صفحات

۱۳۹۴ آبان ۱۱, دوشنبه

آخر اینهم شد خدا !!!



                           فیروزنجومی


کتاب قرآن و یا کتابی که بر باور مسلمانان جهان، خدا در آن سخن میگوید، با اسم الله آغاز میگردد، یعنی با بسم الله. الله اسمی است که خدا خود را با آن شناسایی میکند. چگونه و به چه دلیل الله بر خود اسم گذارده است، یکی از معضل های قرآنی ست که صدها سال است که مورد تاویل و تفسیری علمای اسلامی قرار گرفته است. چرا که اسم گذاری، کنشی است خالص انسانی و ریشه دارد در روابط اجتماعی. ابزار مهار ساختن و شناخت جهان اشیا است و دانش و دانایی، وسیله ای ست برای بیان مکنونات ضمیر و نیازمندی ها، خواهش ها و تمنا های انسانی. حال آنکه کنش الهی باید کنشی باشد ویژه و ماورایی نه اینکه آلوده شده باشد با کنش بشری.

استاد علامه طباطبایی که یکی از بزرگترین تفسیر گران جهان اسلامی بویژه جهان شیعه است، تفسیرالمیزان (تفسیر 20 جلدی قرآن) خود را با تاویل معضل بسم الله آغاز میکند. اما بجای آنکه به چند و چون و زیر و بم کنش اسم گذاری الله به پردازد، تفسیر خود را با تاویل کنش مردم مبنی بر آداب و رسم و رسومی و روش و معنای خاصی که دارد، میگشاید. او میگوید:

«مردم معمولا هنگامیکه میخواهند شروع بکاری کنند آنرا بنام شخصیت برجسته ای افتتاح می نمایند، باین نظر که آن کار بوسیله این عمل فرخنده و میمون گردد و یا برای اینکه یادبودی از آن شخصیت بزرگ بوده باشد. نظیر این موضوع در موقع نامگزاری نیز دیده میشود، باین معنی که نوزاد، یا اختراع جدید، و یا موسسه نوبنیاد را بنام فردی که مورد احترام و علاقه آنهاست مینامند، باین منظور که تا آن موضوع تازه باقی است آن نام هم بر قرار بماند، و در حقیقت صاحب اصلی نام نیز باین وسیله نوعی از بقا و حیات را پیدا کند- مثلا: بسیاری از مردم برای احیاء نام پدران خود آنرا بر یکی از فرزندان خویش میگذارند تا همواره بیاد آنها بوده باشند».(جلد1، ص15).

در اینکه اسم گزاری روشی است که افراد بشر دانش و دانایی خود را از نسلی به نسل دیگر انتقال میدهد بحثی نیست. آنچه بحث انگیز است آن است که استاد علامه، روش الله برای اسم گزاری بر خویش را با روش مردم شناسایی میکند و اظهار میدارد که الله در اسم گزاردن بر خویش آنچه در میان مردم مرسوم بوده است بکار گرفته است و بر خود نام الله را نهاده است که همه چیز با آن آغاز شود و تا ابد ماندگار بماند. بعبارت دیگر، الله با مشاهده کنش مخلوق خود، به تقلید از آنها بر خود نام گذاشته است. استاد علامه، در توضیح کنش نامگزاری الله، میگوید: 

«خداوند متعال نیز کلام بزرگ خود را باین روش آغاز کرده و آنرا بنام نامی خود افتتاح فرموده است، تا معانی کلماتش بآن نام مربوط و نشانه ای از آن داشته باشد- ضمنا سرمشقی برای بندگان باشد تا کردار و گفتار خود را بنام مقدسش شروع کنند و اعمال آنها نشانه ای از حق و هم برای او بوده باشد، و باین وسیله فنا و نقصان بآنها راه نیابد زیرا بنام خداوندی آغاز شده که دست زوال و نیستی بدامان کبریای او دراز نمیشود» (همانجا).

تاویل استاد دشواری هایی چند بوجود میآورد که اگر به آن بپردازیم تردیدی در افسانه ای بودن الله بجای نمیگذارد. یعنی که الله، خدایی نیست که خالق باشد، بلکه خود مخلوق و ساخته و پرداخته ذهن بشری ست. که این الله نبوده است که محمد را برگزیده است، بلکه این محمد بوده است که الله را خلق کرده است. چرا که الله برای اینکه از روش و رسم و رسوم بشر در نامگزاری استفاده کند، باید که تابع زمان و مکان بوده باشد و نه مستقل از آن. چرا که تا آن زمان و مکان الله کجا بوده است و به چه دلیل بی نام و گمنام میزیسته است، ابهام آمیز است و سحر انگیز و جادویی. افزوده بر این الله از طریق زبان و مفاهیم زبانی بشر است که بخود هستی میدهد و هستی خود را ابدی میسازد. 

آنچه اینجا شایسته توجه و دقت است، این است که این الله نیست که بما توضیح میدهد که به چه دلیلی نام الله را بر خود نهاده است. الله در این مورد سکوت برگزیده است و هرگز نیازی ندیده است که کنش خود را توجیه سازد. چرا که گوینده بسم الله، نمیتواند الله باشد. بنظر میرسد که استاد علامه طباطبایی، آگاه است از ضمیر و قصد و نیت الهی در گزاردن نام الله بر خود. یعنی که او عقل و خرد خود را بکار میگیرد تا ابهام را از کنش الله بزداید. اما، استاد بجای آنکه با ابزار تفسیر، نوری بر معضل نامگزاری الله بپاشد، به توجیه آن میپردازد. در خلال این توجیه استاد، دانسته و یا نا دانسته الله را از یک موجود ماورایی به یک موجود زمینی تبدیل میکند. چرا که الله برای ماندگار و جاویدان شدن از قدرت لایزال و نقصان ناپذیر خود بهره بر نمیگیرد که راهی بجوید در خور یک موجود ماورایی. بنابر تفسیر استاد، الله از مخلوق خود میآموزد که چگونه خود را پا برجا نماید. اینهم شد خدا؟

فیروز نجومی



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر