صفحات

۱۳۹۴ آبان ۹, شنبه

اعتراف عجیب رفسنجانی به ساختن بمب اتمی به هنگام ضرورت ! و دلایل آن ؟



                                                 تقی روزبه     

سخنانی را که اخیرا رفسنجانی به عنوان یکی از  مقامات رسمی و بلند پایه رژیم در مورد برنامه هسته ای بر زبان راند از جهات مختلفی دارای اهمیت و  چه بسا پی آمد است. گرچه بنظر می رسد که رسانه های داخلی ایران حتی آن ها که معمولا هرگونه دیدار و سخنان رفسنجانی را با آب و تاب گزارش می دادند، تا کنون از بازتاب لااقل وسیع این سخنان اجتناب ورزیده اند، که البته خود معنا دار است و در سطوربعدی به آن خواهم پرداخت.


نکاتی پیرامون اهمیت و پی آمدهای این گفتگو*:
نخست آن که، او به چیزی اعتراف کرده است که در تمامی این سال ها مقامات بلندپایه و رسمی نظام از پذیرش آن طفره می رفتند. او گفت، گرچه هیچ‌وقت از ذهن ما بیرون نمی‌رفت که اگر روزی بنا باشد خطری ما را تهدید کند و ضرورتی باشد، امکان اینکه به طرف دیگر هم برویم، داشته باشیم (یعنی به طرف ساختن بمب اتمی). حتی احمدی نژاد با همه تند و تیزیش در مورد پروژه هسته ای چنین سخنی را بر زبان نرانده بود. سران رژیم همیشه اصرار داشته اند که برنامه هسته ای آن ها دارای اهدافی صرفا صلح آمیز برای تأمین سوخت موردنیازنیروگاه های هسته ای (گرچه نیروگاه های خیالی و روی کاغذ) می باشد. با وجود آن که ابعادگوناگون این پروژه و هزنیه های نجومی آن از نظر اقتصادی و زیست محیطی و غیره اصلا معقول بنظر نمی رسید و دلایل رژیم نمی توانست مقامات آژانس و  مخالفان  را مجاب سازد، اما بهر حال رژیم، هم چنان بر آن ها اصرار داشت. و وقتی هم فشاربین المللی بیشتر و  بیشتر شد و سردمداران ناگزیر از مذاکره و دست شستن از بسیاری از تأسیسات خود شدند، خامنه ای فتوائی شفاهی (و آبکی!) دال بر حرام بودن آن صادر کرد، تا راه توافق را هموارتر کند و این تصور را بوجود بیاورد که گویا هیچ گاه به فکراستفاده نظامی از تؤسعه هسته ای نبوده اند و نخواهند بود. از این رو مغایرت کامل سخنان اخیر رفسنجانی با چنان سیاستی چه در گذشته و چه برای آینده، سخت پرسش برانگیز است. بخصوص وقتی در نطر بگیریم که حرف های او فقط ناظر بر  گذشته نیست بلکه ناظر بر آینده هم هست، اهمیت آن دو چندان می شود. چرا که صراحتا متضمن این پیام است که حکومت اسلامی در قالب اصرار بر حفظ توان غنی سازی و توسعه و تحقیق و .. در عین حال بدنبال آن است در شرایطی که  موردنیاز باشد، به گریزهسته ای دست بزند و بقول رفسنجانی از این طرف به آن طرف کند. این سخنان نشاندهنده آن ااست  با وجود آن که رژیم  زیرفشارقدرت های بزرگ ناچارشده تن به نظارت فوق العاده بدهد، توسعه هسته ای خویش را برای مدت طولانی بشدت محدودکند، اما هم چنان سودای هسته ای شدن خودرا در سر می پروراند.
بی تردید ابراز چنین سخنانی توسط رفنسجانی هم به عنوان یک مقام بلندپایه نظام که به سخنانش در مقیاس جهانی توجه ویژه ای می شود، با توجه به مخالفان سرسختن و نیرومند برجام در سطح جهانی اعم  از اسرائیل و جناح جمهوری خواهان و کشورهای عرب منطقه خلیچ(فارس) و امکان بهره برداری آن ها  و حتی افزایش حساسیت اوباما و متحدین او، بسته به آن که چقدر جدی گرفته شود، از اهمیت و پی آمدهای زیادی برخوردار خواهد بود.

دوم آن که، رفسنجانی در گفتگویش با سایت امیدهسته ای خود را به عنوان پیشتار پروژه هسته ای و غنی سازی معرفی کرده و اصرار دارد که نشان دهد پروژه هسته ای اساسا در زمان ریاست جمهوری او پایه ریزی شد و حتی تا آن جا پیش می رود که برای نشان دادن شدت اشتیاق خود، خواهان دیدار باعبدالغدبرخان پدربمب هسته ای پاکستان در سفربه پاکستان هم شده است. او هم چنین توضیح می دهد که چگونه  شخصا در بازارسیاه بدنبال تأمین تأمین ملزومات هسته ای چون ساتتریفوژ ها و نقشه راه بوده که نهایتا هم مقداری از آن ها را ااز پاکستان بدست آورده است. لابد قصدش از دیدار با پدربمب هسته ای پاکستان  که موردموافقت دولت پاکستان قرار نمی گیرد (و احتمالا با واسطه صورت می گیرد)، خریدعبدالغدیرخان و  جلب حمایت او برای انتقال بیشتری از اسرار و تکنولوژی هسته ای بوده است. او سابقه فکرکردن به بمب هسته ای  را به زمان جنگ و مقابله با خطرمجهزشدن عراق به آن ربط می دهد. البته نباید فراموش کرد که  که او همان زمان هم در تریبون نمازجمعه  از  نیازجهان اسلام به ضرورت بمب اتمی سخن رانده بود و در این مصاحبه هم به باورعبدالغدیرخان نسبت به مجهزشدن جهان اسلام به بمب هسته ای اشاره کرده است. هم چنین چندسال پیش او در خلال کشمکش باندها پیرامون خوراندن جام زهر به خمینی در پذیرش آتش بس، سندی را منتشر کرد که در آن ها آمده بود که با تشدیدفشارارتش عراق، چگونه فرمانده سپاه-محسن رضائی- دست یابی به بمب هسته ای را  یکی از راه های مقابله و تغییرآرایش صحنه جنگ خوانده بود (خواستی که در نامه وی به خمینی هم آمده است). البته انتقادهائی از رفسنجانی  نسبت به انتشاراین اسناد محرمانه به عمل آمد که پاسخ وی این بود که انتشار آن ها تازگی ندارد.
سوم آن که نحوه طرح سخنان رفسنجانی که سوای برجسته کردن نقش خود در در پروژه هسته ای و از جمله غنی سازی و حتی در معاملات بازارسیاه، حامل پیام مهم دیگری هم است. بنظر می رسد که او  تلاش می کند که خامنه ای را در سوداهای دست یابی به بمب هسته ای کمرنگ کند و یا حتی او را که فتوادهنده حرمت سلاحی هسته ای است و تبلورکلیت نظام، تبرئه نماید. هم چنین از  حمایت قاطع او از  قراردادسعد آباد و برجام  نام برد. معنی چنین رویکردی آن است که که او  با جلوانداختن خود به عنوان پیشتاز پروژه هسته ای از جمله غنی سازی و خریدهای بازارسیاه ... و تأکید بر این که همه این ها اساسا در زمان ریاست جمهوری وی و نقش بالای او صورت گرفته است، به نوعی مسئولیت نه فقط دست آوردها، بلکه خطاها را نیز می پذیرد. او حتی توضیح می دهد که چگونه در لحظات پایانی ریاست جمهوری اش  با عجله بودجه 25 میلیون دلاری توسعه آب سنگین  را با دستخط خود و نه تایپی امضاء کرده، و البته این او بوده است که همه چیز  را برای تبدیل ایران به قدرت هسته ای فراهم ساخته و حاضر و آماده  به دولت بعدی یعنی خاتمی تحویل داده  تا بتوند ایران را واردباشگاه هسته ای جهان کند.
گرچه این انگیزه وجود دارد که او خواسته است افتخارباصطلاح قدرت هسته ای شدن ایران  و در واقعیت همان آب باریکه اجازه غنی سازی با ساتتریفوزهای از رده خارج شد ه شصت هفتادسال پیش را جزء افتخارات خود قلمدادکند، اما واقعیت آن است که  دامنه سخنان وی در مورداهداف و نیات نظامی برنامه هسته ای، هم در گذشته و هم در آینده، فراتر از صرف چنین بهره برداری هائی است.
 نقش رفسنجانی در بحران ها:
او به خاطرسابقه و موقعیت خود و جایگاهش در ساختارقدرت و نیز به لحاظ رویکرد و بینش سیاسی خود، که همواره یک پایش در بارگاه رهبری و ارکان بالای قدرت قرار دارد و  پای دیگرش در میان نیروهای موسوم به اعتدالی ها و تکنوکرات ها و لیبرالها و اصلاح طلبان،  همواره سعی کرده است که در نقش لولای اتصال بین جناح ها و خانواده به قول خودش "انقلاب" باشد. از همین رو در زمان های که رژیم دچارعدم تعادل و دستخوش بحران های مهم می شود، چه در سطح داخلی و چه بین المللی، نیاز به نقش آفرینی و به بازیگری وی بیشتر می شود. در بحران جنگ ایران و عراق که فرمانده و مسئول اصلی جنگ هم بود، او به خمینی پیشنهادکرد برای حفظ حیثیت رهبر،  آماده پذیرفتن مسئولیت آتش بس  و خوردن جام زهر و پی آمدهای آن است. او هم چنین پیشاپیش کسانی بود که با صحبت و  نوشتن نامه ای به خمینی در بستربیماری، از او خواستند قبل از مرگش یک سری دستورالعمل های لازم برای بقاء نظام پس از خود را ابلاغ کند. پس از مرگ خمینی، در به تصویب رساندن نقش خامنه ای به عنوان ولی فقیه به نقل از خمینی نقش تراز اول داشت. در سال 88 البته خامنه ای و  جناح دیگر اجازه ندادند که او نقش خود را برای آزام خواباندن طوفان بحران بازی کند. اما اکنون در دمدمه بحران هسته ای و پذیرش قطعنامه و برجام، او بازهم برای حل مشکل نظام و بیرون کشیدن دم رهبر از تله فرجام و آژانس به میدان آمده است.
نباید فراموش کنیم که رفسنجانی علیرغم بی مهری ها و حملات سایرباندهای افراطی که عموما با رضایت ضمنی خامنه ای هم صورت می گیرد، وحتی زندانی شدن فرزندانش، او هم چنان بخش لاینفکی از نظام اسلامی و روح آن و مأمور به صینانت از آن در برابردستبردکسانی است که چندان هم به نظام اعتقادندارند. علیرغم جور و جفای تازه به دوران رسیده ها او  خود را هم چنان از معماران اصلی نظام و  بخش لاینفکی از حیثیت و  اقتدارآن می داند.
از آن جا که چه خود او  و چه حامیانش او را  مردهمه فصول، اعم از دوره سرکوب و جنگ و بازسازی و کشتار و سازش های داخلی و خارجی می دانند، و فراتر از آن بنظر می رسد بر طبق توافق ها و رایزنی های پشت پرده ای که صورت گرفته، او خود را به جلوی صحنه رانده تا در شرایطی که با توافق هسته ای ممکن است دم رهبری در تله گیرکند،بداد او برسد و در اصل به نجات نظام از مخصمه بشتابد. بعیداست که او  این سخنان پیرامون سودای بمب هسته ای را  که می تواند پی آمدهای مهمی داشته باشد، به تنهائی و  سرخود بزبان رانده باشد.
 البته در یک نگاه و فرضیه کلی از دوحال خارج نیست: یا این که این سخنان موضع فردی و با انگیزه های شخصی صورت گرفته باشد (حتی بخطا باشد)، و یا آن را نقشه مند و احیانا توافق شده در بالاترین سطوح نظام بدانیم. بنظر می رسد که شق دوم بیشتر مقرون به حقیقت باشد. نکات زیر  دلایل و توضیحاتی پیرامون فرضیه اخیر است:
علت ابراز چنین نظراتی در این لحظه و شرایط مشخص چه می تواند باشد؟:
الف- همانطور که می دانیم نه فقط قراراست برجام واردفازاجرائی بشود، بلکه قرار است بزودی گزارش آژانس از پیشینه و سوابق عملکرد هسته ای ایران پیرامون عملکرد و انحرافات محتم و  این که چقدر واقعا صلح آمیز بوده یانه  را دبیرکل آژانس به نشست حکام و از آن جا به سازمان ملل ارائه دهد. در اصل توافق برجام هم پس از تضمین گزارش ایران به آژانس صورت گرفت. ایران هم برخلاف سیاست تا کنونی اش گزارشات لازم و کاملی را به گفته مقامات آژآنس ارائه کرده است که بزودی جمع بندی اش اعلام خواهد شد. بنظر می رسد رژیم و دولت ایران که خود به خوبی می دانند که آژانس چه گزارشی در موردفعالیت های هسته ای گذشته اش ارائه خواهد کرد، خودپیشدستی کرده و خواسته اند توسط رفسنجانی، از قبل فضا را برای انتشارآن گزارش فراهم سازند. اگر غیر از ابن بود، انتشار چنین سخنانی در این لحظه های حساس که حاوی  اعتراف نسبت به قصدساختن بمب هسته ای در گذشته است، فاقدعقلانیت بوده  و به معنای خودزنی خواهد بود و از رفسنجانی هم بعید است که اسراری را که تاکنون در دل نگهداشته بود در این لحظات حساس بروزبدهد . از همین رو می توان تصورکرد که رفسنجانی نه خودسر بلکه با تصمیم و صلاحدید خامنه ای و دیگردست اندرکاران  اصلی در شورای امنیت ملی، واردصحنه شده است که با یک تیر دو نشان بزنند، هم  زهرگزارش احتمالی آژانس را بگیرند و هم مهم تر از آن بار اصلی آن را از دوش خامنه ای به عنوان رهبرنظام بردارند. در حقیقت رفسنجانی با چنین گفتگوئی و با تأکید بر نقش خود، عملا و به نوعی مسئولیت آن را به دوش گرفته است. البته همانطور که در گفتگوی رفسنجانی منعکس است و نیز با استناد به شواهد و قرائن دیگر، این انحراف نمی توانسته است تا سطح گسترده یعنی اقدام عملی برای تولیدبمب هسته ای و ایجاد شکاف هسته ای بوده باشد، اما احتمالا شامل برخی مقدمات و اقدامات اولیه  در راستای آن بوده است. این در انطباق با سیاست کلی نظام  مبنی بر دست یابی به ضرفیت و توان تولیدبمب هسته ای در پوشش یک برنامه و پروژه باصطلاح صلح آمیز بوده است، اما نظام هنوز تصمیم به تولیدسلاح هسته ای نگرفته بوده است. اما دست یابی به توان بالقوه هسته ای که بقول رفسنجانی در شرایط مورد نیاز و اضطرار بتواند از این طرف به آن طرف برود، نیز تاحدی مستلزم پیشروی در حوزه های ممنوعه مفادپیمان هسته ای و پنهان سازی بوده است.  این فرضیه اول است.
ب- نکته دیگر آن است که رفسنجانی فقط  از سودای حاکمیت در گذشته برای داشتن بمب هسته ای سخن نگفته بلکه با کمال تعجب او از سودای داشتن بمب هسته ای رژیم ایران برای آینده و در صورتی که احساس خطر بکند نیز سخن رانده است! معنی این رویکرد آن است که او علیرغم امضاءبرجام و یا عضوآژآنس بودن دولت ایران، از مشروط بودن برنامه صلح آمیزهسته ای دفاع کرده است! بدیهی است که چنین سخنی که اگر جدی انگاشته شود با پی آمدهای بزرگی همراه خواهد بود. چرا که هیچ کس و هیچ دولتی نمی تواند به چنین حکومتی کوچکترین اعتمادی داشته باشد و چنین رژیمی تنها می تواند برای همیشه تحت نظارت فوق العاده قرار داشته باشد. ابرازچنین با هیچ عقلانینی جور در نمی آید. فرض هائی را که در این باره می توان تصور نمود:
یا واقعا رژیم چنین قصدی را دارد و به سیم آخرزده است! که البته اگر هم واقعیت داشته باشد بیان آن دیوانگی است! چرا که بهترین هدیه را به مخالفان سرسخت و نیرومند برجام در سطح جهانی چون اسرائیل و  جمهوری خواهان آمریکا و کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس و بطورکلی آنهائی که خواهان تشدیدفشار به ایران هستند را فراهم می سازد. چنین رژیمی اساسا چرا باید زیرتوافق برود.
ج- ممکن است که او برای رام کردن مخالفان نیرومند و سرسخت داخلی چون سپاه و یا اصول گرایان افراطی و دلواپسان این سخنان را بر زبان رانده باشد که باتوجه به سنگینی کفه پیامدهای جهانی آن بر کفه مصرف داخلی، معقول بنظر نمی رسد.
ج- ممکن است منشأ این سخن ناشی از  لغزش و خطای شخص رفسنجانی و مشخصا خطا در درک از  رویکرددولت آمریکا باشد. برداشت او از سخنان اوباما تأییدی بر این فرضیه است: این درست است که ما اجازه‌ی رفتن به طرف سلاح هسته‌ای را نداریم، ولی اگر شرایطی پیش بیاید و ضرورت پیدا کند و یا دشمنی پیدا کنیم که بخواهد از این سلاح استفاده کند، قدرت ما محفوظ است. آقای اوباما به این قانع بود و همیشه هم می‌گفت که ما باید کاری کنیم که اگر ایران تصمیم گرفت، یک سال وقت داشته باشیم که جلویش را بگیریم. یعنی تا این قدر مسأله نزدیک است.
چنان که ملاحظه می کنید تصوراو این است که گویا اوباما به این رویکردایران یعنی تولیدبمب هسته ای در شرایط خطر قانع شده است!  نتیجه نادرستی که او از سخنان اوباما در دورکردن  امکان گریزهسته ای ایران  از دو یا سه ماه به مدت یکسال گرفته است، آن را حمل بر درستی و حقانیت رژیم برای عدول از مسیرصلح آمیز هسته ای در شرایط اضظرار و تمکین دولت آمریکا به آن دانسته است. اما این نتیچه گیری از سخنان اوباما و دولت آمریکا هم احمقانه و هم خطرناک است. چون که اولا وقتی اوباما از جلوگیری صحبت می کند در اصل از جنگ و بمباران و حمله سخن می گوید و نه برسمیت شناختن قصدایران و لاجرم صحه گذاشتن بر ظن دولت آمریکا و دیگران، چیزی فراتر از حماقت است. ثانیا فراموش می کند که ایران بطوررسمی و حقوقی همواره بر پای بندی خود به برنامه صلح آمیز هسته ای اصرار داشته و دارد و اگر نشان ندهد که در آینده پای بندبه آن خواهد بود کارش زار و با کرام الکاتبین خواهد بود، و نه آن که بدست خودظن دیگران را از هم اکنون در استانه گزارش آژانس و یا اجرائی شدن برجام تحریک کند. بی گمان وقتی از خطای فرضی رفسنجانی در ابراز این سخن صحبت می کنیم، این خطا صرفا ناظر به بیان علنی آن است، و گرنه ابراز آن چه خطا و چه عمدی و آگاهانه بوده باشد، تغییری در ماهیت و قصدرژیم از پروژه هسته ای باصطلاح صلح آمیز نمی دهد.
البته رفسنجانی گاهی در گذشته هم چنین خطاهائی در مصاحبه هایش داشته است، اما مسلما ابعاد و اهمیت این مورد متفاوت بوده و بسی بیشتراست. از همین رو امکان باصطلاح تکذیب و اصلاح هم  وجود دارد. هم چنین عدم درج و بازتاب گسترده این گفتگوی مهم حتی توسط رسانه های حامی و یا نزدیک به او، ممکن است، هم بدلیل غافلگیرشدن آن ها در برابرچنین رویکردی باشد که تا کنون موظف به انتشارخلاف آن بود ه اند، و حالا با مشاهده رویکرددیگری غافلگیرشده و  در حال سبک و سنگین کردن آن برای خروج از بلاتکلیفی هستند.  و یا حتی می تواند بر طبق دستور از بالا باشد که نخواسته اند  به آن دامن بزنند. چون که این گفتگو در اصل بیشتر مصرف خارجی دارد تا داخلی. در صورت صحت این فرضیه هدف عمده نجات خامنه ای از  داشتن مسئولیت مستقیم نسبت به انحراف از اهداف صلح آمیزهسته ای  و نیز کاستن از پژواک انتشارگزارش احتمالی آژانس بوده است.

کمترین نتیجه این اعترافات رفسنجانی با هرانگیزه ای که صورت گرفته باشد، آنست که اولا سودای دست یابی به اقتدارهسته ای و "بمب اتمی اسلامی" هم چون پشتوانه باصطلاح اقتداراسلامی رژیم در منطقه و جهان، هم چنان به حیات خویش ادامه می دهد و  بخش جدانشدنی از سوداها و رؤیاهای حکومت اسلامی است، و ثانیا با عیان ترشدن این سودا، مردم ایران باید هم چنان تاوان سنگین داخلی و بین المللی این نوع بلندپروازی های میلیتاریستی رژیم را به پردازند. و ثالثا در این حوزه تفاوت مهمی بین"اصلاح طلبان و اعتدال گراها و  اصول گرایان"وجود ندارد. چنان که در دوره خاتمی ادعای ورودایران به باصطلاح باشگاه هسته ای و یا فک تعلیق تأسیسات هسته ای در پایانه ریاست جمهوری وی صورت گرفت و رفسنجانی هم بخود می بالد که این اوست که پایه گذارپروژه هسته ای ایران،  آن هم باسودای ساخت بمب هسته ای است. 

*-اساس دکترین ما استفاده صلح‌آمیز هسته‌ای بود. گرچه هیچ‌وقت از ذهن ما بیرون نمی‌رفت که اگر روزی بنا باشد خطری ما را تهدید کند و ضرورتی باشد، امکان اینکه به طرف دیگر هم برویم، داشته باشیم. ولی برنامه‌ای نداشتیم که برویم و هیچ‌وقت نرفتیم. بی دلیل هیاهو شد. بعد از دولت من غربی‌ها یک دفعه دیدند که ما در بخش‌های مختلف جلو رفتیم. من آن‌ قدر علاقه‌مند بودم که وقتی روزهای آخر دولت من رسید با خط خودم که تایپ هم نکردم، 25 میلیون دلار را برای آب سنگین نوشتم که آن موقع در اراک نبود و بنا بود در الموت قزوین باشد. تا آن زمان پیشرفت کندی داشتیم، در دولت آقای خاتمی اعلام کردند که ما وارد باشگاه هسته‌ای شدیم. یعنی آن موقعی بود که اولین نمونه‌ی آزمایشگاهی را گرفته بودیم. به نظرم اینها هم بی‌دلیل هیاهو کردند. علتش این بود که منافقین قبلاً گزارش دروغی از نطنز که ما هنوز مشغول حفاری در سایت بودیم و بنا بود زیرزمین بسازیم، دادند و هیاهوی جهانی شروع شد. غربی‌ها بهانه کردند که به آژانس اعلام نشده و باید به سازمان بین‌المللی هسته‌ای‌ می‌گفتیم، شروع به هیاهو کردند. از آن به بعد بود که آنها با بهانه عدم شفاف سازی در مسیر حرکت ما سنگ‌اندازی کرده‌اند.



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر