صفحات

۱۳۹۴ اسفند ۱۴, جمعه

دیه ، ابزار سو استفاده


رادیو زمانه 
                  مدیار سمیع‌نژاد

سازمان عفو بین‌الملل در بیانیه‌ای از صدور دوباره حکم اعدام برای امیر امراللهی، نوجوانی که در سن ۱۶ سالگی متهم به قتل شده بود، ابراز نگرانی کرده است.
در بیانیه عفو بین‌الملل آمده که دادگاه با وجود دستور دیوان عالی کشور برای بررسی دوباره پرونده، بر حکم اعدام امیر امراللهی اصرار دارد.
امیر امراللهی ۲۶ ساله، ده سال پیش مرتکب قتل شده و در این یک دهه، پرونده او چندین بار مورد بررسی قرار گرفته است.

سازمان عفو بین‌الملل بار‌ها از صدور حکم اعدام در ایران برای افراد زیر سن قانونی، انتقاد کرده است. در تازه‌ترین این انتقادها، این سازمان سه‌شنبه ۲۶ ژانویه/ ششم بهمن، گزارشی ۱۱۰ صفحه‌ای با عنوان، “بزرگ شدن پای چوبه‌های دار” منتشر کرد: اعدام نوجوانان؛ گزارش عفو بین‌الملل از لاپوشانی‌های دولت ایران

در پرونده‌های قتل اما همیشه پایان داستان اعدام با طناب دار نیست. بخشش به شرط دیه سرنوشت دیگری برای بسیاری از پرونده‌های قتل رقم زده است. سرانجامی که از نظر برخی فعالان حقوق بشر مخالف اعدام در برخی موراد خود به مثابه یک مجازات سنگین عمل می‌کند.

بر اساس ماده ۴۸۸ قانون مجازات اسلامی، «دیه مقدار مال معینی است و در شرع مقدس به سبب جنایات غیرعمدی بر نَفس، عضو یا منفعت یا جنایات عمدی در مواردی که به هر جهت قصاص ندارد، مقرر شده‌ است.»

هر سال بر اساس وضعیت اقتصادی، نرخ دیه اعلام می‌شود (افزایش نرخ دیه با بالا رفتن قیمت شتر ایرانی) اما این رقم در پرونده‌های قتل‌‌ همان مبلغ اعلام شده نیست و در موارد بسیاری اولیای دم طلب دیه‌هایی به مراتب بیش‌تر می‌کنند. از نظر قانونی نیز مشکلی بر سر راه این مساله نیست.

یکی از کنشگران مدنی در داخل ایران که نخواست نامش فاش شود، در این‌باره به رادیو زمانه می‌گوید: «اینجا در واقع ما باید نام وجهه‌المصالحه را بیاوریم که با دیه فرق می‌کند. در واقع عددی است توافق شده بین اولیای دم و خانواده قاتل برای اینکه قصاص انجام نشود. وجه‌المصالحه متاسفانه هیچ سقفی ندارد و سلیقه‌ای است و این سلیقه‌ای بودن به عوامل زیادی بستگی دارد.»

در طی سال‌های اخیر در موازات رشد گذشت و بخشش در پرونده‍‌ای اعدام، مقدار دیه‎های طلب شده نیز افزایش زیادی نشان می‌دهد. دیه‌هایی که به چند صد میلیون و گا‌هی چند میلیارد هم رسیده است.

در دی ماه گذشته شخصی که در ۲۲ سالگی در یک نزاع در تهران مرتکب قتل شده بود، با پرداخت دیه دو میلیارد و ۶۰۰ میلیون تومانی به خانواده مقتول توانست از اعدام‌‌ رها شود: «بحث قصاص و دیه از دین اسلام نشات گرفته و در قوانین وارد شده است. در آیات قرآن آمده که خانواده اولیای دم نسبت به خانواده قاتل دچار یک تسلطی خواهند شد که آن را خداوند داده است. بر اساس این تسلط می‌توانند حکم قصاص را انجام بدهند، اما اگر ببخشند بهتر است و می‌گوید که می‌توانند دیه بگیرند و در‌‌ همان آیات می‌گوید که اگر خواستند دیه بگیرند یا به هر نحوی تسلط خودشان را اجرا کنند بهتر است که زیاده‌روی نکنند. با وجود این ما در کشور در این خصوص با یک فضای کاملا سلیقه‌ای روبه‌رو هستیم. قانون با سلیقه کار ندارد چرا که عدد دیه مشخص و دقیق است و هر سال اعلام می‌شود. اما وقتی که قصاص اتفاق می‌افتد، قضیه هیچ در و پیکری ندارد.»

این کنشگر مدنی در ادامه صحبت‌هایش درباره دلایل رشد مبلغ دیه، به عوامل دیگری از جمله «آیین‌ها و فرهنگ‌های مسلط» در شهرهای مختلف کشور اشاره می‌کند: «برای مثال زمانی در خوزستان شاهد درگیری دو طایفه بودم که بین آن‌ها قتل اتفاق افتاده بود. خانواده مقتول یک تسلطی را برای خودشان در نظر گرفته بودند. مثلا می‌گفتند که خانواده قاتل باید برای همیشه از این شهر برود و حتی طایفه باید هر چه دارد بدهد تا ما از خون بگذریم. ابتدا می‌گفتند که باید پنج میلیارد بدهند. باید تمام اقوام‌شان تمام ثروت‌شان را بپردازند. این چیزی بود که در فرهنگ این دو طایفه وجود داشت.»

به نظر این فعال مدنی مشخص نیست این فرهنگ چگونه وارد این جوامع شده است به طوری که حتی خودشان هم نمی‌دانند چنین رسومی از کجا آمده‌اند: «بعد از تلاش‌های بسیار، خانواده مقتول با یک مبلغ منطقی راضی به بخشش شدند، اما بعد در طایفه خودشان دچار مشکل شدند. به آن‌ها گفته می‌شد که چرا رسم و رسوم ما را نادیده گرفتید. حتی وقتی که بخشیده بودند می‌گفتند که ما بعد از این کار تا یکی-دو سال در میان طایفه خودمان بایکوت خواهیم بود و ممکن است حتی جواب سلام ما را ندهند.»

به اعتقاد این فعال مدنی این مساله در شهرهای بزرگ تفاوت دارد و کاملا بستگی به این دارد که خانواده اولیای دم چه فرهنگ و نگاهی دارند یا در چه سطح اقتصادی‌ای هستند: «مثلا من خانواده‌ای را دیدم از طبقه کارگر که فقیر و ندار بودند. فرزندشان که کشته شده بود، گفته بودند پنج میلیارد می‌خواهند تا رضایت بدهند. این آدم‌ها که طایفه‌ای پشت‌شان نبود و کسی را نداشتند. در حقیقت و متاسفانه این تعیین نشدن سقف دیه باعث شده که افراد بیایند و آروزهای خودشان را با مرگ عزیزان‌شان عملی کنند. در واقع از این فرصت سوء‌استفاده می‌شود به نوعی. البته این را هم باید تاکید کنیم که وقتی خانواده‌ای عزیزش کشته می‌شود غم بزرگی دارد که ما اصلا نه می‌توانیم خودمان را جای آن بگذاریم و نه این‌که بگوییم اگر در شرایط آن‌ها بودیم چه تصمیمی می‌گرفتیم.»

ثروتمندانی که باعث رشد دیه می‌شوند 

در برخی موارد اما خانواده قاتل بر خلاف انتظار به رشد مبلغ دیه کمک می‌کند؛ به ویژه در میان کسانی که از طبقه مرفه هستند: «موردی داشتیم که پدر قاتل میلیاردر بود. با این قاتل که یک پسر ۱۷ ساله بود صحبتی داشتیم. مشخص بود که به هیچ وجه پشیمان نیست از کاری که انجام داده. پیگیر شدیدم و دیدیم که پدرش در زندان برای او کلی خرج می‌کند و مشکلی ندارد. پدرش حتی گفته بود که پنج میلیارد می‌دهم بچه‌ام را ببخشید، ولی اولیای دم قبول نمی‌کرد.»

در بسیاری از موارد اما قتل در میان خانواده‌های با سطح درآمد پایین و در محله‌ها و مناطق فقیرنشین رخ می‌دهد. در چنین مواردی این خانواده‌ها حتی از عهده پرداخت دیه تصویب شده وقت بر نمی‌آیند. با این حال بسیاری از حقوق‌دانان و کنشگران معتقدند که به طور کلی بهتر است برای دیه سقفی تعیین شود.

کنشگر مدنی طرف گفت‌و‌گو با رادیو زمانه نیز چنین نظری دارد. او درباره چرایی بهتر بودن تعیین سقف دیه می‌گوید: «برای این‌که گرفتن وجه‌المصالحه تبدیل نشود به فرهنگ خرید خون و یک فرهنگ غلطی باب نشود. اگر قرار است به شخص از دست رفته احترام گذاشته شود نمی‌شود روی آن قیمت گذاشت. نیت پولی که داده می‌شود خیلی مهم است. به هیچ وجه نباید این‌طور باشد که این پول در قبالی خونی که ریخته شده داده شود. در واقع برای این‌که حکم قصاص اجرا نشود، این پول داده می‌شود.»

با این حال به نظر این کنشگر مخالف اعدام حتی تعیین سقف دیه هم نمی‌تواند راه‌حل نهایی باشد، چرا که گاهی عدد‌ها هم ظالم می‌شوند: «زمانی است که خانواده یک مجرم، یک میلیون برایش یک ثروت عظیم است، اما می‌آیند به او می‌گویند که تو باید ۲۰۰ میلیون بدهی برای دیه. ۲۰۰ میلیون برای وجه‌المصالحه الان یک قیمت منطقی است ولی برای چنین خانواده‌ای مبلغ ۲۰۰ میلیون یعنی فاجعه. یعنی هیچ‌وقت نمی‌تواند آن را فراهم کند. پس حتی آن عدد را هم نمی‌توانیم دقیقا برای همه به یک میزان تعیین کنیم.»

افزایش سو استفاده از خانواده‌های زندانیان 

همزمان با افزایش روز افزون مبالغ دیه در پرونده‌های قتل، اخاذی و سوء استفاده از خانواده‌هایی که عضوی از آن‌ها محکوم به اعدام شده نیز افزایش داشته است: «متاسفانه ما در مورد بسیاری از پرونده‌های قصاص می‌توانیم به این نتیجه برسیم که بسیاری از آن‌ها که قتل انجام داده‌اند، بار اول‌شان بوده که حتی دعوا کرده‌اند: شاید به خاطر عدم توانایی در کنترل خشم، مدرسه نرفتن و آموزش نداشتن درست به‌خصوص در میان کسانی که از طبقات فرودست جامعه هستند یا در مناطق معضل‌خیز زندگی کرده‌اند. کسانی که در واقع مهارت‌های زندگی را یاد نگرفته‌اند. خانواده‌های این‌ها هم مثل خود این بچه‌ها، خانواده‌هایی هستند که اغلب سطح سواد پایینی دارند و حتی توانایی گرفتن وکیل هم ندارند. اطلاعی هم از قوانین ندارند. تجربه می‌گوید در این مواقع خانواده زندانی به سمت کوچک‌ترین روزنه امیدی که می‌بیند حرکت می‌کنند و همین باعث به وجود آمدن سوء‌استفاده از آن‌ها می‌شود.»

روایتی از یک سوءاستفاده برای پرداخت دیه :

پرونده‌ای در شهریار مربوط به خانواده‌ای متوسط رو به پایین که فرزندشان به خاطر قتل محکوم به اعدام بوده و پس از هشت سال حبس کشیدن در زندان رجایی‌شهر بالاخره بخشش گرفته است:

زمانی که این قتل اتفاق می‌افتد، خانواده ناگهان با فضایی روبه‌رو می‌شود که هیچ چیز در مورد آن نمی‌داند و یک دفعه با پرونده قتل فرزندش می‌ماند. در روند پرداخت دیه، این خانواده دو بار مورد سوء استفاده قرار می‌گیرد. اولین بار یک نفر به عنوان وکیل به این خانواده نزدیک می‌شود که ظاهرا مدارکی هم داشته. او حدود ۵۰ میلیون می‌گیرد، اما هیچ کاری برای آن‌ها نمی‌کند و غیب می‌شود. برای تامین این پول، پدربزرگ این خانواده خانه‌اش را می‌فروشد. چند وقت بعد از این، یک نفر با آن‌ها تماس می‌گیرد و خود را ورزشکار معرفی می‌کند و می‌گوید که با فلان ورزشکار‌ها هم ارتباط دارد و یک گلریزانی گذاشته‌اند و حدود ۶۰ میلیون پول جمع کرده‌اند. او از این خانواده می‌خواهد تا اگر می‌توانند ۴۰ میلیون دیگر جمع کنند و روی این پول بگذارند تا بتوانند رضایت بگیرند. این فرد حتی یک صورت‌جلسه دروغین هم ارائه می‌کند. این بار اما خانواده به نیروی انتظامی مراجعه می‌کند؛ اما آن‌ها هیچ کاری نمی‌کنند.

۱۰۰ میلیون تومان برای این خانواده همه چیز بوده و در این رهگذر مشکلات عدیده‌ای برای آن‌ها به وجود می‌آید. دختر خواهر متهم خودکشی می‌کند. خانواده کاملا از هم می‌پاشد و مادر خانواده به خاطر فشارها بیماری قلبی پیدا می‌کند.

با وجود این‌که موارد متعددی از این قبیل سوء استفاده‌ها در میان خانواده‌های زندانیان محکوم به اعدام اتفاق افتاده است، اما آن‌ها اغلب این موارد را گزارش نمی‌کنند. ترس از ریختن آبرو، از جمله دلائل این مساله عنوان می‌شود، اما نکته‌های مهم‌تری هم وجود دارد: «ما اخیرا در پرونده‌های مختلف دیده‌ایم این مسائل را. این‌ها اغلب به این خاطر است که در ایران سیستم مددکاری اصولی نداریم. متاسفانه این بسیار آسیب زننده است و افراد سودجو در این موارد وارد می‌شوند. خانواده‌ها هم اطلاعات درستی ندارند و وقتی یک دفعه با پرونده قتل مواجه می‌شوند، بنیان‌شان متزلزل می‌شود. درست این است که از‌‌ همان ابتدا مشاور و مددکارانی باشند که آن‌ها را کمک کنند تا قدم در هر راه اشتباهی نگذارند.»


شرم بر آن مسلمان زاده ایرانی که خود را مسلمان بنامد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر