صفحات

۱۳۹۵ آبان ۶, پنجشنبه

چهره های سکولاریزم



کورش اعتمادی
وجه تمایز سکولار دمکراتها با نوگرایان اسلامی که هر یک از آنها هم امروز مدعی اند سکولار هستند، فراتر رفتن از سکولاریسم به سکولاریسم لائیک است. این روند بدین معنا است که سکولار دمکراتها هرگز اجازه نخواهند داد مجدداً دین در عرصه حکومت، دولت و روابط اجتماعی مردم در سطح عمومی، آموزشی، خانواده، فرهنگی … 
دخالت کرده تا پس از یک دروه فرتوت و عقب نشینی خود را مجدداً بازیابد تا سکان اداره جامعه و حکومت را در اختیار گیرد. حکومت سکولار دمکرات لائیک تنها یک جایگاه برای دین و دینمداران جایز برمیشمارد و آنهم بازگرداندن دین و همهء دینمداران به مراکز دین و حق آزادی و اجراء مراسم آئین های دینی در درون مراکز دینی خود میباشد، و نه حق فعالیت در سطح علنی و تحمیل خود بر اجتماعات مردمی که به باورهای سیاسی و دینی گوناگونی اعتقاد دارند. یک حکومت سکولار دمکرات لائیک ابزار برقراری امنیت و تأمین کننده مطالبات جامعهء چند فرهنگی است که در درجه نخست مسئولیت دارد از استیلا و تحمیل یک فرهنگ و یا یک دین خاص بر دیگر فرهنگها و ادیان جلوگیری بعمل آورد. چرا که برای دست یافتن به یک دمکراسی مدرن میبایست حق برابر همهء ادیان و اندیشه های سیاسی در مقابل قانون محترم برشمرده شود تا دوران گذر از پلورالیسم دینی به پلورالیسم سیاسی و تحقق دمکراسی نوین امکان پذیر گردد، و این امر ناممکن است مگر با نفی کامل حق ویژه برای دین و ایدئولوژی خاص.
کوروش اعتمادی
24 اکتبر 2016
koroush_etemadi@hotmail.com
****
شرکتم در چهارمین کنگره سکولار دمکراتهای ایران در شهر هامبورگ بتاریخ 11 تا 12 سپتامبر، بسیار عبرت انگیز و از جهاتی تجارب جدیدی را برایم در پی داشت. پیشتر بدین خاطر برای نخستین بار فرصتی فراهم آمد تا بر اساس آنچه که از مطالعهء نخستین تجربه جنبش سکولار دمکراسی در غرب آموخته ام، شفاهاً پیرامونِ مفهوم سکولاریسم نکاتی را مطرح کنم. فکر میکنم بدون حضورم در این کنگره نمیتوانستم بگونه گسترد تری بحث پیرامون مفهوم سکولاریسم را طرح و مورد توجّه دیگر هموطنانم قرار دهم. کنگرهِ امسال از یک سو دستاورد مهّم دیگری را برایم بهمراه داشت؛ از نزدیک شاهد این واقعیت باشم که چرا هنوز بخشی از جامعهء سیاسی ایران در برون مرز پس از سالها زندگی در دمکراسیهای گوناگون، همچنان فاقد روحیه تسامح و فرهنگ آزادمنشی است که اینگونه رفتارها در ذات خود ستیزجویی با روح و فلسفه سکولار دمکراسی است!!! از این رو معتقدم حضورم در این گردهمایی، علیرغم همهء کمبودها و فشارهای روحی، بسیار سودمند و رضایت بخش بود. به گمانم تنها با حضور مستقیم و طرح زنده مباحث در این نوع اجتماعات قادر هستیم بر جامعهء پیرامونی تأثیر بگذاریم و هر آنچه که در پشت پرده نهان مانده است بر صحنهء زندگی به نمایش عموم بگذاریم.
1 مفاهیم گونان از سکولاریسم
تاکنون تعاریف گوناگونی از مفهوم سکولاریسم ازسوی روشنفکران جوامع غربی و بخشا ً غیر غربی مطرح شده است که در اغلب موارد این تعاریفِ کاملاً مغایر با یکدیگر، اذهان عمومی را دچار تشویش کرده است. بر این اساس که در واقع مفهوم سکولاریسم چیست و مفاهیم جدید از این مقوله، تحت عناوین گوناگون، چه وجه تمایزات و اشتراکاتی با مفهوم سکولاریسم که منشاً آن جنبش سکولار دمکراسی اروپا در قرن 16 میلادی است دارند؟ این تعاریف نو ابداع شده در خصوص سکولاریسم با سکولاریسم اروپایی، تا حدودی منجر به یک تشتت در جبهه سکولار دمکراتها شده است. مشاهده میشود مبناهای تعاریف جدید در خصوص سکولاریسم بویژه در بین کنشگران سیاسی جوامع غیراروپایی پیشتر مبتنی است بر شرایط داخلی کشورهایی که تعلقاتِ فرهنگی، اخلاقی، سیاسی و اجتماعی غیر غربی دارند که نتیجتا ً این تعاریف وجوه اشتراکی نسبت به آنچه که جنبش سکولار دمکراسی در غرب از آغاز تا بامروز آنرا تجربه کرده است ندارند.
2 سکولاریسم و جنبش سکولاریسم در اروپای مسیحی
برخی از پژوهشگران و کنشگران جنبش سکولاریسم در غرب اساساً معتقدند سکولاریسم پدیده غربی و متعلق به فرهنگ غربی است که سرچشمه آن مسیحیت اروپایی است. آنان اشاره میکنند، جنبش سکولار دمکراسی در غرب پروسهء تاریخی طولانی و پیچیده ای را پشت سر گذاشته است؛ از پلورالیسم دینی به پلورالیسم سیاسی رسیده و بدنبال آن اروپا و دولت مدرن متولد شده است. از نگاهِ اندیشگران سیاسی غربی دولتِ سکولار و مدرن، دولتی مقتدر و با دیسپلینی است که وظیفه دارد در دفاع از حقوق شهروندی از دستاوردهای دمکراسی بدفاع برخیزد. این اقتدار اساساً ماهیتی استبداد گرایانه نداشته، بلکه برعکس در مقابل نیروهای سیاسی، اجتماعی و دینی که بخواهند دمکراسی را مورد تهدید قرار دهند بشدت از پلورالیسم دینی و سیاسی به دفاع برخاسته اند.
3 روند تاریخی تحول جنبش سکولار دمکراسی و اهداف آن
جنبش سکولار دمکراسی یک مبداء تاریخی معینی در تاریخ تحولات اجتماعی جهانی برای خود به ثبت رسانده است. بعبارتی دیگر این جنبش دارای مبداء و سر منزل مقصودی است که برای تحقق و حفظ مطالبات دمکراسیخواهانه مردم عمل میکند. سکولاریسم و جنبش سکولار دمکراسی را نمیتوان محدود به بارزترین مطالبه آن کرد؛ یعنی جدایی دین از حکومت. صرف بسنده کردن به خواستِ جدایی دین از حکومت و نادیده گرفتن دیگر مراحل تحول و رفتاری سکولاریسم به یک معنا هموار کردنِ زمینه های تهاجم منتقدین به جنبش سکولار دمکراسی است که ادعا میکنند؛ جنبش سکولار دمکراسی در نیل رسیدن به اهداف خود صرفاً یک دشمنی با حضور دین در حکومت و جامعه دارد. از این رو این دسته از منتقدین به سکولاریسم، سکولاریسم را محصور در یک تعریف معین میدانند؛ جدایی دین از حکومت و دولت و وجوه دمکراسیخواهانه سکولاریسم را نادیده و انکار میکنند. از این رو آنها سکولاریسم را جنبشی ضد دین ارزیابی کرده که برای نابودی دین و مراکز دین همت برگماشته است. از این رو میبایست تأکید داشت که سکولاریسم یک روند دمکراسیخواهانه دراز مدت است که صرفاً بر اصل جدایی دین از حکومت اصرار نمیورزد. از این رو اگر در تعریف خود از سکولاریسم بخواهیم فقط بر مسئله جدایی دین از حکومت بسنده کنیم پس میبایست بپذیریم صدام حسین، حسنی مبارک و جوزف استالین از همهء دولتمردان جهان سکولارتر بوده اند. صرف تکیه کردن بر جدایی دین از حکومت بعنوان مفهوم سکولاریسم، از هم اکنون جنبش سکولار دمکراسی را دستخوش بحران خواهیم کرد و این گفته منتقدین به سکولاریسم هم درست خواهد بود که اشاره میکنند؛ سکولاریسم فقط یک دشمنی با دین دارد و قصد دارد با طرح جدایی دین از حکومت مراکز دین را تعطیل و دینمداران را سرکوب کند.
4 سکولاریسم و روند تحول سیاسی آن
برخی برای پرهیز از گزند انتقادهای تند دینمداران و بخشاً جلب اعتماد آنها نسبت به جنبش سکولار دمکراسی، به مفهومی بومی از سکولاریسم روی آورده و جدایی مذهب از حکومت را جایگزین جدایی دین و مراکز دین از حکومت و دولت کرده اند. این تعریف از سکولاریسم (جدایی مذهب از حکومت) و جایگزینی آن با سکولاریسم غربی پیشتر بدین خاطر بر آن اصرار ورزیده میشود که گفته میشود؛ بواسطه باور عمومی جامعهء شهروندی کشورمان نسبت به اسلام نمیتوان در تعریف خود از سکولاریسم بر اصل جدایی دین از حکومت تأکید داشت. از این رو تأکید بر اصل جدایی دین از حکومت جایز نیست و میبایست به این تعریف «نو» از سکولاریسم باور داشت و در رابطه با مفهوم سکولاریسم بر جدایی مذهب از حکومت اکتفاء کنیم. در واقع یک بدعت گذاری در مفهوم سکولاریسم که در کنه خود مغایر با مفهوم سکولاریسم در اروپای قرن شانزدهم و تا کنون اروپا است. برخی مواقع توجیه پیرامون این تعریف از سکولاریسم این است که؛ آنچه که تاکنون بنام دین علیه جامعه انجام شده است قرائت های جدید از دین است (مذهب) و این رفتارها هیچ ارتباطی به منشاء و اصل دین ندارد. و یا استدلال میشود دین باور عمومی مردم است و این عوالم روحانی را نمیشود یک شبه از اذهان مردم زُدود. پس فعلاً در رابطه با درک خود از سکولاریسم به همان اصل جدایی مذهب از حکومت اکتفاء کنم و کاری هم به دین مردم نداشته باشیم، چون دین ممکن است آنچیزی نباشد که دینمداران امروز آنرا ارائه میدهند. این اندیشه در ذات خود دو هدف را دنبال میکند؛ اصل دین را همچنانان منزه و بنیادهای دین را در پرده ابهام باقی نگهدارد و دیگر آنکه زمینه ساز یک نوع نزدیکی و همکاری احتمالی با دینمدارانی گردد که با حکومت اسلامی حاکم بر کشورمان سر «ناسازگاری» دارند. امّا در نهایت این تفکر آنچه را که بازتولید میکند تداوم حضور مجدد بخشی دیگر از دینمداران در حوزه سیاست و حکومت است که خود آنها هم یک قرائت دیگر از دین را ارائه میدهند. در بین اسلامگرایان شیعه یک فرهنگ غالب وجود دارد و آن این است کسی نمیتواند دریابد که بالاخره اسلام واقعی چیست. 1400 سال است 14000 تفسیر و قرائت از اسلام ناب محمدی ارائه داده شده است که هریک زمین تا آسمان با یکدیگر متفاوت میباشند. هر آیت الله و یا هر«روشنفکر دینی» آمده است و برداشت و تعریف خود از اسلام را ارائه داده است و گفته است این اسلام واقعی است.
پرسش این است اگر از روز نخست یک اسلام بود، پس چرا شیعیان صدها مرجع تقلید و رساله اسلامی دارند و این خیل گسترده «روشنفکران» دینی وجود دارد که هریک تفسیر خود از اسلام را ارائه میدهند. آیا تاکنون تجربه کرده اید یک مرجع تقلید رساله مرجع تقلید دیگری را تأیید کرده باشد؟ و یا یک «روشنفکر دینی» بپذیرید در شاخص های معینی از تفسیر اسلام با «روشنفکر دینی» دیگر اشتراک نظر دارد؟ در واقع این تشتت فکری ذات اسلام، بویژه اسلام شیعی است که بحران فکری خود را به درون جامعه شهروندی و سیاسی ایرانی منتقل کرده است و این جامعه را دستخوش سردرگمی کرده است و بدان اجازه نداده است تا برای تعریف دقیق از سکولاریسم به منشاء بازگردد و به اصل جدایی دین و مراکز دین از حکومت و دولت اصرار ورزد. «نوگرایی» در مفهوم سکولاریسم و تأکید بر جدایی مذهب از حکومت و دولت در واقع همان تشتت فکری جامعه اسلامی ایرانی است که در تلاش میباشد برای حفظ حیثت از دست رفته دین بگوید آنچه که تاکنون بنام دین و حکومتی دینی انجام شده است دین نبوده بلکه قرائتهای جدید از دین است که همان مذهب است. و از این جنبه نیز شاهد هستیم بخشی از جامعه سیاسی ایرانی بر پایه همین باور اصرار میورزد سکولاریسم یعنی جدایی مذهب از حکومت و از این رو دین را بحال خود رها کنید چرا که دین یک باور عمومی است و آنچه که امروز بنام دین مطرح است با منشاء دین فرق میکند و مذهب است. پس خوشا بحال جامعه دینمداران با چنین توجیهاتی از دین که از سوی جامعه روشنفکری غیر دینی ارائه داده میشود، که همچنان راه گشای حق دخالت دین در سیاست و جامعه انسانی است.  
5 روند سکولاریزه شدن جامعه
سکولاریسم را نمیتوان از روند سکولاریزه شدن (سکولاریسیون شدن) جامعه، حکومت و نیز خود دین جدا کرد و فقط در رابطه با مفهوم سکولاریسم به اصل جدایی دین از حکومت بسنده کنیم. اشاره شد از دل پلورالیسم دینی پلورالیسم سیاسی متولد شد و در پی آن اروپا و دولت مدرن شکل گرفت و بارزترین وظیفه دولت سکولار حفظ و نگهبانی از دستاوردهای سکولاریسم و آزاد منشی است. در واقع یک وجه سکولاریسم همان لائیسیت است، یعنی ایستادگی و تقابل دمکراتیک دولت مقتدر سکولار دمکرات با نیروهای ضد دمکراسی است، آنهم جهت حفظ دستاوردهای دمکراسیخواهانه مردم. بدون پیشبرد اقدامات لائیسیت سکولاریسم قادر به ماندگاری نیست. لائیسیت وجه عملی سکولاریسم است و این امر زمانی قابل تحقق است که جنبش سکولار دمکراسی موفق شود خود را در حوزه قدرت تثبیت کند و برای امر پیشبرد و تحقق سکولاریسم سیاستهای عملی معینی را اتخاذ کند. وجه تمایز سکولار دمکراتها با نوگرایان اسلامی که هر یک از آنها هم امروز مدعی اند سکولار هستند، فراتر رفتن از سکولاریسم به سکولاریسم لائیک است. این روند بدین معنا است که سکولار دمکراتها هرگز اجازه نخواهند داد مجدداً دین در عرصه حکومت، دولت و روابط اجتماعی مردم در سطح عمومی، آموزشی، خانواده، فرهنگی … دخالت کرده تا پس از یک دروه فرتوت و عقب نشینی خود را مجدداً بازیابد تا سکان اداره جامعه و حکومت را در اختیار گیرد. حکومت سکولار دمکرات لائیک تنها یک جایگاه برای دین و دینمداران جایز برمیشمارد و آنهم بازگرداندن دین و همهء دینمداران به مراکز دین و حق آزادی و اجراء مراسم آئین های دینی در درون مراکز دینی خود میباشد، و نه حق فعالیت در سطح علنی و تحمیل خود بر اجتماعات مردمی که به باورهای سیاسی و دینی گوناگونی اعتقاد دارند. یک حکومت سکولار دمکرات لائیک ابزار برقراری امنیت و تأمین کننده مطالبات جامعهء چند فرهنگی است که در درجه نخست مسئولیت دارد از استیلا و تحمیل یک فرهنگ و یا یک دین خاص بر دیگر فرهنگها و ادیان جلوگیری بعمل آورد. چرا که برای دست یافتن به یک دمکراسی مدرن میبایست حق برابر همهء ادیان و اندیشه های سیاسی در مقابل قانون محترم برشمرده شود تا دوران گذر از پلورالیسم دینی به پلورالیسم سیاسی و تحقق دمکراسی نوین امکان پذیر گردد، و این امر ناممکن است مگر با نفی کامل حق ویژه برای دین و ایدئولوژی خاص.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر