صفحات

۱۳۹۴ دی ۳۰, چهارشنبه

پس از 37 سال ، هنوز می گوئیم ، زندانی سیاسی باید آزاد گردد


           شهرزاد موسویان

نزدیک‌های بهمن که می‌رسد همه‌ی شهر باز پر می شود از شور انقلاب. تمام خاطرات آن روزها در برابر چشمان مردمی که از نزدیک نظاره‌گر فراز و نشیب تاریخ انقلاب بوده‌اند، زنده می‌شود. تلخی‌ها و شیرینی‌ها. بیم‌ها و امیدها. شعارها و شعورها. مردمی که هرگاه گرد هم می‌آمدند در میان همه‌ی آنچه طلب می‌کردند از استقلال و آزادی و جمهوری اسلامی، همیشه یک خواسته‌ی مشترک داشتند “زندانی سیاسی آزاد باید گردد”. باورشان نیست که باز هم بعد از نزدیک به چهار دهه هنوز یک خواسته‌ی مشترک دارند و عزیزترین فرزندانشان در حبس و حصرند.

شعار سبزهای امروز و انقلابیون ۵۷ یکیست. نشانه‌ای دیگر از یکی بودن آرمان‌ها و اهداف که شعار همراهان مردم را در انتخابات ۸۸ معنا می‌بخشد که می‌خواهیم به آرمان های انقلاب ۵۷ بازگردیم.
امروز باز سی‌ام دی ماه است. تلاقی روزی که جرم سیاسی بعد از سه دهه بالاخره با همه‌ی کاستی هایش به تصویب می رسد با سی و هفت سال پیش در چنین روزی که آخرین گروه از زندانیان سیاسی آزاد شدند. درهای بسته اوین باز شد. تهران پر شد از غریو شادی مردمی که زندانیان را بر دوش گرفته بودند و حلقه گل به گردنشان می آویختند.
باور کردنی نبود وقتی روزنامه‌ها خبر آزادی گروه گروه از زندانیان سیاسی را منتشر می کردند و کیهان سردمدار این خبررسانی شادمانه شده بود.
آخرین گروه از زندانیان سیاسی، همان‌ها بودند که در دادگاه‌های فرمایشی شاهنشاه به حبس ابد محکوم شده بودند. اما شیشه‌ی عمر دیکتاتور شکست و در زندان‌ها باز شد.
نسیم آزادی وزیدن گرفته بود. شاه شاهان از ایران گریخته و کلید زندان‌هایش را جا گذاشته بود. قفل‌ها شکسته و درها گشوده شد. و این آغوش باز ملت بود که در بر می‌گرفت عزیزانش را. همان ها را که به جرم تهدید علیه امنیت ملی به حبس کرده بودند.
اولین گروه از زندانیان سیاسی سوم آبان ماه از بند رسته بودند. بعد از تظاهرات باشکوه عاشورا. آیت‌الله طالقانی یکی از آنان بود و این روند هر روز ادامه داشت. می‌گفتند نسیم دمکراسی و حقوق بشر کارتر است که وزیدن گرفته. حال آنکه نسیم انقلاب بود که ابرهای ستم و ظلم را کنار می‌زد و درهای بسته را می‌گشود.
اقتدارگراها در همیشه‌ی تاریخ در همه‌ی عصرها و سرزمین‌ها، برای در قدرت ماندن در اولین مسلخ آزادی را قربانی می‌کنند و بعد به سراغ آزادی‌خواهان می‌روند و در بندشان می‌کنند. و برای همین است که آزادی زندانیان اولین نوید و امید رهایی از دیکتاتور است در هر جایی که باشی.
اوین از روزی که بنا شد تا امروز پر است از مردانی که بزرگ بودند و بزرگی کردند برای ملتشان. از بد روزگار اوین، خانه‌ی یک روزنامه‌نگار بود که تبدیل به زندان شد و شاید همین بود که این زندان سال‌هاست محبس روزنامه نگاران شده. چهل و پنج سال است که سلول‌های اوین شاهد آمد و شد بزرگان است. استاد و دانشجو، وکیل و موکل، فعال مدنی و سیاسی، پرسشگر و محقق، انقلابی و آزادی‌خواه، پر می‌شود و خالی. هر زمانی به نامی و قالی. اما این امنیت ملی است که فصل مشترک همه‌ی جرم‌هاست در همه‌ی زمان‌ها!
ابوالفضل قدیانی، علیرضا بهشتی‌شیرازی، علیرضا رجایی، سعید مدنی، کرامت‌الله دانشیان، مهدی رضایی، محسن آرمین، عیسی سحرخیز، بهاره هدایت، خسرو گلسرخی، حسین‌علی منتظری، بیژن جزنی، فیض‌الله عرب‌سرخی، اعظم طالقانی، غلامحسین کرباسچی، محسن کدیور، محمود طالقانی، محمدامین هادوی، داوود سلیمانی، حنیف‌نژاد، سیدعلی خامنه‌ای، محسن امین‌زاده، مرضیه دباغ، بهزاد نبوی، عمادالدین باقی، عبدالله نوری، ابراهیم یزدی، هدی صابر، حسین نورانی‌نژاد، هادی حیدری، ساجده عرب‌سرخی، اکبر گنجی، احسان طبری، مجید توکلی، نرگس محمدی، احمد زیدآبادی، مصطفی تاج زاده، عبدالله مومنی، مهسا امرآبادی، مهدی کروبی، هاشمی‌رفسنجانی، مهدی محمودیان، محسن سازگارا و هزاران نام دیگر که نمی‌گنجد در یک مقال و می‌گنجد در تاریخ بلند یک ملت که سال‌هاست برای آزادی قربانی می دهد.
این نام‌ها همه آشنایند. بی‌شک هیچکس در هیچ برهه‌ای از تاریخ اینان را مجرم نخواند و نمی‌خواند.
ملی مذهبی، توده‌ای، کمونیست، راست سنتی، چپ مدرن، ….چه فرق می‌کند هر که باشی دیکتاتور تورا در بند می‌کشد و اسیرت می‌کند تا چند صباحی بیشتر بماند. تجزیه طلبت می‌خواند یا مارکسیست اسلامی نه، شاید هم برانداز و طرفدار انقلاب مخملی و این روزها نفوذی. گرچه مظلومیت و بی‌گناهی آنان همیشه دامن دیکتاتورها را گرفته. سنت‌های الهی تغییر ناپذیرند.
سی‌و هفت سال گذشته از روزی که مردم دسته دسته برای بازدید از مکانی که محل حبس فرزندانشان بود از سلول‌ها و دخمه‌های اوین صف کشیده بودند می‌گذرد. زندانی که آن روزها فقط برای ۳۳۰ نفر ساخته شده بود و این روزها معلوم نیست چند صد نفر را در خود جا داده است. زندانی که قرار بود موزه باشد، وسعتش داده‌اند و به طبقات و بندهایشان افزوده‌اند. اوین روزهای سخت‌تری به خود دیده در این سال‌ها. انقلابیون آن روزها، این روزها هم با دیوارهای اوین حرف‌ها دارند. اما باز هم صبح آزادی می‌دمد و این درها باز می‌شوند.
امروز باز سی‌ام دی ماه است و چشم ها به اوین دوخته شده. آیا آرام آرام درهای اوین باز می شوند. اسم‌ها را یکی یکی می‌خوانند. ریحانه و بهاره. سعید و حسین، هادی و کیوان، مجید و علی… آنها یکی یکی به آغوش مردم باز می‌گردند.
و فردا بهمن است… این ماییم که باز هم طلب داریم… زندانی سیاسی آزاد باید گردد!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر