این همه شادی از آزادی است
شکوه میرزادگی
سال 2017 از راه می رسد و با همه ی نگرانی ها و رنج های بشری، جهان را با امید دنیایی بهتر دوباره نو می کند. سال 2017 از راه می رسد و با همه ی نگرانی ها و رنج های بشری، جهان را با امید دنیایی بهتر دوباره نو می کند.
سال جهانی، یا میلادی، اگرچه ریشه در تولد مسیح (و یا میترا و مهر) دارد اما از آنجا که اکنون مردمانی با مذاهب مختلف، و یا بدون داشتن باور به مذهب و عقیده و مرام خاصی، آن را به عنوان آغاز سال نوی خود پذیرفته و آمدن اش را بدون هیچ فشار و قانونی جشن می گیرند، می توان گفت تبدیل به یک «جشن سکولار» شده است.
و چنین است که هر ساله، در این روزهای آغازین، بخش های بزرگی از مردمان سیاره ی خاکی ما، در نور و شادمانی غوطه ورمی شوند؛ و نیز حداقل در کشورهای سکولار دموکراتی که آیین های نو شدن سال به شکل وسیعی در آن ها برگزار می شود، هیچ کسی به خاطر مذهب، جنسیت، نژاد و یا عقیده اش از شرکت در این جشن ها باز نمی ماند.
اما، مردمی همچون ما، که از سرزمین هایی زیر سلطه ی دیکتاتوری و یا قوانین تک مذهبی و عبوس آمده ايم، در این روزها بیش از همیشه به یاد هم زادگاهان محروم از شادمانی و آزادی خود هستیم؛ بويژه وقتی می بینیم که هموطنان غیرشیعی ما ناچارند مراسم مذهبی و یا سنتی، يا جشن ها و شادی های خويش را بصورتی پنهان برگزار کنند و یا برای برگزار کردن آنها تاوان و تحقیری سخت را بپذیرند.
تردیدی نیست که همه ی کشورهای دنیا، کم و بيش گرفتار رنج هایی چون فقر، بی عدالتی و تبعیض هستند؛ اما وضعيت مردم جوامعی که می شود در آنها این گونه رنج ها را به راحتی بیان کرد، و می توان التيام آن ها را خواستی «حقوق بشر»ی دانست، و می توان به وجود آن ها معترض شد و خواستار تغییرشان بود - و بیان این اعتراض ها و خواست ها تاوانی چون زندان، شکنجه و مرگ ندارد - طبعاً با وضعیت مردمی که حتی از بیان و نوشتن درباره ی ساده ترین حقوق نقض شده شان محروم اند تفاوتی بزرگ وجود دارد. و این تفاوت سرزمین های آزاد (با هر آنچه که درباره ی عیب هایشان بر شماریم) با زمین هایی ست که (به هر دلیل و بهانه ای) آزادی در آن ها وجود ندارد.
برای من سال ها زندگی کردن در کشورهای اروپایی و آمریکایی این باور را بوجود آورده است که حتی نوع شادمانی مردمان در کشورهای آزاد، سکولار، و دموکرات با شيوه ی شادمانی مردم در کشورهای دیکتاتور زده، به ويژه حکومت های زیر سلطه ی قوانین مذهبی، تفاوتی عمده دارد. در کشورهای آزاد شادمانی ها بی ترس از مذهب و نژاد و رنگ و مرام و عقیده و پوشش اند؛ یک شادمانی طبیعی و خودجوش. حال آنکه در جوامع سرکوب شده انسان هیچ نقشی در برگزاری جشن های مورد علاقه اش ندارد، و یا ناچار است در جشن های بی محتوا و دروغینی شرکت کند که حکومت برایش سازماندهی کرده، لیاسی را بپوشد که حکومت می خواهد، آوازی را بخواند که حکومت می خواهد، و هر حرکت و رفتارش حساب شده و همراه با ترس باشد. در اين وضعيت است که هیچ شادمانی نمی تواند کامل باشد. و، پس، به جرات می توان گفت که شادمانی واقعی تنها در ساحت آزادی ممکن می شود و بس؛ يعنی همان موهبت عظیمی که در سرزمین ما ناپیداست.
این روزها، در این جا که زندگی می کنم، وقتی می بینم که شادمانی بر بال آزادی نشسته و بر فراز خانه ها و خیابان ها پرواز می کند، وقتی می بینم که مردمان، بی آن که کسی به آن ها بگوید و یا از کسی اجازه بگیرند و یا از چیزی بترسند، می رقصند و آواز می خوانند و بر سر و روی هم بوسه می زنند و به يکديگر گل و شیرینی و هدیه می دهند، بیش از همیشه به یاد گمشده ای هستم که نبودش مردمان ما را از ساده ترین و طبیعی ترین شادمانی ها محروم کرده است.
به شادی این مردمان دل خوش می کنم، از آن انرژی می گیرم و آرزو می کنم که دیوارهای های دیکتاری در سراسر جهان فرو ریزند و آزادی، و شادمان برفراز سیاره ی خاکی ما به پرواز درآیند.
30 دسامبر 2016
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر