صفحات

۱۳۹۳ اسفند ۱۳, چهارشنبه

حجاب اجباری شرم آور است!

الاهە بقراط
حجاب اجباری «یک فرهنگ دیگر» نیست بلکه یک امر ایدئولوژیک و تحمیلی است. نگاه و نظر بیمارگونه جنسی به زن است که در یک جا فرهنگ بردگی و فئودالی را در ساختارهای مدرن و آزاد به شکل دست‌درازی گستاخانه مردان قدرت و ثروت به هر زنی که سر راهشان قرار ‌گیرد، نشان می‌دهد و در جای دیگر، تلاش می‌کند زنان را به مثابه «ناموس» جامعه و حکومت مردانه از چشم نامحرم دور نگاه دارد. زنان ورزشکار و تیم ملی فوتبال بانوان ایران قربانی همین نگاه شده و می‌شوند حتا زمانی که در میادین ورزشی حضور می‌یابند!
 شاید اگر در ایران کشف حجاب نشده بود و من در کشور و شرایطی بزرگ نشده بودم که پوشش شهروندان، اعم از زن و مرد، به مثابه یک امر بدیهی، اختیاری بود، این همه در برابر حجاب  اجباری که با پیروزی انقلاب اسلامی بر زنان ایران تحمیل شد، احساس شرم و سرافکندگی و در عین حال عصیان نمی‌کردم.

در عین حال، این شرمندگی و عصیان علیه حجاب اجباری کاملا طبیعی است چرا که مستقیم با حقوق اولیه شهروندی سر و کار دارد و در نخستین گام، اختیار آگاهانه انسان را بر پیکر خویش به چالش می‌کشد و در گام بعدی، پدیده زیبایی‌شناسی را که خمیرمایه هنر و ادبیات تاریخ بشر است، زیر پا له می‌کند.
در اساس، فرقی نمی‌کند مضمون این زیبایی شناسی، زنان باشند یا مردان. اگر قرار می‌بود که برای نمونه، مردان ایران نیز در همه جا حتما با سرپوشی مانند عمامه یا کلاه نمدی و عبا ظاهر شوند و هم چنین مردان ورزشکار از جمله فوتبالیست‌ها باید همان حجابی را در بر می‌کردند که بر ورزشکاران زن و تیم ملی فوتبال بانوان ایران تحمیل شده است، آنگاه مفهوم حق و اختیار انسان و زیبایی‌شناسی ناشی از آن، به اندازه زنان، زیر ضرب قرار می‌گرفت.

کشف حجاب فقط زنانه نبود
بی‌تردید رسمیت یافتن کشف حجاب در هفدهم دی ماه 1314 که به شدت مورد مخالفت گروه‌های سنتی جامعه به ویژه روحانیان مرتجع قرار گرفت، یکی از مهم‌ترین شرایط بنیادی را برای رشد و پیشرفت زنان ایران فراهم آورد. جامعه پس از مدتی با فرهنگ جدید خو گرفت و توانست آزادی پوشش را در کنار برخی عقب‌ماندگی‌های فرهنگی به یک منش اجتماعی تبدیل کند که تنها با اجبار و زور سرنیزه می‌شد آن را بازپس گرفت. کاری که جمهوری اسلامی در تحمیل حجاب اجباری انجام داد، چیزی جز این نبود. واقعیتی است که حکومت اسلامی نه بلافاصله بلکه پس از تقریبا سه سال و تنها با شکستن خشونت‌بار مقاومت جامعه‌ای که در آن حتا بسیاری زنان چادری نیز از آزادی پوشش دفاع می‌کردند، توانست حجاب را بر ایران و ایرانی تحمیل کند.
حجاب اجباری «یک فرهنگ دیگر» نیست. یک فرهنگ ایدئولوژیک و تحمیلی است. خیلی تلاش می‌شود تا در جوامع آزاد به «حجاب اسلامی» به عنوان یک فرهنگ دیگر نگریسته شود تا از این طریق جایگاهی در دمکراسی‌های غربی بیابد که درجه تولرانس و بردباری آنها گاهی به نقطه ضعف و ابزار سوء استفاده از امکانات آنها، تعبیر و در عمل حتا، تبدیل می‌شود. اما یک واقعیت مهم غربی‌ها را همواره بر سر این دوراهی قرار می‌دهد که کدام یک را بپذیرند و باور کنند: اگر حجاب متعلق به یک «فرهنگ دیگر» است که از اسلام سرچشمه می‌گیرد، پس چرا همه زنان مسلمان خود را موظف و مقید به رعایت آن نمی‌دانند؟! این نکته‌ای است که خود تحمیل‌کنندگان حجاب، چه در جایگاه حکومت، مانند جمهوری اسلامی، چه در جایگاه اعتقادی مانند زنان اردوغان و عبدالله گل در ترکیه و یا زنان مذهبی خودمان، و چه در جایگاه پدر و شوهر و برادر که زنان خانواده خود را مجبور به رعایت حجاب اسلامی می‌کنند، نمی‌توانند توضیح دهند! این است که اتفاقا آزادی پوشش در کشورهای مسلمان نشین، آن گونه که پیش از انقلاب اسلامی در ایران جاری بود، و آن گونه که در بسیاری از کشورهای عربی رایج است،  بیشتر با واقعیت و مقوله حق و اختیار همخوانی دارد تا آنچه طالبان در پیش گرفتند و یا آنچه جمهوری اسلامی علاوه بر ایران، در سراسر جهان به نمایش می‌گذارد و سبب شرمندگی و سرافکندگی و انزوای ایرانیان می‌شود.

حجاب اجباری نیز فقط زنانه نیست
در عین حال زنان ایران چاره‌ای جز تحمل این تحمیل نداشته‌اند. آنها نمی‌توانستند در مقابله با حجاب اجباری، از فعالیت‌های اجتماعی از جمله ورزش چشم بپوشند، که اگر چنین می‌کردند، راه را بر تحمیلات بیشتر حکومت اسلامی می‌گشودند.
این روزها که عکس‌های تیم ملی فوتبال بانوان ایران با آن لباس‌های مسخره (بله! آنچه جمهوری اسلامی بر پیکر توانای زنان ورزشکار ایران تحمیل کرده است، به شدت زشت و مسخره است) اینجا و آنجا منتشر شده که از تصمیم فیفا مبنی بر حذف آنها از مسابقات جهانی، اشک در چشم دارند، به جای انگشت اتهام به سوی فیفا گرفتن، باید رژیم دینی ایران را مورد بازخواست قرار داد.
انزوا و  تبعیض زنان ایران در داخل کشور، نمی‌تواند پیامدهای جهانی نداشته باشد چرا که محدودیت‌های تحمیل شده بر آنها با معیارهای مورد قبول بین‌المللی همخوانی ندارد. در عین حال، جمهوری اسلامی نمی‌تواند انتظار داشته باشد مردم و مسئولان همه جهان از هر کشور و قوم و مذهبی و در هر مقام و جایگاهی که باشند، مقررات تحمیلی رژیم را در خاک ایران به شدت رعایت کنند ولی خود تن به اجرای مقررات کانون‌ها و نهادهای بین‌المللی مانند فیفا ندهد و چون ظرفیت گردن نهادن بر مقررات بین‌المللی را ندارد، باید حذف و انزوا را به مثابه پیامد محدودیت و تبعیض‌هایی که خود ابداع کرده است، تحمل کند.
فیفا در توضیح حذف تیم بانوان ایران اعلام کرد که به اردن و ایران، هر دو، در باره رعایت مقررات پوشش مسابقات هشدار داده بود. اردن در پاسخ مثبت به این هشدار، بازیکنان خود را جابجا کرد و جمهوری اسلامی با تکبر و خودپسندی همیشگی اصلا اعتنا نکرد! فیفا حتا نخواسته بود که اعضای  تیم ایران لباس رایج بازی فوتبال را به تن داشته باشند بلکه تذکر داده بود پوشش موها باید به گونه‌ای باشد که سر و گردن را با هم نپوشاند. از همین رو در موارد پیشین که این نکته رعایت شده بود، پوشش نامناسب بازیکنان ایرانی از سوی برگزارکنندگان تحمل می‌شد. جمهوری اسلامی اما اصرار دارد زنان را با روپوش و شلوار و کلاه غواصی به میادین ورزشی بفرستد! بزرگترین اصلاح و انعطاف رژیم دینی ایران در سه دهه گذشته، عبور از رنگ‌های تیره به رنگ‌های روشن بوده است! آن هم اجبارا به این دلیل که سه رنگ پرچم ایران، سبز و سپید و سرخ است!
کل ماجرا اما عادلانه نیست. تبعیض ناب و آپارتاید جنسی است. نگاه و نظر بیمارگونه جنسی به زن وحضورش در عرصه فعالیت‌های اجتماعی است که در یک جا فرهنگ بردگی و فئودالی را در ساختارهای مدرن و آزاد به شکل دست‌درازی گستاخانه مردان قدرت و ثروت (مانند استراس کان رییس فرانسوی صندوق جهانی پول) به هر زنی که سر راهشان قرار ‌گیرد، نشان می‌دهد و در جای دیگر، مانند جمهوری اسلامی، تلاش می‌کند زنان را به مثابه «ناموس» جامعه و حکومت مردانه از چشم نامحرم دور نگاه دارد.
نتیجه؟ یک مستخدم هتل در آمریکا از خود شهامت اعتراض به تعدی‌های جنسی قدرت مردانه نشان می‌ده‌د تا زنان «آگاه» فرانسه که در بالاترین سطح سیاست و اقتصاد به فعالیت مشغولند، سرانجام سکوت و لاپوشانی خود را بشکنند و لب به سخن باز کنند، و در جمهوری اسلامی، به یکی از کلیدی‌ترین مشکلات نه فرهنگی، بلکه ساختاری نظام تبدیل می‌شود. ولی نه در آن کشور و در این کشور، هیچ کدام، زن و پوشش‌اش، تنها یک مقوله زنانه نیست.
این دو عکس، یکی مربوط به دختران تیم فوتبال تاج پیش از انقلاب اسلامی و دیگری مربوط به دختران تیم ملی فوتبال در جمهوری اسلامی، مفهوم آن «نتیجه» و این «مقوله» را روشن‌تر نشان می‌دهد. مفهومی که هر بار ذهن را با این پرسش وسوسه می‌کند که آیا دستاوردی در جمهوری اسلامی وجود دارد که نسل‌های بعدی افسوس از دست رفتن‌اش را بخورند؟!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر