صفحات

۱۳۹۴ فروردین ۳۰, یکشنبه

کیست گورکن دین؟

فیروز نجومی
بعضا خاک سپاری دین را گذشته از اینکه امری محال میدانند، طرح آنرا نیز جنجال برانگیز و تحریک کننده تلقی میکنند. گویی که وقتی از کندن گور دین سخن میرانیم از پدیده ای نوظهور و بسیار غریبی سخن رانده ایم. آیا دین اجداد ما ایرانیان، الله پرستی بوده است؟ ما ایرانیان، پیامبری داشته ایم از جنس انسان و دارای پیامی بود در خور بشریت تا ابدیت: سه نیک، پندار، گفتار و کردار نیک. الله آمد با شمشیر و شریعت. گفت یا من و یا هیچکس دیگر. ما ایرانیان تسلیم شدیم و هراس از تنبیه و مجازات را بدل گرفتیم. به اطاعت از احکام الله گردن نهادیم. مسلمان شدیم. به حقارت و خواری در برابر الله تن دادیم. 

یعنی که بندگی را پذیرفتیم و زدن هر گردنی و ریختن خون هر انسانی را که شک و تردید نسبت به یکتایی و یگانگی الله، به درون خود راه داد، در راه تحصیل رضای الله، مباح شمردیم و زندگی ابدی در بهشت را بر انجام سه نیک در این جهان ترجیح دادیم. سه نیک تبدیل شد، به یک نیک: بندگی. از آن پس، تسلیم و اطاعت از احکام شریعت و آئین الهی شد ابهت و عظمت و سروری. بخاک سپرده شد آئین زرتشت، بجای آن نشست آئین تازی، آئین خشونت و بیرحمی و انتقام ستانی، آئین جهاد و شهادت و در آغوش کشیدن نیستی. گرفت جای سه نیک را هرچه بود زشتی، تسلیم و اطاعت و خواری، باور به رسالت و خلافت ویا امامت و الله پرستی. آئین نیاکان را بگور سپردیم و کیش تازیان را پذیرا شدیم.

این حکومت ولایت، ادامه رسالت و امامت است که در کشور ما گوردین، گور اسلام و امام را میکند. در واقع از آغازین لحظه صعود بر اریکه قدرت، دین خود را در معرض براندازی قرار داده است. چرا که دین الله و قدرت از اعضای یک واحدند. آنها را نه میتوان از یکدیگر جدا ساخت و یا از یکدیگر تشخیص داد. یعنی که براندازی قدرت، براندازی دین است و بالعکس. بعنوان مثل، وقتی ولایت فقیه سخن میگوید و ما را به تسلیم و اطاعت در برابر الله فرا میخواند، از زبان دین سخن میگوید و یا از زبان قدرت؟ وقتی جهاد و شهادت و ایثار گری را توصیه میکند، به نفع دین سخن میگوید و یا قدرت. وقتی که به عرف بین المللی پشت پا میزند و خون ملت را در شیشه میکند برای دست یابی به غنی سازی هسته ای، بمنظور بقای ولایت است یا ملت؟

آیا جلادی را که در درون ولی فقیه میزید میتوان رویت نمود؟ حال آنکه آقای خامنه ای، جلوه الله است، بیانگر بی همتایی، یکتایی و یگانگی او ست. همچنانکه الله، بر بود و نبود کنترل دارد، ولایت فقیه نیز سلطه افکنده بر همه چیز و هرچه که هست. هر آن که اراده کند، میتواند دروازه های دوزخ خود را بگشاید و دگر اندیشان و مخالفان را بدست بازجویان و شکنجه گران با تقوا و مومن بسپارد. کمتر کسی است که قطره های خونی که از آستین ولایت فقیه بر زمین میریزد مشاهده نکرده باشد، اما قطره های خونی که از لابلای کتاب قرآن میچکد، قابل رویت نیست. حال آنکه ولایت فقیه هیچ گردنی را بدون اذن و خواست و حکم الله بر زمین نمی افکند.

در نظام های ایدئولوژیک، تنها ساختار قدرت نیست که رو به افول میگذارند، بلکه همراه با فرو ریزی ساختار قدرت، نظام ارزشی نیز از هم فرو میپاشد. در اتحاد جماهیر شوروی و اقمار آن تنها احزاب کمونیست نبودند که از اریکه ی قدرت بزیر کشیده شدند. مارکسیسم- لنینیسم هم بعنوان دین احزاب کمونیسم در هم فرو ریخت. حتی آنچه خوب و انسانی در مارکسیسم بود بی اعتبار و مفتضح گردید. ایده ی جامعه ای آزاد از استثمار و رها از سلطه ی دولت و طبقه، جامعه ای که به گردش در آید بر اساس برنامه ای مرکزی- پاسخگوی نیازها مادی و بر قراری عدالت اجتماعی، خارج از هیاهو و هرج و مر ج بازار- به ایده ای تبدیل گردید در ستیز و خصومت با حق و حقوق انسان و آزادیهای اجتماعی . کاپیتالیسم شد راه رهایی و نجات بشری. نیز زمانی که لشگر ویرانگر هیتلر به گل نشست ارزشهای ناسیونال- سوسیالیسم و برتری نژاد هم به لجنزار تاریخ پیوست.

اما در شرایطی که ما در آن زندگی میکنیم، شرایطی که دین و قدرت جدایی ناپذیر از یکدیگرند و دین ارجح بر قدرت و بر دوش آن سوار است، فرو ریزی دین و ارزشهای دینی و تنزل نظام ارزشی امامت و ولایت آغاز میشود. معصومیت و مظلومیت، تبدیل میشوند به جنایت و خیانت در "راه مستقیم،" راه انبیا. حجاب میشود نماد پنهان سازی، پوششی بر همه زشتی ها و پلیدی ها که تحت نظم و انضباط شریعت- نظمی که حاکم است بر تمامی نهاد های اجتماعی، سیاسی و اقتصادی. بجای آنکه حجاب حفاظی باشد بر عفت ، نماد بیگانگی میشود و خفت.

احکام شریعت، احکام خلا و طهارت، احکام حرام و حلال، زفاف و نکاح میشوند، بیانگر کودکی و صغارت، قواعد و مقررات عبودیت و اسارت. روزه داری و نمازگزاری در برابر الله، میشود سبب خجلت و شرمندگی. تکیه و حسینه و مسجد میشوند نه جایگاه عبادت بلکه آب ریز گاهی مقدس. حوزه های علمیه میشوند موزه نگاهداری آنچه مندرس است و پوسیده. ارزشهای اسلامی، بی ارزش میشوند و درون سیاه و تیره خود را به نمایش میگذارند. یگانگی و یکتایی شمشیر و شریعت، دین و قدرت، منبر و تفنگ، حکومت و ولایت است که زمینه ی بی ارزش شدن ارزشها را فراهم میآورد و دین را بگور میسپارد.

فیروز نجومی
Firoz Nodjomi
fmonjem@gmail.com
firoznodjomi@gmail.com
rowshanai.org

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر