مرتضی کاظمیان
به شکلی محسوس، رهبر جمهوری اسلامی در هفتههای اخیر (از سخنرانی نوروزیاش در مشهد تا امروز) عصبانیتر از همیشه نشان میدهد؛ ادبیات او تند و پرخاشگرانه و تهاجمی شده، بدون صبوری لازم و حتی نمایشی همیشگی سخن میگوید، و پروایی از کوبیدن بر طبل افراط و تندروی و منازعهجویی ندارد.
بهعنوان یک شاهد، میتوان به این جملهها در سخنرانی اخیر وی در دیدار با انجمنهای اسلامی دانشآموزی اشاره کرد:
«گاهی اوقات ما را به جنگ سخت و بمباران و حمله و مانند این چیزها هم تهدید میکنند، اما غلط زیادی میکنند؛ [این] نیست، زمینهی این کار را ندارند، جرئتش را هم ندارند و [اگر] هم بکنند تودهنی میخورند.»
«گیرم که فلان دولت وابستهی فاسد تو خالی پوک، در فلان بیانیه، با پول و دلار نفتی، حزبالله را مثلاً محکوم بکند. خب به درک! چه اهمیت دارد؟… حالا یک ورقپارهای هم یکجا اینها را محکوم بکند؛ خب کرده باشد، چه اهمیتی دارد؟»
چرا رأس هرم نظام سیاسی اینگونه ـ تندتر از استاندارد ادبیاتاش ـ سخن میگوید و پرخاشگرانهتر اتخاذ موضع میکند؟
به نظر میرسد سه محور و مولفهی زیر ازجمله پاسخهای قابل اشاره به این پرسش باشد.
۱. نمایش اقتدار پس از امتیازدهی
از سخنرانی نوروزی آیتالله خامنهای بدینسو، رگههای محسوسی از برآشفتن رأس هرم نظام سیاسی از پیامدهای برجام، قابل ردیابی است. هرچند رهبر جمهوری اسلامی همواره به غرب ـ بهویژه آمریکا ـ ابراز بیاعتمادی کرده، اما آشکار است که وی از مابهازای «نرمش قهرمانانه»اش در دوران پسابرجام، خرسند نیست.
نفر نخست نظام سیاسی خود مکرر ابراز کرده بود که اگر جمهوری اسلامی قدمی در موضوع انرژی اتمی عقب نهد، سوی مقابل مطالبات دیگری خواهد داشت و بر محورهای مورد مناقشهی دیگری (چون مسئله اسرائیل و حزب الله و فعالیتهای موشکی و حقوق بشر) متمرکز خواهد شد؛ بهنظر میرسد واقعیتهای پسابرجام اما تلختر از ارزیابیهای پیشینی هسته اصلی قدرت در جمهوری اسلامی است. وضعی که موجب برآشفتن رأس هرم نظام سیاسی در ایران شده و مواضع تندتر وی را متبلور کرده است.
بدیهی است که باندهای مخالف برجام نیز ـ هر یک به دلیل و با نقطهعزیمت ویژهی خود ـ بر تنور دیدگاه و رویکردهای سیاسی رهبر جمهوری اسلامی میدمند.
در وجهی دیگر، به نظر میرسد آیتالله خامنهای انتظار داشته که تحریمهای غیرمرتبط با موضوع انرژی هستهای (ازجمله محدودیتهای مرتبط با فعالیتهای موشکی جمهوری اسلامی و وضع حقوق بشر) نیز تحتالشعاع توافق اتمی، به حاشیه رانده شود؛ این نیز ـ با وجود تمامی بدبینی رهبری نظام به واشنگتن ـ متحقق نشده، و بلکه در مواردی (ازجمله واکنش به آزمایشهای موشکی سپاه) با مواجههی تند و منفی غرب روبرو شده است.
۲. نامههای اوباما به خامنهای و روحانی
در روزهای گذشته، خبر مهمی در محافل سیاسی و مطبوعاتی پیچید: ارسال نامههایی توسط رییس جمهور ایالات متحده به رهبر جمهوری اسلامی و رییس جمهور ایران.
“سحامنیوز” این شنیده را چنین علنی و منتشر کرده است: باراک اوباما در اواخر ماه مارس (ابتدای ماه فروردین)، دو نامهی محرمانه به ایران ارسال کرده؛ این دو نامه خطاب به رییسجمهور و رهبری نوشته شده است. اوباما در این نامهها از مقامهای ارشد نظام خواسته با همکاری و مشارکت یکدیگر، موضوعات مناقشهبرانگیز منطقهای را حلوفصل کنند.
رییسجمهور آمریکا نوشته که تا پایان زمان ریاستجمهوریاش زمان زیادی باقی نمانده، و او در این فرصت محدود از ایران میخواهد که با همکاری یکدیگر موضوعات مهم منطقهای مانند بحران سوریه، عراق و یمن را حل کنند.
اوباما در نامهاش افزوده که اگر تهران به درخواست واشنگتن پاسخ مثبت دهد، وی حاضر است در هر نشست و جلسهای که به این منظور تشکیل میشود شخصا شرکت، و با رییسجمهور ایران ملاقات کند.
برمبنای شنیدهها ـ و ازجمله خبر مزبور ـ رهبر جمهوری اسلامی در دیداری با روحانی، نظر وی را دربارهی نامهی اوباما جویا شده؛ رییسجمهور ارزیابی مثبتی از پیام کاخ سفید ابراز داشته، اما تاکید کرده که بدون هماهنگی رهبری نظام اقدامی نخواهد کرد.
اگرچه این نخستین بار نیست که اوباما برای رهبر جمهوری اسلامی پیام ارسال میکند، اما بهنظر میرسد در دوران پسابرجام، و با توجه به شرایط منطقه، آیتالله خامنهای نگاه مثبتی به تعمیق مناسبات با آمریکا ندارد.
وی که در چند ماه اخیر مکرر بر این موضوع (پرهیز از گسترش روابط با ایالات متحده) تاکید کرده، و به نوعی از پیامدهای سیاسی ـ اجتماعی آن در هراس نشان داده، حالا با شدت بیشتری به انتقاد از آمریکا همت گمارده است.
نفر نخست نظام که سیاست متفاوتی را در قبال رژیم اسد و حزبالله لبنان در دستور کار دارد، و «عمق استراتژیک» مطلوب خود را در منطقه میجوید، بهگونهای قابل پیشبینی نمیتواند به گفتوگو و مصالحه با واشنگتن در این عرصه، بیاندیشد. گفتوگوهایی که بیتردید با موضوع «دولت اسرائیل» گره خورده، و مواضع طرفین در این خصوص، به اندازه کافی مشخص و مشهور است.
چنین است که در دوران پسابرجام، و با پیغامهای مورد اشاره، آیتالله خامنهای برای آنکه خود را در موضع اقتدار نشان دهد، دیدگاههای تندتر از همیشه نسبت به آمریکا و ادبیاتی تهاجمیتر از پیش، اتخاذ کرده است.
این، بهویژه وقتی همزمان شود با وجود یک جناح متمایل به افزایش مناسبات با غرب و بهبود روابط با ایالات متحده (که هاشمی رفسنجانی و روحانی بازیگران شاخص و موثر آن محسوب میشوند)، قابلتأملتر میشود. به دیگر سخن، رهبر جمهوری اسلامی ناگزیر از تکیه به ادبیات تند برای نوعی خنثیسازی گفتمان رقیب در ساختار سیاسی قدرت ایران است.
۳. بیماری رهبر پا به سن گذاشته
ماههاست که بیماری آیتالله خامنهای از پرده برون افتاده؛ از همان شهریورماه ۱۳۹۳ که خبر جراحی پروستات ولی فقیه اعلام شد، شایعات پیشین دربارهی بیماری وی، پشتوانهی مستند و جدید و جدی یافت.
بیگمان فشارهای روانشناختی و ذهنی و فیزیکی بر رهبر ۷۶ ساله که افزون بر ربع قرن است زمام امور را در جمهوری اسلامی دراختیار دارد، کم نیست. رأس هرم نظام سیاسی نه تنها باید با پیامدهای کهولت سن در چالش باشد که ناگزیر است عوارض داروها و مراقبتهای پزشکی را نیز بهدوش کشد. و اینها وقتی علاوه شود به حجم کار و استرس و تنشی که متوجه اوست، و انرژی و وقتی که باید برای ادارهی امور کلان و نظارت بر ابعاد گوناگون حاکمیت سیاسی و کشور صرف کند، دشواری وضع تحمیلشده به نفر نخست نظام را بیشتر ملموس میسازد.
در چنین بستری، استخدام ادبیات تندتر و توام با پرخاش و تیزی بیشتر، تنها مبنایی سیاسی و آگاهانه نخواهد داشت؛ آیتالله خامنهای خستهتر و فرسودهتر، ناخودآگاه عصبانی بروز میکند و کلافه، و بداخلاقی و تندی کلامی و سیاسی گاه غیرمترقبه و خارج از اراده نیز بروز میدهد.
در متن بحران اقتصادی و کشاکشهای امنیتی و نظامی در منطقه ـ بهویژه سوریه ـ و منازعهی غریب پیدا و پنهان با عربستان؛ در زمانهی کش یافتن چالش با واشنگتن و تعلیق ترمیم مناسبات با آمریکا، و ناهمراهیها و سختگیریهای غریب ایالات متحده؛ در هنگامهی سربرکشیدن دوبارهی نزاع دو جناح اصلی کشور (راست افراطی و تمامیتخواهان از یکسو، و اصلاحطلبان و تحولخواهان و اعتدالگرایان و واقعگراها و مصلحتپیشهها از سوی دیگر)؛ و نیز در برشی از زمان که جامعه مدنی جان و تحرکی دوباره یافته، و مختصات عصر ارتباطات و تکنولوژی اطلاعات نیز به کام آیتالله خامنهای و جریان امنیتی ـ نظامی همسو و گرداگردش نیست؛ رهبر پا به سن گذاشته و بیمار جمهوری اسلامی برای تدبیر امور کار بس دشواری در پیش دارد.
وضع پیشگفته البته شاید بیش از هر چیز در پیوند باشد با اقتدارگرایی کانون مرکزی قدرت، و تن ندادن آیتالله خامنهای به دموکراتیزاسیون و لوازم تحقق حاکمیت ملی.
منبع: زیتون
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر