صفحات

۱۳۹۵ مهر ۱۰, شنبه

آیا می توان به تغییرات در سازمان مجاهدین اعتماد کرد ؟

gooya0328.JPG

م . ف . سخن
يكى از موفقيت هاى بزرگ جمهورى اسلامى، تخريب سازمان مجاهدين خلق ايران، در نزد مردم بود؛ سازمان مجاهدين خلقى كه در ماه هاى اول انقلاب، ده ها هزار هوادار و پشتيبان داشت. از آن انبوه هواداران، امروز جز تعداد اندكى باقى نمانده است. مجاهدين خلق قطعا اين گفته را تكذيب خواهند كرد و با استناد به عكس هاى راه پيمايى ها و ميتينگ هاى خارج از كشور، تعداد هواداران خود را بى شمار اعلام خواهند كرد. اما واقعيت چيز ديگرى ست. مردم، و بخصوص جوانان داخل كشور، علاقه اى به اين سازمان و نوع مبارزه ى آن نشان نمى دهند. علت آن هم سه چيز است: 
بدنام شدن سازمان به خاطر كمك گرفتن از عراق و صدام.
حمله به خاك ايران بعد از پذيرش قطعنامه توسط خمينى.
عملكرد داخلى مجاهدين خلق از قبيل انقلاب ايدئولوژيك و برخورد غير انسانى با منتقدان درونِ سازمان.


مجاهدين خلق، در طول حيات خود، ٤ دوره كلى را پشت سر گذاشته اند:
دوران تاسيس تا كمونيست شدن عده اى از اعضا، و جدا شدن آن ها از بدنه ى مسلمان سازمان.
دوران انقلاب و حمايت كلامى و عملى از جمهورى اسلامى و رهبرى خمينى تا خرداد ١٣٦٠.
دوران درگيرى هاى مسلحانه و كشتار از دو طرف حكومت و مجاهدين و زندان و شكنجه و اعدام بى حساب و كتاب هواداران سازمان. خروج مسعود رجوى و بنى صدر از ايران و در نهايت اعزام مجاهدين به عراق و كمك گرفتن مالى و نظامى از صدام و به دنبال سقوط صدام توسط امريكايى ها، گرفتار شدن مجاهدين در عراق تا زمان خروج آخرين نفرات و اعزام آن ها به آلبانى.
از دوران سكونت مجاهدين در آلبانى تا امروز.

عملكرد سازمان، در هر يك از اين دوره ها، به شكل خاص و متفاوتى بوده است. امروز كمتر اثرى از اهداف و شيوه ى مبارزه ى مجاهدين اوليه مى توان در بدنه و تشكيلات سازمان پيدا كرد. حتى عملكرد مجاهدين خلق، در دو سال اول انقلاب، امروز باور نكردنى به نظر مى رسد.
علت اين تغييرات چه بوده است؟ آيا در اين تغييرات، عوامل بيرونى بيشتر موثر بودند يا عوامل درونى؟ آيا برخوردهاى زيركانه ى حكومت اسلامى، به همان اندازه در تغيير رفتار سازمان موثر بود كه تصميم گيرى هاى رهبرى مجاهدين و شخص مسعود رجوى؟ آيا با در نظر گرفتن آن چه در سابقه ى سازمان مشاهده مى شود، مى توان اميدوار بود كه عملكرد مجاهدين خلق، مجددا دچار تغيير بنيادين شود و مبارزه ى آن ها از حالتِ جمعىْ كوچك و بسته، به مبارزه ى مردم هوادار مبدل گردد؟
اين سوال هم ممكن است مطرح شود، كه اصولا چه نيازى به مجاهدين خلق، براى مبارزه با حكومت اسلامى هست؟ آن ها كار خود را مى كنند و مردم هم كار خود را.
متاسفانه، نفرت از عملكرد مجاهدين، باعث شده، حتى سخن گفتن از آن ها كراهت داشته باشد. اين كنش، طبيعتا واكنش مجاهدين خلق را به همراه دارد. مجاهدين وقتى چنين برخوردى را از جانب گروه ها و شخصيت هاى سياسى، و بخصوص، افراد عادى مى بينند، راه مقابله ى مطمئنى كه پيش پاى هواداران خود قرار مى دهند، بستن چشم و گوش بر روى حرف ها و سخنان و واكنش مردم است.
در دو سال اول انقلاب، زمانى كه حزب اللهى هاى آن دوره -كه مجاهدين به آن ها «فالانژ» مى گفتند- براى زمينه سازىِ كتك كارى و ايجاد درگيرى، وارد بحث سياسى و ايدئولوژيك مى شدند، مجاهدين، هواداران شان را از ورود به اين بحث ها و اصولا مطالعه ى آزاد براى پيدا كردن پاسخ مناسب به استدلال هاى دشمنان مجاهدين، نهى مى كردند. به اعتقاد آنان بحث خيابانى، فايده نداشت و طرف مقابل، از اين نظر قوى تر بود. امروز هم محدوديت هاى خاصى براى هواداران مجاهدين خلق وجود دارد. حتى مطالعه ى نوشته هاى منتقدانه و مخالف، مورد نفرت مجاهدين قرار مى گيرد و كسانى كه از عملكرد سازمان يا رهبرى آن انتقاد مى كنند، وابسته و عامل حكومت اسلامى معرفى مى شوند.
اما، با تمام اين ها، بر اساس تغييرات عمده اى كه تاكنون در سازمان مجاهدين خلق به وجود آمده، مى توان انتظار داشت كه در آينده نيز شاهد چنين تغييرات اساسى يى باشيم. تغييراتى در جهت نزديك شدن به مردم ايران.
سوالى كه در اينجا مطرح مى شود اين است كه مردم و خودِ سازمان، با پيشينه ى سازمان و عملكردهاى غير قابل قبول آن چه بايد بكنند؟ آيا سازمان و هواداران سازمان بايد تا ابد طرد شوند؟ آيا بايد راهى هر چند باريك، براى گفت و گو با مجاهدين باز بماند؟
چرا چنين سوالاتى مطرح مى كنيم و به دنبال پاسخى براى آن هستيم، موضوعى ست كه شايد در آينده به آن بيشتر بپردازيم.

گویا نیوز

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر