صفحات

۱۳۹۵ خرداد ۳۰, یکشنبه

معاشقه اسلام ناب محمدی با علم و تکنولوژی


   فیروز نجومی

حکومت ولایت فقیه (اسلامی) از آغاز خواسته است بجهانیان بفهماند که برخلاف تصور شرق شناسان و اسلام شناختی در غرب، آئین اسلام نه تنها با علم و دانش، کشفیات و نو آوریها در عرصه های مختلف زندگی خصومتی ندارد بلکه آنرا نیز درآغوش میکشد. از پیامبر اسلام نقل میکنند که گفته است "از گهواره تا گورد دانش بجوی." دست یابی به فن آوری هسته ای از چرخه استخراج تا تولید اورانیم خالص، شاهدی است بر این مدعا. چه ایرادی داشت و دارد اگر اسلام هسته ای میشد؟ اگر اسلام بلحاظ رشد علم و صنعت بجایی نرسیده است، آیت الله های مقدس و اسلامیست های سراسر جهان بر آن باورند که استعمار غرب بوده است که از سر خصومت با اسلام راه ترقی و پیشرفت را بر آنها بسته اند. برهان آورند که الله خود اتم را آفریده است که بتوانی در دل کفار و مشرکین، هراس افکنی. مگر ممکن است که الله از دانش کوانتم فیزیک بی خبر بوده باشد؟

حضرت ولایت در اخیرترین سخنان ش بهمین موضوع اشاره میکند که:

یکی از دلایل عمده فشار بر بخش هسته‌ای، مخالفت با پیشرفت علمی کشور است و خودشان هم می‌دانند که ادعای تلاش برای دستیابی به بمب هسته‌ای، یک دروغ آشکار است. 
درهمین سخنرانی، رهبر معظم انقلاب امریکا را "دشمن" اصلی خوانده و آشکار میسازد که قصد از بین بردن "توانمند یهای " جامعه اسلامی را در سر میپروراند. بدین لحاظ اول "توانمندی ایمان" جوانان را هدف قرار داده است و از طریق فضای مجازی، تلاش میکند که ایمان جوانان را"متزلزل" بسازند. بزبانی دیگر، حضرت ولایت به گسترش "دین گریزی" در میان جوانان اعتراف میکند، اما مسئول آن را نه نظام فرمانروایی و فرمانبری مبتنی بر ارزشهای اسلام بلکه " آمریکا، شیطان بزرگ معرفی میکند. اما دشمن توانمندیها "علمی" را هم هدف قرار داده است، همچنانکه وی میافزاید که:

"دشمن برای مقابله با پیشرفت علمی حتی از ابزارهای خیانت آمیز و ممنوع همچون بدافزارها و ویروس های اینترنتی استفاده کردند که می توانستیم برای این جنایت، گریبان آنها را در دادگاه‌های بین‌المللی بگیریم که متأسفانه این کار انجام نشد." 

چرا انجام نشد، سوالی نیست که حضرت ولایت علاقه ای به پاسخ دادن بآن نشان دهد. چرا که پیوسته خواسته است حقیقت را بنفع اسلام وارونه نماید. که همآغوشی اسلام با تکنولوژی و پیشرفتها علمی در تضاد با نظم و انضباط شریعت مبتنی بر تسلیم و اطاعت و فرمانبری نیست بر عکس نظام کلیسایی که در اروپا در بازدارندگی علم و دانش، دانشمندانی همچون گالیله را به محاکمه کشاند، چنانکه گویی انسان در اسارت و بندگی ست که میتواند توانمندیها نا تمام و ناشناخته خود را شناسایی و بمنصه ظهور در آورد.

اسلامیست ها، امامی و یا وهابی و یا هر فرقه اسلامی دیگر، برآنند که در واقع بندگی و عبودیت، بستری ست مناسب برای ظهور اندیشه های عالمگیر و استثنایی که اینروزها خود را در کشتار جمعی و گشودن رگبار بر روی جوانان "دگرباش" و یا همجنسگرا که در جشن زندگی به شادی و طرب پرداخته بودند، بمنصه ظهورمیرساند، کشتار انسان هایی را که الله بر پیشانی شان داغ محکومیت کوبیده و بدترین نوع مجازات را برای آنان،" تعیین نموده است. از آنجا که الله رحمان و رحیم است بندگان دگرباش خود را وا میدارد تا با کشتار جمعی دگرباش، همجنسگرای درون خود را نیز نابود سازد.

واقعیت، اما، آنست که با گذشت زمان و تغییر و تحولات بنیادی در ساختار تولیدی و مادی زندگی، باورها و ارزش های اسلام، بلا تغییر مانده است، چه آن اسلامی که مسلمانهای جهان از نسل پیشین بارث برده اند، چه "اسلام سلطه ستیز،" اسلام ولایی و یا داعشی و بوکوحرامی و...چرا که اگر به مستقل بودن از زمان و مکان احکامی که الله صادر کرده است ایمان نداشته باشی اصل اسلامی را زیر پا گذارده ای.
در منظر آنکه اسلام را بارث میبرد کتاب قران، کلام الله همانقدر بیگانه است که با زبانی بجز زبان مادری. حال آنکه اسلامیست، اسلام را همانگونه مورد فهم قرار میدهند که پیامبر اسلام به ابنا بشر معرفی کرده بود، اسلامی که برای فرمانروایی آمده بوده است، اسلامی که در اصل بشر را بسوی تسلیم و اطاعت فراخوانده بود. اسلامیست ها، انان که اسلام را دین سلطه ستیز میخوانند و بدان باور دارند، که جامعه را باید بر اساس همان احکام تغییر ناپذیر الله بنیان گذارد. جامعه ای باز تابنده ی یکتایی و یگانگی الله. جامعه ای که همگان در آن یکسان و یک رنگ اند، جامعه ای که در آن تنوع و تکثر ناپدید میگردد، همچنانکه در صفوف نمازهای جماعت جمع در کل برغم اختلافات فاحش در مرتبه و منزلت اقتصادی و مالی و اجتماعی و فرهنگی و نظامی، همگان همآهنگ باهم در تبعیت از "امام" جماعت به قیام و قعود برخیزند و سر بر آستانه الله فرود آورند همچون رعیت های بیشمار در برابر پادشاهی. نه غنی را از فقیر تمیز دهی و نه رئیس را از مرئوس، نه سرمایه دار و مالک را از کارگر و دهقان. 

عشق و علاقه حکومت آیت الله به علم و صنعت بویژه تکنولوژی هسته ای را باید در رابطه با معماری یک جامعه اسلامی مورد فهم قرار داد، جامعه ای تهی از تنوع و تکثر، جامعه ای که تنها سخن گوی آن ولی فقیه و یا خلیفه است، جامعه ایکه از آن هرگز آوایی نا همگون بگوش نرسد. دست یابی به تکنولوژی هسته ای، برغم مخالفت قدرتهای جهانی، ضمن نشان دادن علاقه و اشتیاق اسلام به علم و تکنولوژی جدید، در خدمت ارتقای اقتدار ولایت فقیه، معمار جامعه اسلامی قرار داشت. چرا که در برابر ماهیت سلطه ستیز اسلام، حکومتی که پنجه در پنجه خصم دیرینه، استعمارگران غرب، انداخته است راه دیگری بجز تسلیم و اطاعت نیست. مگر نه اینکه اسلام ناب محمدی نقطه پایان را بر "اسلام آمریکایی" و با بهتر است بگوییم "اسلام موروثی،" نهاده و ستیز و خصومت خود را با آنچه ذاتا انسانی ست و در هیچ حیوان دیگری یافت نشود، یعنی "آزادی" آشکار ساخته است. هیچ مرجع تقلیدی در دوران شاه نه مردم را به جنگ حق علیه باطل فراخواند و نه در پیاده سازی احکام الله به ابزار خشونت و انتقام ستانی توسل میجست. اسلام موروثی نه "سلطه " را می شناسد و نه از اسلام "سلطه ستیز" بویی برده بود. آری وقتی که دین و قدرت با هم یکی میشوند، میتوانی حتی بر علیه قوانین طبیعی هم حرکت کنی و همه ی گلها و گیاهان را از یک رنگ و یک جنس نمایی و انسانها را همچون یک گله حیوان شبانی کنی، آنگاه آنرا پیشرفت و صعود به قله علم و دانش بخوانی. 

اسلام ناب محمدی، اسلام سلطه ستیز، در حالی تکنولوژی و فن آوریهای زاییده تمدن غربی را مورد مصادره خود قرار میدهد و میخواهد از آن بنفع خود بهره برگیرد که شان انسان را تا شان حیوان تقلیل داده و از ابتدایی ترین حقوق انسانی محروم ساخته است. حتی زمانی که آیت الله های مقدس مظهر اسلام ناب محمدی بر مسند قدرت جلوس نیافته بوند، دین اسلام، همه جا، در سراسر جهان، ذاتا تمایل داشت و دارد که فعالیتی های بشر را زیر نظارت قرار داده و در انقیاد احکام شریعت در آرد. بی دلیل نیست که خلاقیت ها، اختراعات و نو آوری ها در جوامع اسلامی، اتقاقی ست نادر. اگر اینجا و آنجا هم به منصه ظهور رسیده است ناشی از خود فروشی بدین و قدرت است و در غیر اینصورت تحت شرایطی بس بسیار دشوار و غلبه بر موانع شریعتی، در زیر زمین دور از چشم گشت های ارشادی رشد و نمو کرده است. بی جهت نیست دانشمندانی از نوع کپرنیک و نیوتن و گالیله و یا فیلسوفانی همچون دکارت و کانت و هگل، مارکس و نیچه در دامن شریعت اسلام هرگز پا بعرصه وجود نگذارده اند.

کیست که میتواند این واقعیت را انکار نماید که شریعت اسلام نه بدعت را مجاز میداند و نه ارجی بر عقل و خرد انسان مینهد. از سر فریبکاری و حفظ قدرت در دست "فقاهت " است که بعلم و صنعت و تکنولوژی عشق میورزند. مجموعه "اصول کافی " در چهار جلد قطور که در قرن یازدهم به وسیله ثقته الاسلام کلینی به نگارش درآمده است و بعضا آنرا قرآن دوم خوانده اند، سراسر نقل احادیث و روایاتی است مبنی بر نفی و منع بدعت و نو آوری و یا عدم اعتبار عقل و خرد انسانی. تاریخ ما شاهد مکرر مخالفت شریعت با پدیده هایی همچون نظام تحصیلات عمومی، رادیو و تلویزیون، موسیقی، تاتر، شرکت زنان، بی حجابی، اختلاط زنان و مردان در جامعه بوده است. لغو بیش از 30 کنسر موسیقی در چندین ماه اخیر آیا خود نشانی ست بر پیشرفت و گسترش توانمندی های هنرامندان ایرانی ست؟ حال آیا سزا نیست که بپرسیم این امریکا است که توانمندیها را سرکوب میکند و یا شریعتمداران اسلام ناب محمدی؟ دشمنی بی امان حضرت ولایت با "علوم انسانی" از سر چیست اگر از سر خصومت و ستیز آشتی ناپذیر شریعت اسلامی با "زمان " نیست. حضرت ولایت بیهوده سعی میکند که بگوید اسلام است که پرواز توانمندی ها و ظرفیت انسانی را هموار میسازد و تمامی پسروی ها را بردوش آمریکا بنهد. 

این بدان معنا نیست که امریکا در پی منافع خود نیست و در تغییر شرایط جهانی به نفع خود نیست و یا مبرا از هر انگیزه ای نامیمون است. همه کشورها در پی منافع خود هستند. این طبیعی و منطقی ست. مثلا در تمام دورانی که نظام ولایت بر محور آمریکا ستیزی دست به بنای جامعه شریعتی زده است، چین و کره جنوبی با آمریکا رابطه حسنه بر قرار نموده و فعالا از سرمایه ها و علم و دانش و تکنولوژی آمریکا بنفع ساختار یک نظام اقتصادی نوین بکار گرفتند. در این رابطه نه رهبران چین و نه کره جنوبی به سگهای زنجیری امریکا تبدیل شدند. این در حالی ست که نظام ولایت فقیه، نظامی ست ورشکسته هم بلحاظ مادی و هم بلحاظ اخلاقی. وی در همان سخنرانی خاطر نشان نمود که:

برخی تصور می‌کنند ما می توانیم با امریکا کنار بیاییم و مشکلات خود را حل کنیم در حالی که این تصور نادرست، و یک توهم است.. 

از آنجا که آمریکا ستیزی حضرت ولایت پیوسته از سر فریب و ریاکاری و پوشاندن حقایق بوده است، در برقراری رابطه با امریکا چنان سخن میراند گویی که از معشوقه اش چیزی جز خیانت ندیده است. یا اینکه قرار است که با امریکا عهد ازدواج ببندد، حال آنکه فریبکاری داماد برهمه روشن شده است و بهمین دلیل از حجله رفتن با داماد، با آمریکای ناروزن خود داری میکند. در همین سخنرانی ست که حضرت ولایت به رهبران آینده آمریکا نیز هشدار میدهد که اگر چنانچه آنها برجام را پاره پاره سازند، وی آنرا به آتش میکشد. این ادعا نیز چیزی جز سراسر فریب نیست چرا که چنین خشمی ظاهرا ناشی از باطل ساختن قرار دادیست بیانگر پیروزی نظام بر قدرتهای جهانی.

فیروز نجومی

Firoz Nodjomi
fmonjem@gmail.com
firoznodjomi.blogpost.com
rowshanai.org

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر