترضان به نتایج انتخابات ۸۸ را به شعار «اوباما! اوباما! یا با اونا یا با ما» دعوت کرد، واکنش منفیِ تندی شکل نگرفت و حتی در جاهایی در تظاهرات این شعار شنیده شد. در همان سال کسانی به نمایندگی از معترضان، به پارلمان اروپا رفتند و خواستند ایران را بیشتر تحریم کنند و این کار کمتر با اعتراض وسیع فعالان سیاسی همراه شد.
گرچه تعداد و شهرت امضاءکنندگان نامه به ترامپ چندان درخشان نبود، اما میتوان باور کرد که هرگاه امضای طرفداران نامدارتر تحریم هم پای نامه بود، حمایت اجتماعی از آن گستردهتر نمی شد. احتمالا سرشناسترها یا با اطلاع از قلت حمایت اجتماعی از این «ابتکار» امضا نکردهاند و یا کمتر نیاز شخصی به امضا داشتهاند.
بر ایران چه گذشته است که طی چند سال ساخت و بافت طیف اصلی معترضان ایرانی تا این حد دگرگون شده است؟ چرا توسل به اهرمهای بینالمللی برای تشدید فشار بر کشور با چنین واکنش تندی مواجه است؟ آیا در رفتار آیتالله خامنهای با معترضان تغییر گسترده رخ داده است؟ چه شده که با پیشنهادهای مندرج در نامه ۳۰ نفره با این ابعاد مخالفت میشود؟ به نظرم ۴ عامل از سایر عوامل موثرترند:
۱. شهروندان کشور ما در ۱۰- ۱۵ سال گذشته از نزدیک و به وسعت نتایج تحریم ها، تهدیدات، یا مداخلات نظامی در افغانستان، عراق، لیبی، یمن، سوریه و حتی ترکیه را دیده و دانستهاند که این کارها جز رنج و بدبختی بیشتر برای مردم، جز جنگ و آوارگی و خانهخرابی، نه برای کشور حاصلی دارد، و نه برای جهان بهره ای.
۲. شهروندان کشور ما، پس از رویدادهای تلخ ۸۸، نتایج شرکت در انتخاباتِ ۹۲ و ۹۴ را تجربه کرده و به عینه دیدهاند که، علیرغم تمام محدودیتها و ممانعتها و کارشکنیها، به واسطه انتخابات میتوان بر موازنه قدرت در حکومت، تاثیرگذار شد، بیهیچ نیازی به توسل به قدرتهای خارجی یا رویکردن به خشونت.
۳. شهروندان ما طی رویدادهای ۱۰- ۲۰ سال اخیر به تجربه دریافتند که تغییر در موازنه قدرت در بالا، مهمترین راهگشای معضلات کشور است. این تغییر راه را برای اصلاحات، و تحقق برخی مطالبات مردم، هموار میکند. برجام – در معنای گذر از سیاست تقابل به تعامل با جهان، پایاندادن به تهدیدات نظامی، شکستن دیواره تحریمها و گشودن راه برای تجارت با دنیا – بزرگ ترین دستآورد بزرگ انتخابات ۹۲ است.
۴. شهروندان کشور ما – مثل بقیه مردم دنیا – در دو ساله اخیر شاهد قدرتگرفتن و غلبه راستهای افراطی و سلطهجو، و شکست لیبرال دموکراتها، بودهاند. آنها تفاوت بارز میان رفتار اوباما با رفتار ترامپ، در قبال مسایل جهان معاصر، را لمس میکنند. فعالان جامعه مدنی ایران در قبال جبهه بندی ها در ایالات متحده، بریتانیا، فرانسه و دیگر جاها بیطرف نیستند. آنها حدس میزنند که با روی کار آمدن ترامپ جهان جای امنتری برای زندگی نخواهد بود. همه حس میکنند نژاد پرستی، اسلامستیزی، زورگویی و ضعیفکُشی، تحقیر زن، حقیقتگریزی و دروغستایی، بیاعتنایی به امنیت بینالمللی و به سرنوشت زمین، باز هم حادتر خواهد شد. همراهی با فکر ترامپ علیه فکر اوباما برای فرهیختگان جهان غیرقابل قبول است.
در روزهای اخیر موج واکنشها به نامه ۳۰ نفره بسیار بیش از خود نامه شگفتیآفرین شد. ابعاد بیسابقه این واکنشها، که همه از سوی شهروندان عادی ما، و به شیوهای کاملا خودپو بروز یافت، علیرغم نوسانات، در مجموع نشانههای بارز همبستگی ملی در مقابل فشارها بر کشور، نشانه خشونتپرهیزی وسواسانه فعالان، نشانه بلوغ سیاسی و تشخیص درست جامعه سیاسی ایرانی است.
صاحبنظران ما طی ۳۸ سال اخیر در باره خوب و بد انقلاب ۱۳۵۷ بسیار تحلیلها نوشتهاند؛ انقلابی که با تحقیر گسترده و حتی دور ریختن بخش عمدهای از فرهیختگان و فرزانگان جامعه ما همراه شد؛ انقلابی که زخمی عمیق را بر وجود جامعه روشنفکری ما بر جای نهاد؛ انقلابی که در آغاز درهای دانشگاهها را بست و بخش فرهیختهتر جامعه را در مقابل خود قرار داد. ایران تنها کشور منطقه شد که اقشار مدرن در آن از اریکه قدرت به زیر کشیده و تحقیر شدند.
اما شکست و سرکوب، که در سال های ۶۰ به اوج رسید، در عین حال باعث شد که اقشار شکست خوردهی ما خیلی زودتر از کشورهای همسایه، واقعیتهای بنیادین جامعه، از جمله قدرتِ نهفته ی دین در اعماق جامعه را بهتر بفهمند و با آزمون و خطا، راههای مهار و جبران یورشهای بیامانِ آن اعماق به هستی خود را به تدریج یاد بگیرند.
سادهانگاری خواهد بود هرگاه ما میزان هشیاری و پختگی جامعه فعالان مدنی و سیاسی کشور را فقط و فقط به عوامل ۴ گانه فوق نسبت دهیم و تاثیر درسهای خود انقلاب بهمن را نادیده بگیریم. اگر تجارب خونین انقلاب و شکستهای سنگین دهه ۶۰ نبود، شاید در ایران ما نیز امروز، همچون سایر کشورها در خاورمیانه و شمال افریقا، اتکالگرایی و خودناباوریِ نویسندگانِ نامه ۳۰ نفره یک نیمه جامعه ما را ربوده بود، و تحجرگرایی و خشونتِ لجام گسیختهی اقشار لگد خورده نیمه دیگر را.
واکنش سریع جامعه شهری در انتخابات ۹۲، از پی رد صلاحیت هاشمی، و رای متحد به روحانی نیز برای بسیاری ناظران واکنشی نامنتظر بود. همین اتفاق در سال ۹۴ با شگفتی بیشتر، زمانی تکرار شد که در تهران و در سراسر کشور، در زمانی بسیار کوتاه، در غیاب احزاب و تشکلهای سیاسی جاافتاده، مردم به یکآن با هدفی معین تصمیم گرفتند به چه کسانی رای ندهند و به کدام لیست متحدا رای بدهند. انتخابات ۹۴ جلوه دیگری شد از بلوغ و چابکی سیاسی شهروندان کشور ما.
به این ترتیب واکنش همآهنگ، سریع و بسیار گسترده فعالان مدنی و سیاسی ما در تقبیح و رد راه نویسندگان نامه به ترامپ، اولین نشانه برای اندازه گیری عمق و غنای آگاهی، هشیاری و پختگی سیاسی نیست. اما این واکنش برای اول بار با قدرت نشان داد که کسانی که از انقلاب، از شکستهای دهه شصت و هفتاد، و نیز از روندهای پس از خرداد ۸۸، هنوز درسی نگرفتهاند، اتکالگرایان خودناباور، مدتهاست قدرت ربودن نیمی از ما را از کف دادهاند. آنها اقلیتی چروکیده و از صحنه گریختهاند. صفآرایی و نیروکشی، یا ترویج محکومیت و تنفر علیه آنان نیاز روز نیست. این واکنشها بوی گذشته میدهند. مراقب باشیم که با سلاح نقد به نفرت دامن نزنیم تا عمر اعدام پردوامتر نشود. آنها بیشتر شایسته ترحماند.
زیتون
آیا ملت می تواند روی این « دیّوثان سیاسی » البته بنا " به گفته آیت اله جوادی آملی"، حساب باز کند!؟
حقوق بگیران انگلیس در ایران
ﻗﺎﺋﻢﻣﻘﺎﻡ ﻓﺮﺍﻫﺎﻧﯽ ﺗﻨﻬﺎ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﻭﻃﻦ ﭘﺮﺳﺘﯽ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﻧﺘﻮﺍﻧﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﯾﻢ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺨﺮﯾﻢ.
ﻫﺮ ﺭﺷﻮﻩ ﺍﯼ ﮐﻪ ﺑه اﻭ ﻣﯿﺪﺍﺩﯾﻢ، ﻣﯿﮕﺮﻓﺖ، ﺍﻣﺎ ﺁﻧﺮﺍ ﺑﻪ ﺷﺎﻩ ﻣﯿﺪﺍﺩ...
ﺳﺮﺍﻧﺠﺎﻡ ﻧﺎﻣﻪ ﺍﯼ ﺑﻪ ﺩﻭﻟﺖ ﻋﺎﻟﯿﻪ ﺍﻧﮕﻠﯿﺲ ﻧﻮﺷﺘﻢ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﺩﺭﺧﻮﺍﺳﺖ ﭘﻮﻝ ﮐﺮﺩﻡ... ﭘﺲ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﭘﻮﻝ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻩ ﺷﺪ، ﺷﺒﺎﻧﻪ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﺟﻤﻌﻪ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﺭﻓﺘﻢ ﻭ ﻣﻘﺪﺍﺭﯼ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻭ ﻣﻘﺪﺍﺭﯼ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺟﻬﺖ ﻋﻮﺍﻣﻠﺶ ﺑه اﻭ ﺩﺍﺩﻡ ﻭ ﮔﻔﺘﻢ: ﺑﺎﯾﺪ ﮐﻪ ﻭﯼ ﺭﺍ ﺗﮑﻔﯿﺮ ﮐﻨﻨﺪ...
ﻓﺮﺩﺍ ﺩﺭ ﻫﻤﻪ ﻣﺴﺎﺟﺪ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﺭﻭﺣﺎﻧﯿﻮﻥ ﺑﺮ ﻣﻨﺒﺮ ﺭﻓﺘﻪ ﻭ ﺑﺎﻧﮓ ﺑﺮ ﺁﻭﺭﺩﻧﺪ: ﮐﻪ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎﻥ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﻓﺮ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺍﻭ ﺩﻭﻟﺖ ﺍﺳﻼﻡ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺯﻣﯿﻦ ﺯﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ... ﺳﺮ ﻭ ﺻﺪﺍ ﮐﻪ ﺑﺎﻻ ﮔﺮﻓﺖ ﺷﺎﻩ ﺍﺑﺘﺪﺍ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻋﺰﻝ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﭘﺲ ﺍﺯ ﯾﮏ ﻫﻔﺘﻪ، ﻓﺮﻣﺎﻥ ﻗﺘﻞ ﺗﻨﻬﺎ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﻭﻃﻦ ﭘﺮﺳﺖ ﺭﺍ ﺍﻣﻀﺎﺀ ﮐﺮﺩ.
ﭘﺲ ﺍﺯ ﻗﺘﻞ ﺁﻥ ﺑﺰﺭگﻣﺮﺩ، ﺳﻮﺍﺭ ﺑﺮ ﺍﺳﺐ ﺷﺪﻡ ﺗﺎ ﻭﺍﮐﻨﺶ ﻣﺮﺩﻡ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺷﻬﺮ ﺑﺒﯿﻨﻢ.
ﺩﯾﺪﻡ ﺍﯾﻦ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﺑﻠﻪ ﻓﺮﻭﻣﺎﯾﻪ ﺑﺴﺎﻥ ﺷﺐ ﻋﯿﺪ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺁﻏﻮﺵ ﮐﺸﯿﺪﻩ ﻭ ﮐﺸﺘﻪ ﺷﺪﻥ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﻓﺮ ﻣﻠﺤﺪ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻫﻢ ﺗﺒﺮﯾﮏ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻨﺪ...!
بکتاش میرزاخانی
ﻫﺮ ﺭﺷﻮﻩ ﺍﯼ ﮐﻪ ﺑه اﻭ ﻣﯿﺪﺍﺩﯾﻢ، ﻣﯿﮕﺮﻓﺖ، ﺍﻣﺎ ﺁﻧﺮﺍ ﺑﻪ ﺷﺎﻩ ﻣﯿﺪﺍﺩ...
ﺳﺮﺍﻧﺠﺎﻡ ﻧﺎﻣﻪ ﺍﯼ ﺑﻪ ﺩﻭﻟﺖ ﻋﺎﻟﯿﻪ ﺍﻧﮕﻠﯿﺲ ﻧﻮﺷﺘﻢ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﺩﺭﺧﻮﺍﺳﺖ ﭘﻮﻝ ﮐﺮﺩﻡ... ﭘﺲ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﭘﻮﻝ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻩ ﺷﺪ، ﺷﺒﺎﻧﻪ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﺟﻤﻌﻪ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﺭﻓﺘﻢ ﻭ ﻣﻘﺪﺍﺭﯼ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻭ ﻣﻘﺪﺍﺭﯼ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺟﻬﺖ ﻋﻮﺍﻣﻠﺶ ﺑه اﻭ ﺩﺍﺩﻡ ﻭ ﮔﻔﺘﻢ: ﺑﺎﯾﺪ ﮐﻪ ﻭﯼ ﺭﺍ ﺗﮑﻔﯿﺮ ﮐﻨﻨﺪ...
ﻓﺮﺩﺍ ﺩﺭ ﻫﻤﻪ ﻣﺴﺎﺟﺪ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﺭﻭﺣﺎﻧﯿﻮﻥ ﺑﺮ ﻣﻨﺒﺮ ﺭﻓﺘﻪ ﻭ ﺑﺎﻧﮓ ﺑﺮ ﺁﻭﺭﺩﻧﺪ: ﮐﻪ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎﻥ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﻓﺮ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺍﻭ ﺩﻭﻟﺖ ﺍﺳﻼﻡ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺯﻣﯿﻦ ﺯﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ... ﺳﺮ ﻭ ﺻﺪﺍ ﮐﻪ ﺑﺎﻻ ﮔﺮﻓﺖ ﺷﺎﻩ ﺍﺑﺘﺪﺍ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻋﺰﻝ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﭘﺲ ﺍﺯ ﯾﮏ ﻫﻔﺘﻪ، ﻓﺮﻣﺎﻥ ﻗﺘﻞ ﺗﻨﻬﺎ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﻭﻃﻦ ﭘﺮﺳﺖ ﺭﺍ ﺍﻣﻀﺎﺀ ﮐﺮﺩ.
ﭘﺲ ﺍﺯ ﻗﺘﻞ ﺁﻥ ﺑﺰﺭگﻣﺮﺩ، ﺳﻮﺍﺭ ﺑﺮ ﺍﺳﺐ ﺷﺪﻡ ﺗﺎ ﻭﺍﮐﻨﺶ ﻣﺮﺩﻡ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺷﻬﺮ ﺑﺒﯿﻨﻢ.
ﺩﯾﺪﻡ ﺍﯾﻦ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﺑﻠﻪ ﻓﺮﻭﻣﺎﯾﻪ ﺑﺴﺎﻥ ﺷﺐ ﻋﯿﺪ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺁﻏﻮﺵ ﮐﺸﯿﺪﻩ ﻭ ﮐﺸﺘﻪ ﺷﺪﻥ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﻓﺮ ﻣﻠﺤﺪ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻫﻢ ﺗﺒﺮﯾﮏ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻨﺪ...!
بکتاش میرزاخانی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر