بیش از یک هفته از انتخابات مجلسین خبرگان رهبری و شورای اسلامی گذشت و لیستهایی که هواداران اصلاحات و جنبش سبز با اکثریت قاطع به آنان رای دادند، وارد مجلس شدند تا شکستی سخت دیگری برای اقتدارگرایان رقم بخورد.
اما گویا کار شیفتگان قدرت از شوک هم گذشته و تکانهای شدید هم قادر به بیدار کردن آنان از خواب و دست برداشتن از رویای شیرین اقتدارشان نیست چرا که گفته میشود رایزنیها هنوز برای مجاب کردن برخی از منتخبان خبرگان بهمنظور کنارهگیری به نفع “محمد یزدی”، همچنان ادامه دارد.
از طرفی شانزدهم شدن “احمد جنتی” در میان ۱۶ نفر! نیز این شایعه را دامن زد که ما بهازای ورود دبیر شورای نگهبان به مجلس خبرگان قرار است “میرحسین موسوی”، “زهرا رهنورد” و “مهدی کروبی” بعد از ۵ سال، از بند حصر، رها شوند.
کسانی که اندک آشنایی با این سه محصور محبوب و بهخصوص مهندس موسوی دارند میدانند که وی تحت هیچ شرایطی تن به نقض قانون نخواهد داد و به حصر رفتن ایشان تنها به دلیل “قلب آرایی” بود که در سال ۸۸ پایمال و وی در اعتراض به چنین کاری راهی حصر شد و تا امروز هم از موضع خود پاپس نکشیده است.
اما روی دیگر فردای انتخابات جایی است که شکست خوردگان برای قلب آرای مردم و به شکلی دیگر، پشت تریبونها و منابر رفته و آرای پرشمار مردم را در جیب خود و نظام گذاشته و این حضور چشمگیر را به پای مقبولیت دستگاه حاکم میگذارند.
درجایی که رهبر جمهوری اسلامی پیش از انتخابات و به کرات از همه، حتا مخالفان خود و نظام دعوت میکند تا آنان برای ایران در انتخابات شرکت کنند، نشان میهد که وی نیز بر این نکته واقف است که مخالفان ایشان و نظام، آرای پرشماری دارند.
وقتی که آقای خامنهای بر این نکته تایید میکند، دیگر از ذوب شدگان بعید است که بر خلاف نظر روشن ایشان نظر داده و رای مردم در هفتم اسفند را به حساب خود و نظام واریز کنند و از این راه تلاش کنند تا مقبولیت و محبوبیت خود را از هر تریبونی، جار بزنند.
آنچه مسلم است شکل آرای ایرانیان در سالهای پیش نیز همینطور بوده و پای صندوق آمدن آنان نه برای تایید آنچه میگذرد که برای تغییر است. تغییر در روند کنونی کشور که که موجب نارضایتیهای گسترده شده و رای مردم به حامیان اصلاحات این پیام روشن را برای حاکمیت دارد که آنان موافق با جریان جاری کشور نیستند.
هنوز با مختلسان اقتصادی که در دولت قبل برو بیایی داشتند برخورد جدی صورت نگرفته اما دستگاه قضا در دستگیری روزنامهنگاران منتقد و مستقل و سایر کنشگران سیاسی ـ اجتماعی، کوتاهی نکرده و آنان را تحت شدیدترین فشارها قرار میدهد.
به یغما برندگان سرمایههای ملی کشور از مصونیتهای نامریی و آهنین برخوردارند اما فعالان سیاسی و روزنامهنگاران به شکلی مظلومانه و برخلاف قانون اساسی، راهی زندان میشوند اما باز اصحاب قدرت آرای مردم را به حساب مقبولیت و محبوبیت خود میریزند.
آنچه در این میان اهمیت دارد این است که مردم با دید باز پای صندوقها آمدند و به لیستی رای دادند که مورد تایید چهرههای مردمی مانند “سیدمحمد خاتمی” و “سیدحسن خمینی” بود. با اینکه در میان لیست اسمهایی وجود داشت که نه تنها هیچگاه در اردوی اصلاحطلبان نبودند بلکه شماری از مردم از نوشتن نام آنان نیز اکراه داشتند اما، برای نشان دادن مخالفت خود با آنچه در حاکمیت و هرم قدرت وجود دارد، پای صنذوقهای رای آمدند.
جالبتر اینکه فریاد “من محبوب” و “من مقبولم” از جایی بیرون میآید که منادی دین و ارزشهای اسلام است. اسلامی که امیر مومنان دربارهی حاکمانش میفرماید: «مَن نَصَبَ نفسَه لِلناس إماماٌ، فعلَیهِ أن یَبدَأ بتعلیمِ نفسِه، قبل تعلیمِ غیرهِ؛ وَلیَکُن تأدیبُه بسیرتِه، قبلَ تأدیبه بلِسانِه»*.
انتخابات ۷ اسفند ۹۴ نشان دادکه مردم حامیان خود را خوب میشناسند و با یک اشارهی آنان پایِکار هستند و برای تغییر اوضاع موجود به مدرنترین و روشنفکرانهترین راه ممکن که همان انتخابات است، روی میآورند.
نمونهی بارز این رویآوری، “هاشمیرفسنجانی”، رییس جدید مجلس خبرگان رهبری است که در آزمون مقبولیت در انتخابات مجلس ششم در سال ۷۸، نمرهی قبولی نگرفت اما، با از ۱۶ سال موضع نزدیک به مردم داشتن؛ موفق شد به پشتوانهی آرای ایرانیان، بر صندلی ریاست خبرگان جدید، تکیه زند.
اما همهی این رخدادها، باز چشم و گوش اقتدارگرایان را باز نکرده و با توهمی فانتزی، رای مخالفت مردم با جریان جاری کشور را بهنام خود میخوانند.
بههرحال مردم ایران نشان دادند که با داشتن چهرههایی مانند “میرحسین موسوی”، “سیدمحمد خاتمی”، “مهدی کروبی”، “سیدحسن خمینی” و …به درستی دست آنان را خوانده و ایدهی آنان را از پشت دیوارهای حصر و حباب ممنوعالتصویری هم میخوانند و به سمت شخصیتهایی گرایش دارند که نزد آنان مقبول و مشروعاند.
ـ ـ
*ترجمه حدیث: «هرکس بر مسند زمامداری تکیه میزند، نخست باید خودرا تربیت کند، پیش از آنکه به تربیت دیگران بپردازد و باید خود را تربیت عملی کند ـ پیش از تربیت زبانی».
«نهجالبلاغه»/۱۱۱۷؛ «عبده»۲/۱۵۷٫
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر