صفحات

۱۳۹۴ آبان ۱۱, دوشنبه

محمد ملکی ؛ پدر معنوی حقوق بشر ایران



بوسه برسردختر بهایی محروم از تحصیل


محمد ملکی یکی از قدیمی‌ترین و شاخص‌ترین سیاستمداران مخالف حکومت ایران است که هم اکنون در سن 82 سالگی از درون ایران به طور صریح به مخالفت با حاکمان می‌پردازد.
دکتر محمد ملکی نخستین رییس دانشگاه تهران بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و از اعضای نهضت مقاومت ملی بعد از کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ است و در جنبش دانشجویی زمان خود، زمانی که در دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران تحصیل می‌کرد، فعال بوده است.

در سال ۵۷ و در آستانه انقلاب، در سازماندهی اعتصاب اساتید دانشگاه تهران نقش برجسته‌ای داشت اما به دلیل انقلاب فرهنگی استعفا داد و پس از آن به انتقاد صریح از انقلاب فرهنگی پرداخت که این امر موجب بازداشت وی شد و به دریافت حکم اعدام انجامید اما این حکم بعدا به زندان تخفیف یافت. پس از آزادی هم مجددا در سال‌های۷۹ و ۸۸ بازداشت شد درحالیکه مسن‌ترین زندانی سیاسی ایران بود.
محمد ملکی در گروه‌های مختلفی عضویت داشته و محدود به یک تشکیلات خاص نشده است. پیش از انقلاب وی در گروه‌ها و احزابی چون سازمان جوانان ملی شمیران، حزب زحمتکشان و نیروی سوم، نهضت مقاومت ملی و جمعیت ایرانی دفاع از آزادی و حقوق بشر حضور داشته است. بعد از انقلاب نیز وی در شورای ائتلاف ملی و مذهبی، شورای ملی صلح و شورای همبستگی ملی برای دموکراسی و حقوق بشر عضو بوده است. دکتر ملکی نظرات خود را شجاعانه و با صراحت تمام در نامه‌هایی سرگشاده مطرح می‌کند و در سال‌های اخیر در یکی از همین نامه‌ها خواستار کناره گیری آیت الله خامنه‌ای رهبر جمهوری اسلامی شده است.

    
   بزرگوارانه همراه یار همیشگی خود آقای محمد نوریزاد در برابر دانشجویان 
بهایی محروم از تحصیل

پیشینه
محمد ملکی متولد ۲۰ تیر سال ۱۳۱۲ در قصبه تجریش است که امروزه بخشی از شهر تهران شده است.وی با قدسی میرمعز ازدواج کرده که حاصل این ازدواج چهار فرزند به نامهای مریم، موگه، ابوذر و عمار است.تجریش و شمیران در سالهای کودکی محمد ملکی بافتی دوگانه داشته است. برخی از ساکنان محلی‌های تجریش به مشاغلی چون کشاورزی، باغبانی، کارگری یا کسب و کارهای کوچک اشتغال داشته‌اند. گروه دیگر از ساکنان افرادی چون وزرا، وکلا، سفرا و سرمایه داران بوده‌اند که به سبب آب و هوای خوب در این منطقه سکونت داشتند. پدر دکتر ملکی صاحب یک مغازه کوچک قنادی بوده و به مش حسین قناد شهرت داشته است. تحصیل محمد ملکی در مدرسه شاهپور تجریش و مشاهده اختلاف طبقاتی زیاد بین بچه‌های محلی و بچه‌های اعیان یکی از انگیزه‌های نخستین ایشان برای ورود به فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی بوده است.
همزمانی مبارزات ملی شدن صنعت نفت به رهبری دکتر مصدق و دوران جوانی محمد ملکی سبب شد تا او به طورجدی به فعالیت سیاسی روی بیاورد. ملکی که شیفته دکتر مصدق بود در سال ۱۳۲۹ سازمان جوانان ملی شمیران را همراه با گروهی از جوانان شمیران با هدف مبارزه برای استقلال، آزادی و برابری تاسیس کرد.ویبعدها در حزب زحمتکشان ملت ایران نام نویسی کرد اما با خلیل ملکی و کسانی که به عنوان نیروی سوم از این حزب انشعاب کردند، همراه شد.محمد ملکی پس از کودتای ۲۸ مرداد به همکاری با شاخه شهرستان شمیران نهضت مقاومت ملی پرداخت.
ملکی در سال ۱۳۳۵ در دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران پذیرفته و یکی از چهره‌های فعال جنبش دانشجویی شد. او در سال ۱۳۳۹ عضو کمیته مرکزی دانشجویان دانشگاه تهران جبهه ملی دوم بود که هنگام توزیع اعلامیه، بازداشت و برای مدت سه ماه در زندان قزل قلعه زندانی شد.وی در سال ۱۳۴۰ و با پایان تحصیلاتش در رشته دکترای بهداشت و صنایع غذایی، عضو هیات علمی دانشگاه تهران شد.مسجد دانشگاه تهران، مسجد هدایت به امامت آیت الله طالقانی و مسجد همت تجریش از پایگاههای فعالیت سیاسی و اجتماعی ملکی در سالهای بعد بود. در سال ۱۳۵۶ محمد ملکی همراه با مهدی بازرگان، کریم سنجابی، عبدالکریم لاهیجی و جمعی دیگر، عضو موسس «جمعیت ایرانی دفاع از آزادی و حقوق بشر» شد
دکتر ملکی در جریان انقلاب سال ۵۷ یکی از اساتیدی بود که به مبارزه علیه حکومت شاه می‌پرداخت. وی نقش تعیین کننده‌ای در اعتصاب ۲۵ روزه اساتید دانشگاه تهران از ۲۹ آذر تا ۲۳ دی سال ۵۷ داشت.پس از پیروزی انقلاب به پیشنهاد آیت الله طالقانی و با حکم شورای انقلاب به عنوان اولین رییس دانشگاه تهران در حکومت جدید انتخاب شد. وی درباره شرایط دشوار اداره دانشگاه تهران در آن روز‌ها می‌گوید: «شرایط بسیار سختى بود. در دانشگاه تهران چند تانک مستقر بود و در دانشکده فنى پرچم سرخ در اهتزاز بود. دانشکده علوم مقر مجاهدین خلق بود. مسجد مقر کمیته بود که به خانه‏‌ها مى‏رفتند و اسلحه‏‌ها را جمع مى‏کردند و مى‏آوردند آن‏جا. در چنین شرایطى ما مسئول شدیم و تلاشمان این بود که دانشگاه را به حال عادى برگردانیم.»
با این حال در چنین شرایطی هم دکتر ملکی تاکید زیادی بر مساله استقلال دانشگاه و اداره آن توسط خود دانشگاهیان داشت. ملکی با تشکیل شوراهایی شامل نمایندگان اساتید، دانشجویان و کارکنان دانشگاه تلاش کرد تا سیاستگذاری و اداره امور دانشگاه به شیوه‌ای کاملا دموکراتیک انجام شود. حتی با انتخاب شورای دانشگاه وی از ریاست دانشگاه استعفا داد و این بار  نه به عنوان  یک رییس انتصابی بلکه توسط شورا به ریاست برگزیده شد که منتخب دانشگاهیان بود.[۱۱]دانشگاه‌های ایران آن روز‌ها مانند دیگ جوشانی بودند و درگیری گروه‌های سیاسی در دانشگاه امری عادی شده بود. حزب جمهوری اسلامی هم که نهادهای انقلابی را در کنترل خود گرفته بود، نگران این بود که پایگاه لازم را در میان دانشجویان ندارد. سرانجام شورای انقلاب تصمیم به تعطیلی دانشگاه‌ها گرفت. هدف از این موضوع انقلاب فرهنگی اعلام شد که در واقع نتیجه آن اخراج اساتید و دانشجویان مخالف بود. محمد ملکی در اعتراض به تعطیلی دانشگاه و انقلاب فرهنگی از مقام خود استعفا داد.[۱۲]
یک سال بعد محمد ملکی مقاله‌ای با عنوان «انقلاب فرهنگی یا کودتای فرهنگی» نوشت. وی در تیرماه سال ۶۰ به دلیل اعتراضاتش به انقلاب فرهنگی و سایر فعالیت‌های منتقدانه بازداشت شد. ابتدا به دوبار اعدام محکوم شد و در ‌‌نهایت این حکم به ۱۰ سال زندان کاهش یافت.[۱۳] دوره زندان وی همراه با شکنجه‌های فراوان مانند آویزان کردن با دستبند قپانی و کابل زدن به کف پا بود. در یک مورد حتی برخورد کابل با چشم ملکی باعث نابینایی یک چشم وی شد که این چشم بعد از ۲۰ سال با عمل لیزر و تعبیه لنز مخصوص تا حدی بینایی‌اش را به دست آورد.[۱۴] وی در مرداد ۶۵ پس از گذراندن نیمی از حبس آزاد شد اما همچنان تا مدت‌ها تحت نظر نیروهای امنیتی قرار داشت.[۱۵]ملکی در دوران زندان به اجبار از دانشگاه تهران بازنشسته شد. وی مدتی به تدریس در دانشگاه آزاد پرداخت که به دلیل مخالفت رییس دانشگاه، از تدریس در آنجا نیز محروم  گشت.

پس از پیروزی خاتمی در انتخابات ریاست جمهوری سال ۷۶ و شکل گیری شورای نیروهای ملی و مذهبی در سال ۷۷، دکتر ملکی مدتی به همکاری با آن‌ها پرداخت و این همکاری تا سال ۸۳ ادامه داشت. بازداشت دسته جمعی ملی مذهبی‌ها در اسفند ۷۹ و در منزل «محمد بسته نگار»، بار دیگر محمد ملکی را روانه زندان کرد. او نزدیک به ۶ ماه در سلول‌های انفرادی عشرت آباد زندانی بود.[ی سپس در یک دادگاه غیرعلنی محاکمه و به ۷ سال زندان محکوم شد که این حکم به اجرا در نیامد.محمد ملکی  پس از این زندان نیز از حرکت برای دفاع از آزادی و حقوق بشر دست برنداشت. وی در میان فعالین سیاسی از این بابت شهرت یافته که دیدگاه‌های خود را به طور صریح و بدون مصلحت اندیشی بیان می‌کند. او حتی در مواردی شخص آیت الله خامنه‌ای رهبر جمهوری اسلامی را خطاب قرار داد که این موضوع در داخل ایران هزینه سنگینی دارد.
محمد ملکی در سال ۱۳۸۷ همراه با چهره‌هایی چون داود هرمیداس باوند، حشمت الله طبرزدی و کوروش زعیم شورای همبستگی ملی برای دموکراسی و حقوق بشر را تاسیس کردند که این شورا پس از بازداشت گسترده اعضای آن فعالیتش متوقف شد.ملکی در انتخابات بحث برانگیز ریاست جمهوری سال ۸۸ ایران، از هیچ کاندیدایی حمایت نکرد اما در جریان اعتراضات بعد از انتخابات از سوی نیروهای امنیتی بازداشت شد.وی در حالی که از سرطان پروستات، دیابت و بیماری قلبی رنج می‌برد، ۱۹۱ روز را در حبس به سر برد. در این هنگام وی با ۷۶ سال سن، پیر‌ترین زندانی سیاسی ایران بود و به دلیل بیماری چند بار در طول مدت زندان بستری شد.
دیدگاه
محمد ملکی یکی از فعالان قدیمی است که بیش از ۶۰ سال برای آرمان‌هایی چون آزادی، عدالت، استقلال، دموکراسی و حقوق بشر تلاش کرده است. وی همچنین به عنوان نماد تلاش برای استقلال دانشگاه از حکومت و آزادی‌های آکادمیک شناخته و انتقادات صریح او به مسئولان حکومتی معمولا بدون پرده پوشی بیان می‌شود. ملکی که خود به عنوان نخستین رییس دانشگاه تهران بعد از پیروزی انقلاب اسلامی تلاش کرده بود تا اداره دانشگاه را به شورایی از اساتید، دانشجویان و کارمندان بسپارد؛ در آستانه شصتمین سالگرد روز دانشجو خطاب به دانشجویان ایرانی نوشت: «پس از گذشت سی وچند سال باید با تلاش دانشگاهیان، دانشگاه‌ها استقلال خود را باز یابند. باید بار دیگر پرچم آزادی در سنگر دانشگاه‌ها به اهتزاز در آید، باید این حق به دانشجویان و دانشگاهیان داده شود که خود مسئولین دانشگاه‌ها را انتخاب و اداره دانشگاه‌ها را به دست آن‌ها بسپارند. باید بار دیگر دانشگاه‌ها پیشگام تحولات اجتماعی گردند. باید دانشجویان سازمان‌های صنفی خود را دور از دخالت حاکمان تشکیل دهند و شصتمین سالگرد ۱۶ آذر هرچه با شکوه‌تر برگزار شود. باید خواست‌های دانشجویان و دیگر اقشاری که در انتخابات اخیر فریاد استقلال دانشگاه‌ها و آزادی زندانیان سیاسی سر دادند، تحقق یابد. باید به دوران سیاه اختناق و پایمال کردن حقوق بشر و ظلم و بی‌عدالتی با ایستادگی و اقدام دانشجویان پایان داده شود. عزیزان دانشجو از فرصت سالگرد ۱۶ آذر استفاده کنید و با همبستگی و اتحاد، استقلال دانشگاه‌ها را مطالبه کنید. باید سالگرد ۱۶ آذر امسال حرکتی باشد به سوی استقلال دانشگاه‌ها و برپایی تشکل‌های مستقل دانشجویی.»
او معتقد است که هر دو حکومت شاه و جمهوری اسلامی از دانشگاه‌ها می‌ترسیدند و پس از سال‌ها با انتقاد از انقلاب فرهنگی می‌گوید: «در نظام شاهنشاهی، دانشگاه به یک غده چرکین تشبیه می‌شود که باید آن را کند و به دور انداخت و آیت الله خمینی می‌گوید ما هر بدبختی داریم از دانشگاه‌ها است. شاه به دلیل استقلال نیم بند دانشگاه، جرات بستن دانشگاه را به روی دانشگاهیان نداشت اما آقای خمینی یک دانشگاه مستقل را پس از پیروزی انقلاب بیش از چند ماه تحمل نکرد و نه تنها آن را اشغال که سال‌ها به روی استادان و دانشجویان بست. او از دانشگاه‌هایی که بوسیله شوراهای هماهنگی منتخب استادان، دانشجویان و کارمندان تشکیل شده بود و دانشکده‌ها و دانشگاه را مستقلا اداره می‌کرد وحشت داشت و اینکه انقلاب فرهنگی چه برسر دانشگاه‌ها و دانشگاهیان آورد، خدا می‌داند.»
دکتر ملکی که حکومت فعلی ایران را حکومتی غیردموکراتیک می‌داند، بار‌ها تاکید کرده است که باید رفراندومی آزاد برای تعیین نوع حکومت ایران برگزار شود. وی در سال ۱۳۸۳ همراه با چهره‌هایی چون مهرانگیز کار، محسن سازگارا، ناصر زرافشان و علی افشاری با انتشار بیانیه‌ای خواهان برگزاری رفراندوم قانون اساسی شد.محمد ملکی همچنین در مطلبی با عنوان «تنها راه رهایی» نوشت: «راستی نظامی که مدعی حمایت از سوی مردم است، چرا اجازه نمی‌دهد بعد از گذشت ۲۸ سال (۱۲ فروردین ۵۸) نسلی که در انتخاب نوع نظام هیچ شرکت و دخالتی نداشته و پدرانشان برای آن‌ها تعیین تکلیف کرده‌اند، خود در یک انتخابات آزاد و با حضور احزاب و روزنامه‌های دگراندیش در شرایطی که هر گروه و دسته و سازمانی بتواند عقاید و برنامه‌های خود را آزادانه اعلام دارد، سرنوشت خویش را بدست گیرند و نظامِ دلخواه را برگزینند، اگر خود چنین نکنید، مطمئن باشید جبر تاریخ با شما چنان خواهد کرد که با دیگر مستبدان نمود.»

محمد ملکی همچنین یکی از فراخوان دهندگان اولیه کارزار صلح و آزادی است. وی در سال ۱۳۹۱ همراه با کسانی چون بابک احمدی، احمد صدر حاج سیدجوادی، محمد نوری زاد و محمدعلی عمویی، حاکمان ایران را که بر طبل جنگ به بهانه دفاع از حقوق هسته‌ای می‌کوبیدند، خطاب قرار داده و نوشتند: «ما صلح و دوستی می‌خواهیم، نه جنگ و خشونت. ما جنگ را نه نعمت که نقمت می‌دانیم. ما می‌خواهیم با برپایی کارزار (کمپین) «بخاطر صلح و آزادی» و ابراز نفرت از خشونت و کشتار، به حاکمان کشورمان بگوییم، اعمال تشنج زا و خشونت آفرین بس است؛ اعمالی که منجر به تحریم‌های کمرشکن علیه ملت ما گردیده و بهانه‌ای برای تصویب سه قطع نامه علیه مردم ما شده تا هر بار فشار بیشتری را بر ما تحمیل کنند. ما ازحاکمان ایران می‌خواهیم هر نوع بهانه‌ای برای جنگ و فشار و تحریم اقتصادی را متوقف و خنثی کنند تا جنگ افروزان ناامید شوند. ما می‌خواهیم به جهانیان بگوییم که صلح و آزادی و حقوق بشر حق مسلم ماست.»
در سالهای اخیر دکتر ملکی به عنوان یکی از انقلابیون قدیمی و باسابقه به نقد برخی اقدامات در دوره انقلاب دست زده است. وی در نامه‌ای بی‌سابقه با نقد خشونت‌های اولیه دوران انقلاب و شعارهایی که بوی مرگ می‌داد، نوشت: «آقای خمینی با کوله باری از حرف‌های قشنگ که خواسته مردم در شعارهای اصلیشان بود به ایران آمد و ملتی را با وعده‌های خود فریب داد یا بقول خودش خدعه کرد و پایه‌های دروغ و نیرنگ را استوار ساخت. باید عاقلانه اندیشید که چرا چنین شد و ما به این وضع گرفتار شدیم.»وی همچنین اقدام گروهی از جوانان و دانشجویان در اشغال سفارت آمریکا و گروگانگیری کارکنان این سفارت را عملی زشت و زیانبار دانست و به حمایت گروه‌های سیاسی از این اقدام انتقاد کرد. ملکی در این نامه ادامه جنگ پس از آزادی خرمشهر را نادرست دانست: «پس از فتح خرمشهر با تمام تلاش‌هایی که از داخل و خارج کشور برای پایان جنگ صورت گرفت، عده‌ای که منافع خود را در ادامه جنگ می‌دیدند، جنگ دفاعی را تبدیل به جنگ تهاجمی کردند و وارد خاک عراق شدند و تمام تلاش خود را بکار گرفتند تا جنگ ۸ سال ادامه یابد و نتیجه آن صد‌ها هزار شهید و مجروح و معلول و بقول آقای هاشمی رفسنجانی بیش از هزار میلیارد دلار خسارت مادی برای ایران شد.»
دستاوردها
دکتر محمد ملکی به عنوان فعال برجسته سیاسی و اجتماعی معمولا مورد توجه جوانان، دانشگاهیان و سازمان‌های حقوق بشری بوده است. وی در سال ۱۳۹۲ به عنوان برنده جایزه «تلاشگر حقوق بشر» از سوی کانون مدافعان حقوق بشر معرفی شد. کانون مدافعان حقوق بشر از سال ۱۳۸۶ هجری شمسی، هر سال از میان تلاشگران راه آزادی و دموکراسی، یک نفر را به عنوان برنده جایزه «تلاشگر حقوق بشر» معرفی می‌کند. این جایزه به پاس شش دهه تلاش دکتر محمد ملکی در دفاع از حقوق ملت ایران و برای تقدیر از تداوم تلاش‌هایش به این فعال دیرپای حقوق بشر تعلق گرفت. پیش از این عباس امیرانتظام، تقی رحمانی، آیت الله منتظری و عزت الله سحابی تندیس منشور حقوق بشر را دریافت کرده بودند.
ملکی همچنین از سوی موسسه شهروندیار که یک نهاد غیردولتی و غیرانتفاعی است؛ در تیر ۱۳۹۰ به عنوان اولین شهروند نمونه ماه انتخاب شد. این موسسه در مورد علت این انتخاب می‌گوید: «از‌‌ همان ابتدای انقلاب نسبت به ظلم و اجحافی که از سوی دستگاه قضایی حکومت نسبت به مخالفان، منتقدان و به ویژه دانشگاهیان رفت، هرگز سکوت نکرد و صدای اعتراض خود را در هر شرایطی بلند کرد. حضور ایشان در تمامی تجمع‌ها و کمپین‌های مدنی و اعتراضی شاهد این امر است. برای دکتر ملکی تفاوتی نمی‌کند، تا چه حد از نظر فکری کسی که از وی باید در برابر نقض حقوق شهروندیش دفاع کرد با وی نزدیک است. او در هر شرایطی به مسئولیت شهروندی خود آگاه و پایبند بوده و هست. با وجود بار‌ها بازداشت، محرومیت از تدریس، تهدید و داشتن بیماریهای جسمی ناشی از گذر زمان هرگز خاموش نماند و نمانده است. برای دفاع از حقوق شهروندان هیچ خط قرمزی ندارد و این خصوصیات برجسته و البته تحسین برانگیز دکتر محمد ملکی است.»
شخصیت تاثیرگذار محمد ملکی به گونه‌ای بود که صادق زیباکلام، استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران و از نزدیکان به اصلاح طلبان، کتابی درباره وی نوشت. نام این کتاب «دکتر محمد ملکی؛ استادی برای همه فصول» است. زیباکلام درباره علت نگارش این کتاب می‌گوید: «دکتر ملکی، استاد دامپزشکی دانشگاه تهران است که در تحصن استادان در زمان انقلاب اسلامی تاثیر به‌سزایی داشت. من هم در آن تحصن بودم و پس از آن، ارتباط عمیق و عاطفی میان ما شکل گرفت. این کتاب با آنکه به روایتی هیچ رنگ‌وبوی سیاسی ندارد، از منظری دیگر کتابی کاملا سیاسی به شمار می‌آید؛ زیرا دکتر ملکی شخصیتی سیاسی و آزاده بوده و هست که به واسطه نگرش‌ها و اقداماتش با مصائب فراوانی مواجه شد.»
دکتر ملکی علاوه بر فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی، در زمینه علمی و به عنوان یک استاد دانشگاه دستاوردهای فراوانی داشته است. اختراع و ساخت دستگاه پاستوریزه کردن خامه شیر در منازل، ترجمه و تالیف کتاب میکروب‌شناسی مواد غذایی، تاسیس و ریاست اولین مرکز تحقیقات صنایع غذایی ایران و بیش از ۲۰ مقاله علمی در مجلات تخصصی بین المللی و داخلی گوشه‌ای از این دستاورد‌ها است. یکی از مهم‌ترین فعالیتهای تحقیقاتی ایشان درباره رابطه نگهدارنده‌های مواد غذایی در ایجاد سرطان بوده است که حدود ۱۰ سال طول کشید.  با وجود اینکه ایشان از خطرات آزمایش و کار بر روی موادی مانند بنزن سدیم که خطر ایجاد سرطان را داشت، آگاهی داشتند اما به تحقیقات خود ادامه داده و در نهایت کار با آن مواد موجب ایجاد سرطان در ایشان هم شد. نتیجه این تحقیقات در یک مقاله در کنگره شیمی دانشگاه صنعتی شریف ارائه گردید و به عنوان مقاله برگزیده، منتشر شد.

هم اینک کجاست؟
محمد ملکی یکی از قدیمی‌ترین و شاخص‌ترین سیاستمداران مخالف حکومت ایران است که هم اکنون در سن 82 سالگی از درون ایران به طور صریح به مخالفت با حاکمان می‌پردازد. ملکی پس از آزادی از آخرین بازداشت خود در سال ۸۸ از سوی شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب ابتدا متهم به محاربه شد و در پی اعتراض نهادهای حقوق بشری بین المللی و فشار افکار عمومی نهایتا به یک سال حبس تعزیری محکوم شد که این حکم هنوز اجرا نشده است. وی از بیماری‌های مختلفی چون سرطان پروستات، دیابت و بیماری قلبی رنج می‌برد و خرداد ۸۹ دچار حمله قلبی شده و برای مدتی در بیمارستان بستری شد. ملکی در بهمن سال ۹۰ به دلیل نامه‌ها و نوشته‌های انتقادیش به زندان احضار گردید. این موضوع با اعتراض برنامه نظارت بر حمایت از مدافعان حقوق بشر که برنامه مشترک فدراسیون بین المللی جامعه‌های حقوق بشر (FIDH) و سازمان جهانی مبارزه با شکنجه (OMCT) است، روبرو شد. آن‌ها با انتشار یک فراخوان فوری اعلام کردند: «برنامه نظارت، آزار قضایی دکتر محمد ملکی را محکوم می‌کند زیرا این آزار و اذیت ظاهرا به قصد تنبیه فعالیت حقوق بشری او انجام می‌شود و نگرانی عمیق خود را از کوشش‌های ادامه دار برای منع فعالیت‌های مسالمت آمیز مدافعان حقوق بشر در ایران ابراز می‌نماید.»
فشارهای فراوان بر این فعال دموکراسی خواه ایرانی موجب سکوت وی نشده است. وی در سال ۱۳۹۰ با انتشار نامه‌ای سرگشاده خطاب به احمد شهید، گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل در امور ایران، ضمن اعلام آمادگی برای شهادت در مورد نقض حقوق بشر توسط حکومت ایران نوشت: «من پیرمردی ۷۸ ساله و بیمار ولی برای تحمل هر حکمی آماده هستم زیرا هدفم مبارزه با ظلم و بیدادگری حاکمان و قدرت بدستان ایران بوده و هست و خواهد بود. به خدا و خلق تکیه دارم و از هیچ عقوبتی ترس ندارم و آرزویم ملاقات با شما و بیان حقایقی است از آنچه در ۳ دهه اخیر در ایران گذشته و ظلمی که بر این ملت روا رفته است.»
دکتر ملکی در برابر افزایش بی‌سابقه شمار اعدام‌ها در ایران نیز سکوت نکرد. وی سال ۱۳۹۲ همراه با چهره‌هایی چون سیمین بهبهانی، بابک احمدی و فریبرز رییس دانا کارزار لغو گام به گام اعدام را پایه گذاری کرد.درسال ۱۳۹۱ملکی در نامه‌ای سرگشاده به آیت الله خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی ایران، خواستار استعفای وی شد و او را مسئول اصلی اوضاع نابسامان کشور معرفی کرد: «در حال حاضر مردم تمام گرفتاری‌های خود را ناشی از اعمال و رفتار و گفتار شما می‌دانند. شما بودید که مشکلات بی‌حد و حصر مردم را به جای چاره جویی انکار کردید و می‌کنید. شما بودید که ایران را آزاد‌ترین کشور جهان نامیدید. شما بودید، که با تصمیم گیری‌های غلط و دور از خرد به بیگانگان امکان دادید با تحریم‌ها اکثریت مردم را به روز سیاه بنشانند، شما بودید که با بی‌سیاستی‌هایتان دنیا را در مقابل ایران قرار دادید، شما بودید که به عواملتان چراغ سبز نشان دادید تا در ایران و خارج ایران، در خیابان و بیابان دست به اعمال تروریستی بزنند و خون ایرانیانِ دگراندیش را بر زمین بریزند. شما به عنوان رئیس جمهور و رهبر باید در برابر کشتار ده‌ها هزار انسان در دهه شصت و شهادت هدی‌ها و هاله‌ها و ندا‌ها و صبا‌ها و ستار‌ها جوابگو باشید.»
بهمن سال ۹۲، ملکی در نامه‌ای به حسن روحانی، رییس جمهور ایران، از فشارهای وارده بر خانواده‌اش پرده برداشت و گفت:«تاکنون تحمل کردم و این اذیت و آزار‌ها که به خانواده من وارد شده را به طور علنی مطرح نکرده بودم اما دیگر طاقتم تمام شده و از مقامات حکومت سوال می‌کنم که اگر با من مشکلی دارید، تقصیر خانواده‌ام چیست و با آن‌ها چه کار دارید؟ با وجود تمام این  به نظر می‌رسد این فعال کهنسال ایرانی قصد ندارد تا دست از مبارزه برای آزادی و عدالت بردارد و آنگونه که خود بار‌ها گفته است تا آخرین نفس در مسیر احقاق حقوق مردم گام بر می‌دارد.


                                                                 سحام نیوز

محمد ملکی در نامه‌ای خواستار رفع ممنوع‌الخروجی خود، برای آخرین ملاقات با فرزندانش شد

دکتر«محمد ملکی» نخستین رئیس دانشگاه تهران پس از انقلاب اسلامی سال ۱۳۵۷، در نامه‌ای خطاب به مسئولین کشور، افکارعمومی و مردم ایران، از ٬ظلم٬ رفته به خود و ٬ممنوع‌الخروجی٬ مداوم سال‌های اخیر به جرم «دگراندیشی» انتقاد کرده و یادآور شده است که برای رسیدن به «حق قانونی و شهروندی» خود، به هر «روش ممکن» متوسل خواهد شد.

در نامه «محمد ملکی» که در اختیار «سحام» قرار گرفته، وی ضمن اعلام مجدد مخالفت خود با فلسفه تشکیل نظامی مبتنی ٬ولایت مطلقه٬ فقیه، به دلیل عدم توانایی‌های لازم در اداره امور کشور گفته است: «در این روزها که در آستانه هشتاد و دو سالگی و پایان عمر با چند بیماری لاعلاج دست و پنجه نرم می‌کنم، می‌خواهم با فرزندانم و به ویژه پسرم که هفت سال است از دیدارش محروم هستم، دیدار کنم.»
این استاد سابق دانشگاه که سابقه سال‌ها تحمل زندان و شکنجه در زندان‌های جمهوری اسلامی را دارد، با انتقاد از سپاه پاسداران و دخالت این نهاد نظامی در مقدرات کشور و زندگی شهروندان نوشته است: «پس از حدود ۶ ماه تلاش و شنیدن حرف‌های دروغ و ضدونقیض از سوی مقامات مسئول، دادستانی انقلاب تهران در تاریخ ۹۳/۸/۱۷ اعلام کرد که در تاریخ ۹۲/۱۰/۳، رفع ممنوع‌الخروجی بنده توسط دادستانی صادر شده، اما من از طرف اداره حقوقی سپاه پاسداران ممنوع‌الخروج شده‌ام! آیا نظام ولایی تا این اندازه به حکومت نظامیان تبدیل شده که یک استاد دانشگاه از طرف سپاه ممنوع‌الخروج بشود؟»

دکتر محمد ملکی در ۱۲ تیرماه ۱۳۶۰، بدون ارائه مجوز و ذکر اتهام بازداشت، دستگیر و مدت ۵ سال را در سخت‌ترین شرایط در زندان‌های جمهوری اسلامی به سر برد. ملکی از زمان آزادی در۲۱ مرداد ۱۳۶۵ تا سال ۱۳۸۵، ممنوع‌الخروج بوده و امکان حضور در سمینارها و جلسات تحقیقی در زمینه تخصصی و علمی خود را در خارج از کشور نداشته است. وی هم‌چنین در سال ۱۳۹۰ مجدداً در پی انتشار نامه‌ای سرگشاده به احمد شهید، گزارش‌گر ویژه حقوق‌بشر سازمان ملل متحد در امور ایران، مجددا ممنوع‌الخروج گردید.

محمد ملکی در جریان اعتراضات مردم ایران به کودتای انتخاباتی ریاست‌جمهوری  سال ۱۳۸۸، به انتقاد از وضع موجود پرداخت. در تاریخ شنبه ۳۱ مرداد ۱۳۸۸، پنج مامور که خود را «ماموران وزارت اطلاعات» معرفی کرده و گفته بودند از قاضی حداد، معاون دادستان تهران حکم دارند، به خانه دکتر ملکی رفته و بعد از دو ساعت تفتیش منزل و سوال و جواب از آقای ملکی، وی را به همراه هارد دیسک رایانه او، ۸۵ جلد کتاب و مقادیری از دست‌نوشته‌هایش دستگیر و با خود بردند.
وی پس از تحمل ۱۹۱ روز حبس، در روز دوشنبه مورخ ۱۰ اسفند ۱۳۸۸ با قرار کفالت آزاد شد. او به دلیل بیماری حاد، چندین‌بار در طول مدت حبس خود بستری شده است. به گفته همسر محمد ملکی، او به سرطان پروستات مبتلاست و از بیماری دیابت و نارسایی‌های قلبی نیز رنج می‌برد و عملاً در منزلش بستری بوده است.

آقای ملکی در ادامه این نامه آورده است: «در شش‌ماه گذشته همه راه‌های قانونی را طی کرده‌ام و چون در این مدت تنها من را از اداره‌ای به اداره دیگر ٬پاس٬ دادند و هیچ جواب درست و قانونی دریافت نکردم، نهایتا در نامه‌ای به آقای دکتر احمد شهید، نماینده ویژه سازمان ملل در امور مربوط به حقوق‌بشر در ایران، شکایت کردم و از او دادخواهی کردم تا شاید او بتواند در مجامع بین‌المللی حقوق‌بشر، پیگیر این نقض آشکار و زندان ساختن از مرزهای کشور توسط نظام ولایی شود.»

در این نامه، آقای ملکی از فراق فرزندان خود ابراز ناراحتی کرده و از حاکمیت خواسته که حکم ممنوع‌الخروجی متمادی وی را لغو کند تا بتواند در واپسین روزهای عمر خود، برای آخرین بار فرزندانش را ملاقات کند.
این استاد ۸۲ ساله دانشگاه تاکید کرده است که «از این پس چاره‌ای ندارم جز این‌که برای رسیدن به این حق قانونی و شهروندی‌ام، به هر روش ممکن متوسل شوم.»
آقای ملکی حکومت جمهوری اسلامی را به عنوان «مسئول هر پیشامدی در این‌باره» معرفی کرده است.
وی گفته است که «حاکمیت در برابر اعتراض من دو راه می‌تواند در پیش بگیرد؛ یا من را دستگیر کند و مثل گذشته شکنجه کند تا موجب مرگ و رهایی من شود، یا این‌که دستور صدور گذرنامه و اجازه خروج من را برای ٬وداع آخرین با فرزندانم٬ صادر کند.»

آقای ملکی ضمن ابراز ایستادگی خود برای مبارزه با این بدعت ظالمانه گفته است که «من برای رسیدن به این حق قانونی خود و مبارزه با این ٬بدعت ظالمانه٬ که موجب محرومیت بسیاری از فعالان مدنی و سیاسی شده است، تا توان دارم به اعتراض خود ادامه می‌دهم.»

دکتر محمد ملکی پیش از این به صورت مکرر و بی‌پرده از نحوه اداره کشور توسط رهبر جمهوری اسلامی و نظامیان و نیروهای امنیتی انتقاد کرده است. در یکی از این انتقادات، وی در تاریخ ۱۳۹۲/۱۱/۲۹ طی نامه‌ای سرگشاده، به انتقاد از دخالت‌های نظامیان در اداره امور کشور پرداخته و نوشته است: «سپاه پاسداران انقلاب اسلامی برای چه به وجود آمد؟ اگر وظیفه سپاه، پاسداری از انقلاب اسلامی است، پس باید به این پرسش پاسخ داده شود که انقلاب اسلامی چیست که سپاه باید از آن پاسداری کند؟ مگر هر انقلابی را از شعارهایش نمی‌شناسند؟ شعار انقلاب اسلامی چه بود؟ مگر مردم در انقلاب استقلال، آزادی، جمهوریت و اسلامیت را فریاد نمی‌کردند؟ آیا سپاه در پی تحقق این آرمان‌های ملت ایران بوده یا وظیفه سرکوب و شکنجه و کشتار مردم را به عهده گرفته است؟ بسیجِ وابسته به سپاه در دانشگاه‌ها و مدارس و ادارات و بازار چگونه با مردم رفتار کرده و می‌کند؟ سپاه و بسیج آزادی آفرین‌اند یا آزادی‌کش؟»
دکتر ملکی در بخشی از آن نامه سرگشاده به شکلی صریح و بی‌پروا سپاه پاسداران را این‌چنین به چالش می‌کشد: «مگر سپاه نبود که اسفند سال ۷۹ ده‌ها شخصیت دگراندیش از جمله نویسنده را ماه‌ها در زندان مخوف عشرت آباد و در آن سلول‌های یک متر در دو متر زندانی نمود و آن رفتار غیرانسانی را با آن‌ها انجام داد و با چشم بسته آن‌ها را به بازجویی‌های شبانه می‌برد و از هیچ توهین و تحقیر در مورد اسیران دریغ نکرد؟ مگر بسیاری از آن‌ها با کاسب‌کاری از جنگ به سرداری نرسیدند و بر همه امور اقتصادی و سیاسی مسلط نشدند و ثروت‌های کلان و کاخ‌های فرعونی برای خود و اقوام و فرزندان‌شان بنا نکردند و شکستن استخوان توده‌های فقیر مردم را زیر پاهای‌شان نشنیدند؟ و اگر کسی یا کسانی به این اعمال اعتراض کردند مگر با خون و خشونت با آن‌ها برخورد نشد؟»
محمد ملکی در گروه‌های مختلفی عضویت داشته و محدود به یک تشکیلات خاص نشده است. پیش از انقلاب وی در گروه‌ها و احزابی چون سازمان جوانان ملی شمیران، حزب زحمت‌کشان و نیروی سوم، نهضت مقاومت ملی و جمعیت ایرانی دفاع از آزادی و حقوق‌بشر حضور داشته است. بعد از انقلاب نیز وی در شورای ائتلاف ملی و مذهبی، شورای ملی صلح و شورای همبستگی ملی برای دموکراسی و حقوق‌بشر عضو بوده است.
دکتر ملکی نظرات خود را شجاعانه و با صراحت تمام در نامه‌هایی سرگشاده مطرح می‌کند و در سال‌های اخیر در یکی از همین نامه‌ها خواستار کناره‌گیری آیت‌الله خامنه‌ای رهبر جمهوری اسلامی شده است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر