صفحات

۱۳۹۴ اسفند ۱۰, دوشنبه

سید علی ماند و حوضش

            حقیقت نژاد

«رادیوی انگلیسی دارد به مردم تهران دستورالعمل می‌دهد به فلانی رأی بدهید، به فلانی رأی ندهید! معنای این چیست؟»
معنای سیاسی این جمله که علی خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی صبح روز 28 بهمن 94 گفت، مشابه همان سخنی بود که صبح 29 خرداد 88 در خطبه های نماز جمعه تهران ایراد کرد: «نظر آقای رییس جمهور [محمود احمدی نژاد] به نظر بنده نزدیک تر است.»
صبح 28 بهمن 94 علی خامنه ای دوباره بازیگر انتخابات شد؛ در قامت یک رقیب، مانند انتخابات 88. جمله اش شعار انتخاباتی اصول گرایان را ساخت: «فهرست انگلیسی».

ریشه فهرست سلبی در مجلس خبرگان رهبری به انتخابات 85 باز می گردد؛ حامیان «محمدتقی مصباح یزدی» فهرست «نه این و نه آن» دادند و گفتند به همه رای می دهیم جز اکبر هاشمی رفسنجانی و حسن روحانی. از قضا، حسن روحانی در آن زمان از نخستین کسانی بود که گفت چنین روش هایی تخریبی است ولی 9 سال بعد حامیانش این تاکتیک را علیه مهم ترین دشمنان سیاسی هاشمی-روحانی به کار گرفتند. سیاست، میدان منافع است.

بازی خامنه ای ساده بود؛ او تاکتیک حذف «مثلث جیم» (احمد جنتی، محمد یزدی و محمدتقی مصباح یزدی) را که از دل گفت و گوهای مجازی حامیان حسن روحانی جوشیده بود، «توطئه انگلیسی» خواند تا از دشمن نمایی به عنوان یک ابزار تخریبی علیه طیف هاشمی-روحانی استفاده کند؛ موشک علیه موشک.

شمشیر سیدعلی اما دو دم بود؛ اتهام «فهرست انگلیسی»، خشم هاشمی و اجماع حامیان دولت را برانگیخت. رمز عملیات آن ها «16+30» بود که توسط محمد خاتمی خوانده و بارها تکرار شد و شد آن چه که نباید می شد.

قصه اما حذف یا تحقیر استوانه های تندرو نیست، داستان فروپاشی یک لشگر است. هوس لشگرسازی در علی خامنه ای از تیرماه 78 گل کرد؛ آن گاه که گفت:«]برخی[ از درون خیمه انقلاب اسلامی، علامت و چراغ سبز برای دشمن می فرستند.»
اما برخی دیگر جمع شدند تا از درون خیمه خامنه ای برای دشمن «چراغ قرمز» بفرستند؛ جمعی 40 نفره که ایده نخست آن ها احیای «حزب جمهوری اسلامی» بود.

این ایده پذیرفته نشد ولی خامنه ای اصل حرکت آن ها را تایید کرد. به این ترتیب، خانه اول آن ها شد «شورای هماهنگی نیروهای انقلاب اسلامی». نخستین گل این درخت را در انتخابات شورای شهر تهران چیدند؛ سال 81. شورایی که به تعبیر خامنه ای، شهردار منتخبش «بوی خوش خدمت» می داد.

پرچم این گروه دست «آبادگران ایران اسلامی» بود که دومین گُردان مهم لشگر خامنه ای محسوب می شدند. اصول گرایان و آبادگران گل دوم را در مجلس هفتم چیدند به زور ردصلاحیت همه اصلاح طلبان.

خامنه ای در سال 86 مجلس هفتم را به درختی محکم و ماندگار تشبیه کرد که در سنگلاخ رویید و سخنان «غلامعلی حدادعادل»، رییس وقت آن مجلس را «بیانات شیرین و خوش لفظ و معنای» خواند و او را ستود.

اما دو سال پس از یافتن «ژنرال حدادعادل»، او در پاستور ژنرال دیگری یافت: «محمود احمدی نژاد»؛ همان مردی که «بوی خوش خدمت و انقلابی گری» می داد، سوم تیر 84.

خامنه ای تابستان 84 در نخستین دیدار با هیات دولت جدید، از «فرمان امیرالمؤمنین به مالک اشتر» گفت و فرمان پیش‌روی داد. بالادست این دو ژنرال، دو فرمانده دیگر ایستاده بودند: «محمدتقی مصباح یزدی» و «احمد جنتی». آن ها از امداد غیبی می گفتند و معجزه احمدی نژاد. پیش یا پس از رهبر به «جمکران» می رفتند و رویاهای عصر ظهور را مرور می کردند.

در میدان سیاست این روزگار، گردان آبادگران ایران اسلامی از هم فروپاشیده بود ولی گردان های تازه داشتند ظهور می کردند؛ «جبهه پیروان خط امام و رهبری»، «جبهه پایداری انقلاب اسلامی»، «جبهه متحد اصول گرایان» و... . به تعبیر خامنه ای، «عصر رویش» بود.

ماه عسل ژنرال ها در مجلس هشتم تمام شد. یاران شکست خورده احمدی نژاد با علی لاریجانی ائتلاف کردند تا حدادعادل رییس مجلس نشود. تندروهای زخم خورده، جریان انحرافی دولت محمود را افشا کردند و مرزها خونین شدند. خامنه ای در کودتای انتخاباتی تابستان 88، زودتر از حد موعود پیروزی ژنرال محمود را جشن گرفت و به معترضان هم گفت اگر به جنتی اعتماد نکنید، به هیچ کس نمی توانید اعتماد کنید.

فرمان سرکوب شورش های 88 را ژنرال های نظامی و قضایی اجرایی کردند تا خاطر رهبری آرام گیرد. سربازها با نمایش 9 دی و ژنرال ها با حصر موسوی و کروبی، گفتند پر و بال فتنه را چیدیم. عصر ظهور عمارها بود؛ سربازانی که خون شان از شنیدن «مجتبی بمیری، رهبری را نبینی»، به جوش آمده بود ولی می خواستند بگویند: «ما اهل کوفه نیستیم، علی تنها بماند.»

نمایش آن ها به مجوز وسیع تر برای حضور در سیاست منجر شد. سپاه که از همان سال های واپسین دولت خاتمی، ترکتازی در اقتصاد را شروع کرده بود و در دوران احمدی نژاد به اسم انقلاب «اجرایی شدن اصل 44»، به تحکیم پایه های اقتصادی خود مشغول بود، 66 نماینده وابسته به خویش در مجلس نهم فرستاد تا سیاست ایران، نظامی-امنیتی تر از هر زمان دیگر شود؛ طعم مورد علاقه آقا.

اما در روزگار اوج نمایش «وحدت علیه فتنه»، در درون اردوگاه رهبری، جنگ کماکان مغلوبه بود. زخم جریان انحرافی چون خوره بر تن احمدی نژاد افتاده بود و او بیش از هاشمی، علی لاریجانی را ریشه فتنه علیه خود می دانست و هم چنین «صادق لاریجانی» را.

صادق لاریجانی و محمد یزدی، دو ژنرال مهم پس از 88 بودند. مهم ترین ماموریت آن ها، ایستادن در مقابل هاشمی رفسنجانی بود در ماجرای دانشگاه آزاد، پرونده مهدی هاشمی رفسنجانی و ریاست مجلس خبرگان؛ ماموریت هایی که یک به یک با موفقیت اجرا شدند.

شوک بزرگ تر به لشگر خامنه ای اما بهار 90 وارد شد؛ خانه نشینی 12 روزه احمدی نژاد. مصباح یزدی که حال دشمن محمود شده بود، بساط جبهه پایداری را پهن کرد تا از سردرگمی سوم تیری ها بکاهد. البته این تنها جدال این دو نفر نبود، همه علیه هم شده بودند. دوگانه های «مصباح-جریان انحرافی»، «لاریجانی-احمدی نژاد»، «لاریجانی-حداد»، «احمدی نژاد- قالیباف»، «جبهه پایداری-لاریجانی»، «مهدوی کنی- مصباح یزدی» و حتی «محمد یزدی-مصباح یزدی»، تن اصول گرایان را کاردآجین کرده بود و لشگر خامنه ای را فروپاشیده تر از هر زمان دیگر.
آخرین ژنرال آن ها، «سعید جلیلی بود»؛ دیپلمات خسته ای که در جدال سنگین انتخابات 92 با آپرکات «علی اکبر ولایتی»، ناک اوت شد تا به همان سرعتی که به صحنه آمده بود، صحنه را ترک کند.
خامنه ای پس از شکست به او گفت نخ تسبیح چهار میلیون رای دهنده باش ولی ژنرال جلیلی ناتوان تر از این حرف ها بود. 

16 سال پس از 78، از میان هفت ژنرال مهم خامنه ای، غلامعلی حدادعادل با رای مردم تهران از مجلس اخراج شده است؛ پس از 16 سال حضور در مجلس. احمد جنتی پس از 33 سال و محمد یزدی و محمدتقی مصباح یزدی پس از 25 سال حضور در مجلس خبرگان رهبری، اعتبارترین چهره های انتخابات پنجمین مجلس خبرگان رهبری شدند. سعید جلیلی در افق محو شده است و محمود احمدی نژاد خواب بازگشت را هم نمی بیند. تنها صادق لاریجانی مانده است و عمله قضایی و نظامی اش.

در میدان سیاست، جمع اصول گرایان فروپاشیده، جمعی به حاشیه رفته، جمعی هوادار حسن روحانی شده و «رهروان ولایت» به لیست خاتمی رفته اند. بوی نعش جبهه پایداری همه را آزار می دهد؛ مانند بوی فساد حلقه احمدی نژاد. نخ تسبیح سعید جلیلی پاره شده، اعتبار جامعه مدرسین مخدوش شده و... .

تبعات فاجعه لشگرسازی خامنه ای در دنیای سیاست دست کمی از تبعات هوس های هسته ای نداشت؛ آن جا تحریم بود، خسارت و انزوای بین المللی، این جا حصر شد، زندان و انزوای مردمی. او اینک به همان سان که به تماشای ریختن سیمان در قلب رآکتور اراک و جمع کردن بساط برنامه هسته ای نشست، اینک به تماشای شمارش آرای هاشمی رفسنجانی نشسته است و جمع شدن بساط دلواپسان. سیدعلی خامنه ای اکنون به سال 78 بازگشته است؛ نقطه صفر سیاست ورزی، خودش و حوضش. 

یکشنبه 28 فوریه 2016


                                                                     ای دروغگوی بی حیا !

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر