صفحات

۱۳۹۵ فروردین ۲, دوشنبه

خامنه ای حتی شان مقام خودرا حفظ نمی کند


کلمه –  مهرداد طباطبایی:


پنهان نیست که آیت الله خامنه ای با مسیری که بر مبنای انتخاب مردم در سال ۱۳۹۲ در پیش گرفته شده، موافق نیست. او دیروز نشان داد که قصد دارد در مقابل اراده آحاد ملت در هفتم اسفند مقاومت کند و موضع جناحی خود را که با خسارت بار خواندن حذف مصباح و یزدی از مجلس خبرگان آشکار کرده بود، همچنان ادامه دهد.
سخنرانی دیروز رهبری در مشهد، نامگذاری طعن آمیز سال و از همه بدتر ابراز مخالفت او با برجام دو و سه و چهار، آن هم چند ساعت پس از آنکه رئیس جمهور در پیام نوروزی خود از برجام دو سخن گفت، آیت الله خامنه ای را در یکی از جناحی ترین مواضع سال های اخیر قرار داده است.

بسیاری از ناظران سیاسی هم معتقدند که رهبری در هیچ انتخاباتی به اندازه هفت اسفند ۱۳۹۴ سطح خود را تا این حد پایین نیاورده بود که به عنوان یک عضو کمپین انتخاباتی اصولگرایان ایفای نقش کند و به عنوان خوراک دهنده کمیته تبلیغات ستاد آنها فعال شود.

اما آیا آیت الله خامنه ای چنین حقی دارد که جایگاه رهبری را تا این حد پایین بیاورد که چند ساعت هم نتواند دندان روی جگر بگذارد و بی صبرانه دهان به دهان رئیس جمهور منتخب مردم بگذارد؟

موضع سیاسی و جناحی رهبری بر کسی پوشیده نیست. آیت الله خامنه ای نشان داده که رهبر همه مردم نیست، نه خود را در چنین موقعیتی می بیند و نه حاضر است منویات و گرایش های جناحی خود را به نفع یک موضع فراجناحی که لازمه جایگاه رهبری است، کنار بگذارد یا کمرنگ کند. هرجا هم که رخدادی خلاف نظر رهبری را شاهدیم، از جمله در دو انتخابات ۹۲ و ۹۴ و یا پیش از آن در ۷۶ و ۷۸، رهبری در واقع در عمل انجام شده قرار گرفته و به رغم میل باطنی و از سر ناچاری مجبور به پذیرش رای مردم شده است؛ تا در فرصتی دیگر به تجدید قوا و برنامه ریزی بپردازد و مقابل خواست مردم بایستد.

شبیه این روند را در دو سه سال اخیر هم شاهدیم. رهبری، ظاهرا به رغم میل باطنی خود، ناچار شد رای مردم را حق الناس بخواند، از مخالفان نظام برای شرکت در انتخابات دعوت کند و در نهایت به رئیس جمهور شدن روحانی تن دهد. او در خصوص توافق هسته ای و برجام هم باز مجبور شد واقعیت را بپذیرد، اما کیست که نداند او تا توانست در این مسیر سنگ اندازی کرد؛ ابتدا ابراز بدبینی کرد و گفت این کار به نتیجه نخواهد رسید، سپس هر روز خط قرمزی جدید تعیین کرد، سپس تا در توان داشت برای کارشکنی های جناح تندرو علیه برجام فضاسازی کرد و در نهایت بدون اینکه برجام را صراحتا تایید کند به خط و نشان کشیدن برای دولت پرداخت و راه را برای حرف و حدیث های بعدی باز گذاشت.

پاسخ مردم اما به این همه کارشکنی و مردم ستیزی چه بود؟ بی تعارف اش می شود رای دادن به همان چیزی رهبری نمی خواهد. رهبری از رای دادن به لیست صحبت کرد، پای انگلیس را به رقابت های درون نظام کشاند و زمینه متهم شدن کاندیداهای مورد تایید شورای نگهبان به وابستگی و عامل نفوذی را فراهم کرد و در بررسی صلاحیت ها هم ذره ای برای کاهش تخلفات شورای نگهبان همکاری نکرد، بلکه قبل و بعد از انتخابات هم از قلع و قمع منتقدان به شدت دفاع کرد. با این حال مردم در همان مقداری که فضای تنفس و امکان اعمال نظر داشتند، به رهبر نه گفتند.

دیروز اما آیت الله خامنه ای کار را به جایی رساند که از لحاظ جنس مخالفت و سطح “پریدن” به رئیس جمهور، در حد حسین شریعتمداری است. حتی از جمع اعضای چند ده نفره فراکسیون پایداری در مجلس هم تعداد کسانی که به این صراحت به روحانی تاخته باشند، به تعداد انگشتان یک دست نیست. چرا آیت الله خامنه ای سطح خود را تا اینجا پایین می آورد که می خواهند هنوز ۲۴ ساعت نشده هرگونه ابتکار عمل رئیس جمهور را خنثی کند؟ آیا ایشان وظیفه شرعی خود می داند که شخصا در مقابل هرگونه گشایشی در کار ملت بایستد و قضیه را به دشمن هم نسبت دهد تا کسی حتی جرئت مخالفت نداشته باشد؟ وقتی حرمت امامزاده را متولی اش نگه نمی دارد و رهبری بیشترین ضربه را به جایگاه رهبر و ولایت فقیه می زند، چه می توان گفت؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر