خامنه ای، معمولا به ملایمت یا پرهیز از اظهارات شدیداللحن شهرت نداشته است. با وجود این مجموعه ای از موضع گیریهای اخیر رهبر جمهوری اسلامی، حتی در مقایسه با عتاب های معمول وی در گذشته، تندتر بوده است.
او روز ۱۱ فروردین، در واکنش به یک جمله توییت شده از حساب توییتر اکبر هاشمی رفسنجانی در مورد اینکه "دنیای فردا، دنیای گفتمان هاست نه موشک ها"، دارنده چنین عقیده ای را "ناآگاه یا خائن" دانست و روز اول فروردین، ساعاتی بعد از اشاره پیام نوروزی حسن روحانی به "برجام ۲"، معنای چنین حرفی را زمینه سازی برای عقب نشینی جمهوری اسلامی از اصول خود دانست. وی حتی ۹ روز قبل از انتخابات ۷ اسفند، یک سخنرانی جنجالی را انجام داد که منجر به ایجاد موجی علیه فهرست انتخاباتی مورد حمایت حسن روحانی و اکبر هاشمی رفسنجانی شد.
موضع گیری هایی از این جنس، حتی برای بسیاری از ناظرانی که به موضع گیری های تند خامنه ای عادت کرده اند این پرسش را مطرح کرده که چه عامل یا عواملی باعث شده تا وی با شدتی نامتعارف علیه دولت جمهوری اسلامی ایران و حامیان حکومتی آن موضع گیری کند؟ به عبارت ساده تر، پشت پرده تندتر شدن موضع خامنه ای چیست؟
برای پاسخگویی به این پرسش، احتمالا می توان – فارغ از هرگونه قضاوت سیاسی - یک یا ترکیبی از چهار عامل زیر را در توضیح تغییرات قابل تشخیص در رویه خامنه ای موثر دانست: ۱- دغدغه های انتخاباتی، ۲- نگرانی های مرتبط با اجرای برجام، ۳- نگرانی از "نفوذ" در فضای پس از برجام، ۴- وضعیت جسمانی.
۱- دغدغههای "انتخاباتی"
در پی انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۹۲، نخستین صندوقی که سایت های اصولگرا ترکیب آرای آن را گزارش کردند، صندوق شماره ۱۱۰ بود که محل رأی دادن خامنه ای، اعضای دفتر و نزدیکان اوست و در آن، سعید جلیلی ۲۰۰، محمدباقر قالیباف ۱۲۴ و بقیه کاندیداها (از جمله حسن روحانی) کمتر از ۲۰ رای آورده بودند.
از زمان روی رسیدن حسن روحانی به پست ریاست جمهوری، این موضوع راز پوشیده ای نبوده که خط فکری آقای روحانی و مدافعانش، به ویژه اصلاح طلبان، لزوما منطبق با اولویتهای رهبر جمهوری اسلامی ایران نیست. اما با توجه به اینکه در ربع قرن اخیر همیشه روسای جمهور ایران دو دوره سر کار بوده اند و به ویژه با توجه به اینکه حسن روحانی، بعد از رسیدن به قدرت موفق شده تا با به سرانجام رساندن توافق هسته ای، وعده انتخاباتی اصلی خود را عملی کند، در شرایط عادی کاملا محتمل است که وی یک دوره دیگر هم رئیس جمهور ایران باشد.
این در حالی است که علاوه بر شخص حسن روحانی، جریان حامی دولت یازدهم از مجموعه ای از کاندیداهای بالقوه (از جمله برخی مذاکره کنندگان هسته ای) هم برخوردار است که امکان دارد در صورت ورود به صحنه انتخابات ریاست جمهوری در ۴ یا حتی ۸ سال بعد، از شانس بالایی برخوردار باشند.
با توجه به این دورنما، شاید سخت شدن نسبی موضع خامنه ای و منصوبانش در مقابل دولت یازدهم و حامیان آن، ریشه در نزدیک شدن به انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۹۶ داشته باشد؛ فرایندی که نشانه های آن، در تبلیغات برخی رسانه های نزدیک به رهبری در مورد "یک دوره ای" بودن دوران مسئولیت آقای روحانی قابل تشخیص است.
اگر چنین فرضی درست باشد، آن گاه شدت حمله خامنه ای و منصوبان او به "برجام" نیز ممکن است معنای مشخصی داشته باشد: با توجه به اینکه به سرانجام رساندن مذاکرات هسته ای به موثرترین کارت برنده دولت یازدهم در عرصه سیاسی ایران تبدیل شده است، پافشاری بر بی اعتبار کردن برجام، می تواند به معنی تلاش برای "خنثی کردن" توام آقای روحانی و برخی کاندیداهای بالقوه دیگر (همچون آقای ظریف) در رقابت های انتخاباتی آینده باشد.
تمایل خامنه ای به رای نیاوردن نیروهای همسو با دولت یازدهم، در جریان انتخابات هفتم اسفند نیز به وضوح خود را نشان داد؛ انتخاباتی که وی پس از پیروزی قاطع فهرست حامیان دولت در پایتخت، برای اولین بار نتایج آرای مردم را، به خاطر رای نیاوردن کاندیداهایی خاص، "خسارت" دانست.
اغراق آمیز نیست اگر گفته شود رهبر جمهوری اسلامی ایران، تاکنون در هیچ انتخاباتی به این صراحت علیه یک فهرست مشخص موضع نگرفته بود و غیرممکن نیست که پیروزی قاطع همان فهرست، در تندتر شدن لحن خامنه ای درفضای بعد از انتخابات نقش داشته باشد.
در عین حال فارغ از موضع گیری های اخیر خامنه ای، به طور کلی این پدیده در فضای سیاسی ایران بی سابقه نبوده که بعد از انتخاباتی که ترکیب قوه مقننه را به نفع یک دولت غیردلخواه رهبری تغییر داده، او تصمیم به ورود موثرتر به به صحنه برای برگرداندن توازن قوا گرفته است.
کمابیش، به همان شیوه که بعد از انتخابات مجلس ششم و در زمانی که تصور عمومی این بود که وضعیت متحدان رئیس جمهور اصلاح طلب در عرصه سیاست ایران تقویت شده، خامنه ای، از ابتدای سال جدید (۱۳۷۹) به مقابله جدی با دولت وقت پرداخت و در عمل، فضای بعد از پیروزی انتخاباتی اصلاح طلبان برای آنها سخت تر از فضای قبل از "پیروزی" شد.
۲- نگرانی های مرتبط با برجام
اظهارات پی در پی خامنه ای پیش از نهایی شدن توافق هسته ای، به وضوح نشان می دهد که "خوش بین نبودن" او نسبت به مذاکرات، تنها از بابت رفتار آمریکا در دوران بعد از برجام نبود و احتمالا تصور می کرد که مذاکرات هسته ای به نتیجه پیش بینی شده (رفع تحریم های نفتی و مالی و آزاد شدن دارایی های بلوکه شده ایران) منجر نخواهد شد. به عنوان نمونه او در بهمن ماه گذشته گفت: "بعضی از مسئولین آن دولت [دولت قبلی] و این دولت فکر میکنند اگر در موضوع هستهای مذاکره کنند مساله حل میشود... من به مذاکره خوشبین نیستم و به جایی نمیرسد ولی مخالفتی هم ندارم."
رهبر جمهوری اسلامی بعد از نهایی شدن توافق هسته ای، در نامه ای به شورای عالی امنیت ملی با تاکید بر اینکه "پذیرش مذاکرات از سوی ایران اساساً با هدف لغو تحریم های ظالمانه اقتصادی و مالی صورت گرفته" اجرای برجام را مورد تایید قرار داد. وی با این حال شرط اجرای برجام را لغو کامل – و نه تعلیق- همه تحریم ها از جمله تحریم های ایالات متحده دانست؛ آن هم درست در زمانی که به صراحت مشخص بود که بر خلاف تحریم های اتحادیه اروپا، اغلب "تحریم های اولیه" آمریکایی ها (علیه شخصیت های حقیقی و حقوقی آمریکایی) برداشته نمی شوند و اغلب تحریم های ثانویه (علیه شخصیت های حقیقی و حقوقی غیرآمریکایی) هم "تعلیق" و نه لغو میشوند. اما همه اینها، جلوی تایید توافق هسته ای از سوی رهبر در لحظه ای که امکان انجام این کار را داشت را نگرفت، که تایید کننده نوعی جهت گیری سیاسی در انتقادهای بعدی خامنه ای از برجام است.
با وجود این، نسبت دادن همه ابراز نگرانی های رهبر در مورد برجام به اهداف سیاسی و تبلیغاتی نیز، مبتنی بر واقعیت به نظر نمی رسد. درست به همان شیوه که آمریکایی ها ایران را متهم می کنند که بعد از امضای برجام به متن آن عمل کرده ولی با اقداماتی همچون آزمایش های موشکی به روح آن وفادار نبوده، خامنه ای هم به گونه ای قابل فهم تاکید دارد که واشنگتن با وجود عدم تخلف از متن برجام، اقدامات کافی را برای تسهیل تجارت جهانی با ایران نشان نداده است.
این در شرایطی است که آقای خامنه ای، در گذشته تجربه مطلوبی از نمونه های بسیار نادر همکاری تهران و واشنگتن نداشته که در راس آنها، همکاری ایران در سال ۱۳۸۰ برای سرنگونی طالبان بوده است: زمانی که چند ماه بعد از این همکاری موثر امنیتی (با نقش آفرینی سپاه پاسداران)، جورج بوش در سخنانی غیرمنتظره ایران را عضوی از "محور شرارت" لقب داد.
خامنه ای در سخنرانی ها گوناگون خود، تاکنون بارها از چنین تجربیاتی به تلخی یاد کرده که نشان دهنده تاثیر شدید رفتارهای قبلی آمریکا بر او و ذهنیتش نسبت به عاقبت هر گونه تعامل با واشنگتن است.
۳- نگرانی از "نفوذ" پس از برجام
رهبر جمهوری اسلامی ایران، در جریان مذاکرات هسته ای با آمریکا به کرات و به صراحت تاکید کرده که این گفتگوها به معنی عادی سازی روابط با ایالات متحده نیست و بعد از نهایی شدن توافق هسته ای نیز، بارها بر نگرانی خود از "نفوذ" آمریکا و متهمان به همسویی با آن به داخل نهادهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی ایران تاکید کرده است.
با وجود همه این تاکیدات، در جریان و بعد از نهایی شدن توافق هسته ای، حجم عظیمی از گمانه زنی ها در مورد تغییرات جدی در سیاست داخلی یا احتمال عادی سازی روابط با واشنگتن منتشر شده که بعضا، حتی از سوی مقام های ارشد حکومتی ایران بوده و می توان حدس زد در "انباشته شدن" بدبینی های خامنه ای نسبت به فضای بعد از تحریم نقش داشته است.
به عنوان نمونه، حسن روحانی یک ماه بعد از نهایی شدن برجام، تعریف شورای نگهبان از نقش خود در بررسی صلاحیت ها را زیر سوال برد و گفت: "شورای محترم نگهبان ناظر است نه مجری" و افزود: "پیروزی هستهای برای این نبود که ما در عرصه هستهای پیروز شویم و در بقیه عرصهها پیروزی به دست نیاوریم." اظهاراتی که بیان آن بر روند بررسی صلاحیت ها تاثیر نگذاشت، اما در شرایطی که رهبر ایران پیشتر، نگرانی های خود را از بابت تبدیل شدن پرونده هسته ای به مقدمه ای برای "نفوذ" به داخل حکومت بیان کرده بود، واکنش های شدیدی را در پی داشت.
آقای روحانی همچنین در بهمن ماه گذشته، در کنفرانسی مطبوعاتی در ایتالیا در پاسخ به سوالی در مورد احتمال عادی سازی روابط ایران و آمریکا گفت: "کلید این کار در واشنگتن هست و نه در تهران و اگر این کلید در تهران بود من از آن استفاده می کردم اما متاسفانه در آمریکا هست و آنها باید از آن استفاده کنند باید مخاصمات را کنار بگذارند."
رئیس جمهور، در آبان ماه گذشته هم در پاسخ به سوال یک روزنامه ایتالیایی راجع به امکان بازگشایی سفارتخانه های ایران و امریکا در خاک یکدیگر گفت: "به هر حال روزی این سفارتخانه ها باز خواهند شد، اما رفتارها مهم هستند و کلید این بازگشایی در دست آمریکایی ها است." (وی در بهمن ۱۳۹۲، در گفتگو با شبکه دولتی آر تی اس سوئیس گفته بود: "با کمی تلاش از هر دو طرف، امکان تبدیل سه دهه دشمنی ایران و آمریکا به روابط دوستانه وجود دارد.")
در اظهار نظری مشابه، می توان به اظهارات اکبر هاشمی رفسنجانی در تیر ماه گذشته اشاره کرد که در مصاحبه با گاردین گفت که در صورت تغییر رفتار آمریکا، "غیرممکن نیست" که روزی سفارتخانه آمریکا در تهران بتواند بازگشایی شود.
در واکنشی جداگانه، سه روز بعد از انتخابات هفتم اسفند، که به شکست فهرست مورد حمایت خامنه ای در تهران منجر شد، در حساب توییتری اکبر هاشمی رفسنجانی پیامی منتشر شد که حکایت داشت: "هیچکسی یارای مقاومت در برابر خواست اکثریت مردم را ندارد؛ هر کسی را مردم نخواهند باید کنار برود."
یک روز بعد از آن، حسن روحانی نیز با به کار بستن جمله بندی آشنایی گفت: "مردم با رای خود نشان دادند که کدام سلیقه به نظر آنها نزدیکتر است" و "اگر کسانی هنوز فکر میکنند کشور باید در تقابل با دیگران باشد هنوز پیام سال ۹۲ را با دو سال تاخیر دریافت نکردهاند".
با مضمون این اظهارنظرها و دیگر اظهارنظرهای مشابه آنها می توان موافق یا مخالف بود، اما در هر حال، تصور تاثیر آنها بر روی خامنه ای دشوار نخواهد بود.
۴- وضعیت جسمانی خامنه ای
مجموعه ای از تندترین تصمیم گیری های حکومتی رهبر سابق جمهوری اسلامی ایران، در اواخر دوران رهبری وی صورت گرفتند.
به طور مشخص، خمینی در خرداد ۱۳۶۸ از دنیا رفت؛ در حالی که در فروردین همان سال در نامه ای شدیداللحن منتظری را از قائم مقام رهبری عزل کرد، در بهمن ۱۳۶۷ فتوای قتل سلمان رشدی را داد، سه هفته پیش از آن گفت زنی که (در یک برنامه رادیویی در سالگرد تولد حضرت فاطمه) "اوشین" را الگوی مناسبی برای زنان دانسته در صورت داشتن "قصد توهین" محکوم به "اعدام" است، و در مرداد ۱۳۶۷ دستور اعدام سراسری زندانیان مجاهدین خلق را صادر کرد.
آیا ممکن است وضعیت جسمانی خامنه ای رهبر فعلی جمهوری اسلامی ایران نیز در تندتر شدن برخی از اظهارنظرهای اخیر وی تاثیر داشته باشد؟
ما در مورد وضعیت واقعی جسمانی خامنه ای چیزی نمی دانیم و چه بسا او، علی رغم بستری شدن خود در شهریور ۱۳۹۳، سال های طولانی عمر کند. با وجود این، رهبر جمهوری اسلامی ایران اخیرا، اشاراتی بی سابقه به دوران بعد از خود داشته است که نشان میدهد شاید وی به هر دلیل، بیشتر راجع به احتمال درگذشت خود فکر می کند.
آخرین نمونه از این نوع، اظهارات اواخر اسفند رهبر در جمع اعضای مجلس خبرگان بوده که در آن، از اعضای مجلس خواسته است که "در انتخاب رهبر آینده ملاحظهی خدا را بکنند" و حتی تاکید کرده: "احتمال اینکه این دورهای [از خبرگان] که تازه شروع خواهد شد، مبتلا بشود به این آزمایش، احتمال کمی نیست".
اگر خامنه ای واقعا چنین فکر می کند، عجیب نیست که مانند رهبر سابق جمهوری اسلامی، حساسیت ها و وسواس های او در مورد آینده جمهوری اسلامی و عملکرد مسئولان افزایش یافته یا حتی آستانه تحمل او در مورد موضوعاتی که موافق دیدگاه وی نیستند کاهش یافته باشد.
کدام فرضیه درست تر است؟
شاید تند شدن غیرمترقبه مواضع خامنه ای در قبال دولت یازدهم و حامیان آن، تحولی موقت باشد و در آینده ادامه پیدا نکند.
در صورت ادامه نیز، شاید در کنار چهار گزینه ای که مورد بحث قرار گرفتند، احتمالات دیگری نیز برای توضیح موضع گیری های تند خامنه ای قابل طرح باشند.
با وجود این، در صورتی که افزایش شدت موضع گیری های خامنه ای به یک "روند" تبدیل شود، احتمال اینکه دلیل آن، یک یا مجموعه ای از عوامل ذکر شده باشد، وجود دارد.
برای داشتن قضاوت بهتر در این مورد، باید در ماه های آینده شواهد تقویت یا تضعیف کننده هر یک از چهار فرضیه ذکر شده را، به دقت رصد کرد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر