صفحات

۱۳۹۵ فروردین ۹, دوشنبه

تلاش مستمر برای گذار به دموکراسی


مازیار گودرزی

مجموعه‌ فعالان حقوق بشر به لطف سالیان دراز در حوزه‌ی حقوق بشر، صاحب وسیع‌ترین زیربنای اطلاع و خبررسانی در میان رسانه‌ها و گروه‌های فعال ایرانی است. استمرار یک تلاش گروهی در راه گذار ایران به دموکراسی اتفاقی است که آن را بایستی به فال نیک گرفت 
۱. یازدهم اردی‌بهشت ماه بود. اول ماه مه، روز جهانی کارگر،‌ رفته بودم برای تهیه‌ی گزارش از تجمع کارگران سندیکای شرکت واحد اتوبوسرانی. نزدیک ظهر بود و جمعیت دم به دم بیش‌تر می‌شد. تعدادی شهروند و خانواده‌های کارگران و دانشجوها. جوانی آن وسط مشغول فیلم و عکس گرفتن است، با موهای بلند و ریش انباشته. دوستانی می‌آیند و می‌روند و نیروهای یگان ویژه از راه می‌رسند. به فرماندهی قدرت‌الله محمودی، فرمانده‌ی نیروهای مهاجم به تجمع هشت ماه مارس گذشته، مقابل تئاتر شهر. آدم‌ها کم و بیش متفرق می‌شوند و حالا تعداد لباس شخصی‌ها هر لحظه بیش‌تر می‌شود. چند تایی‌شان جوان موبلند را دوره می‌کنند و کشان کشان می‌برند به سمت یکی از پژوهای نوک مدادی. جوان هم تقلا می‌کند که خودش را برساند سمت جمعیت. کتکش می‌زنند و باتوم و اسپری فلفل. همه‌ی این تصاویر را دارم از توی پژو دنبال می‌کنم. چند دقیقه قبلش یکی از همین لباس‌ شخصی‌های غول پیکر دستم و موبایلم را گرفته و حالا دستبند مشترک با عبدالرضا طرازی (که بعدش فهمیدم عضو سندیکاست) نشسته‌ام به تماشا.
می‌برندمان سمت کلانتری نیلوفر. بازجویی و اتهام‌های آشنا و ابراهیم مددی که آن وسط دارد آرام و شمرده در مورد حقوق اجتماعیش صحبت می‌کند. جوان موبلند را که حالا تمام لباس‌هایش پاره شده می‌برند توی اتاق کناری و کمی بعد دادش در می‌آید. کمی بعدتر در باز می‌شود و سربازی می‌آید بیرون، باتوم را از روی میز برمی‌دارد و باز می‌رود داخل. ابراهیم مددی رسیده به آن جای حرفش که می‌گوید: چند شب پیش آقای دری نجف‌آبادی توی تلویزیون صحبت می‌کرد. می‌گفت: امیدواریم نیروی انتظامی با مردم خوش‌رفتاری کند. ده دقیقه بعدش جوان را از اتاق می‌آورندش بیرون و نای راه رفتن ندارد.
شب توی بازداشتگاه پلیس امنیت از خواب آرام چند ساعته که بیدار شدم، آمد نشست کنارم به حرف زدن و فهمیدم اسمش کیوان رفیعی است. بعدها پس از آزادی فهمیدم دبیر مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران است. او هم بعد از آزادی فهمید من دبیر کمیته گزارشگران حقوق بشر در ایرانم. بهار سال ۸۵.
۲. کیوان را یکی دو بار در کافه و جمع دوستان مشترک دیدم تا بازداشت شد و زندانی، و از ایران رفت. دور و نزدیک ارتباط کاری داشتیم و گاهی وبلاگم را می‌خواند. با این همه به واسطه‌ی حوزه‌ی کاریم هرانا را دنبال می‌کردم. هرانا در کنار کمیته گزارشگران در مقاطع مختلف از مهم‌ترین مراجع مستندسازی موارد نقض حقوق بشر در ایران بود. ابزار خبررسانی هر دو از وبلاگ شروع شد و بعد از ماه‌ها به وبسایت ارتقاء پیدا کرد. مجموعه‌ فعالان هم ظرف این سال‌ها هم‌چون هر گروه دیگری فراز و نشیب‌های خودش را داشت. از دشواری‌های کار جمعی در فضای ایرانی گرفته تا فشارها، تهدیدها و سرکوب‌های امنیتی. بسیاری از اعضای مجموعه در پاییز و زمستان سال ۸۸ بازداشت و به احکام حبس طولانی مدت محکوم شدند. تمرین مسالمت‌آمیز حق دفاع از حقوق انسانی به مثابه یک کنش مدنی، هیچ گاه بدون هزینه نبوده است. در این میان نباید از تلاش کیوان در حفظ نظم کاری گروه و افزایش برونداد حقوق بشری آن غافل ماند. مجموعه‌ فعالان حقوق بشر به لطف سالیان دراز در حوزه‌ی حقوق بشر، صاحب وسیع‌ترین زیربنای اطلاع و خبررسانی در میان رسانه‌ها و گروه‌های فعال ایرانی است. استمرار یک تلاش گروهی در راه گذار ایران به دموکراسی اتفاقی است که آن را بایستی به فال نیک گرفت. به امید سالگردهای مکرر و دستاوردهای ارزشمندتر.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر