۱۳۹۷ آذر ۲, جمعه

کدام قانون اساسی ضامن حقوق برابر است، 

جهانگیر گلزار

ایرانیان در حال حاضر از چه چیز بیش از حد ناراضی هستند؟
نامه ۲۸۰ استاد که به نظام هشدار داده‌اند جالب است. توجه آنها دقیق است از اینکه نظام در بن بست قرار گرفته است. در جایی گفته‌اند " عدم یکپارچگی در نظام سیاسی در حوزه هدفگذاریهای کلان، موجب فعالیتهای موازی یا متعارض و لذا موجب هرزروی منابع اقتصادی، اجتماعی و انرژی جامعه شده است. "

در جای دیگر آورده‌اند: "افول در سرمایه اجتماعی و امید: نظر متخصصان علوم اجتماعی و نتایج مطالعات میدانی بیانگر گسست فرهنگی و شکاف اجتماعی بین گروههای جمعیتی کشور است که میتواند ناشی از عوامل متعددی باشد. اقلیتها، اقوام ایرانی، زنان و جوانان ازداشتن سهمی درخور، در مدیریت کشور ناامید شده اند؛ جایگاه تاریخی، اخلاقی و اجتماعی روحانیت و مرجعیت آسیب دیده است؛ دانش آموختگان دانشگاهها سرگردانند و سرمایه‌های انسانی و علمی آنان رو به استهلاک است؛ به تدریج دستگاه تصمیم ساز و حاکمیتی کشور از نخبگان تخلیه شده است؛ و نخبگان یا با نگاهها و فشارهای ایدئولوژیک و امنیتی اخراج می‌شوند و یا خودشان تصمیم به ترک و مهاجرت می‌گیرند. این شرایط، آشفتگی در تصمیمات، سیاستها و درهم ریختگی برنامه‌ها، اقدامات نظام حکمرانی را شکل داده است. تداوم این وضعیت حسِ تعلق خاطر و احساس همبستگی ملی را تخریب کرده است. حاکمیت فرصت چندانی برای ترمیم زخمهای پرهزینه حاصل از این نگاه و بازسازی احساس همبستگی ملی ندارد. امید، که اصلیترین سرمایه هر جامعه است، به سرعت در حال افول و اعتماد عمومی به حاکمیت تا مرزهای خطرناکی کاهش یافته است. که یکی از اصول خدشه ناپذیر کارآمدی مدیریت است، را دچار مشکل نموده است. اگر تاکنون این ساختار سیاسی و اداری به حیات خود ادامه داده است به علت تکیه بنیادین آن بر وجود درآمد وافر نفتی بوده است، اما اکنون این درآمدها دیگر قادر به جبران هرزروی و عدم کارایی نظام مدیریت کشور نمی‌باشد. این سپهر مدیریتی و سیاسی دیگر قابلیت ادامه مسیر به شیوه گذشته را نداشته و ضروری است که این سامان و سازمان مورد بازنگری اساسی قرار گیرد. این بازنگری و بازتعریف باید متکی بر اهداف تراز اول ملی، حول مصالح و منافع ملی و تعیین دقیق اولویت بندی آنها و الزام تمام ارکان کشوری، لشگری و نهادهای عمومی حول یک منظومه هدفمند و منسجم از اهداف و اولویتها باشد. "

تمام کمبودهایی که ایرانیان دارند و در این هشدارنامه بیان شده است حقوقی است که مردم از دست می‌دهند.
من باب مثال شهروندی که شغل ندارد و یا از حقوق کافی برخوردار نیست، نمی‌تواند امکانات حیاتی از غذای کافی و بهدشات مناسب تا پوشاک و مخارج تحصیل و دیگر مخارج زندگی را تامین کند. بنا بر این حق حیات او در خطر است. در آمد ۳ میلیون و ۵۰۰ هزار تومان امکان حد اقل زندگی را تا ۴ ماه قبل فراهم می‌کرد. امروز با دلار ۱۴ هزار تومان در آمد ۹ میلیونی هم نمی‌تواند کفاف مخارج را بدهد. پس خط فقر اکثریت جامعه ایران را گرفته و زنگ خطر از دست دادن حق حیات برای بسیاری در کشور به صدا در آمده است.
نبود آزادی و نبود استقلال فردی و اجتماعی از دیگر حقوقی هستند که در ایران هر لحظه بدان تجاوز می‌شود.
در دوران انقلاب قانون اساسی پیشنهادی نوشته شد که محور اصلی آن رعایت حقوق مردم و رشد جامعه و اقتصاد بود. بعد قانون اساسی پیشنهادی را تغییر دادند و اصل ولایت فقیه را به آن اضافه کردند در سال ۱۳۶۸ اختیارات مطلقه، همانگونه که در ابتدا‌ی انقلاب پیشنهاد کرده بودند و بدان اصرار داشتند، به قانون اساسی اضافه کردند و محور سلسه ملایان را پایه گذاری نمودند. جامعه ایران که همیشه شاه را با قدرت مافوق می‌شناخته است با بودن ولی فقیه مقتدر آشنایی تاریخی داشته است. تصور اینکه انسانها حقوقمند هستند برای عده زیادی ناآشنا بوده است.
در کتاب شوک آینده نوشته الوین تافلر آمده است: "که ۵۰۰۰۰ سال از حیات انسان را به دوره‌های حیات ۶۲ ساله تقسیم کنیم، در می‌یابیم که انسان تا کنون حدود ۸۰۰ دوره ۶۲ ساله را زندگی کرده و از این ۸۰۰ دوره عمر بیش از ۶۵۰ دوره عمر را در غارو آلونکهابسر برده است. در خلال ۷۰ دوره عمر اخیر امکان ایجاد ارتباط موثر از یک نسل به نسل دیگر فراهم شده است. پیدا شدن خط این امکان را فراهم آورد. فقط در طی ۶ دوره عمر اخیر بود که توده مردم چشمشان به حروف چاپی افتاد. انسان تنها در ۴ دوره عمر اخیر توانسته است زمان را با دقتی نسبی اندازه گیری کند. فقط در دو دوره عمر اخیر توانسته است زمان را با دقتی نسبی اندازه گیری کند. فقط در دو دوره عمر اخیر امکان یافته تا در اینجا و آنجا از موتور برق بهره ببرد. و تقریبا قریب به تمام همه کالاهای مادی که در زندگی روزمره از آنها استفاده می‌کنیم، در زمان کنونی، یعنی در هشتصد مین دوره عمر پدید آمده‌اند.
در ادامه می‌گوید که در هشتصدمین دوره خود را از تمام تجربه انسانهای گذشته بکلی جدا کرده است. زیرا در این نسل رابطه انسان با منابع طبیعی دگرگون شده است. "
انسان حاصل تجربه نسلهای قبل از خود را حمل می‌کند. رابطه انسان و استبداد نسل به نسل باز گو شده است. هنوز استبدادیان در سراسر جهان بر اکثریت مردم جهان سلطه دارند. رابطه انسان با طبیعت که رابطه دوستی بوده است به رابطه انسان و مصرف طبیعت تبدیل شده است.
دیگران کاشتند و ما خوردیم
ما بکاریم ودیگران بخورند
در ذهن جامعه سرمایه داری معنی ندارد. تولید انبوه و معتاد کردن انسانها به خرید کالا و پیشخور کردن زندگیها جهت خرید نیازهای کاذب باعث شده است که استفاده از ذخیره‌های طبیعت در یک دوره زندگی بشر شتاب بیش از حد بگیرد. در طول ۱۰۰ سال گذشته انسان به اندازه تمام طول عمر بشر از ذخایر کره زمین استفاده کرده است.
اگر در گذشته جنگها تاثیراتش تنها بر روی عده‌ای در محدوده آن کشورها رخ می‌داده است، امروز جنگها تاثیراتش بر روی تمامی کره زمین است. استفاده از مواد شمیایی تا استفاده از منابع و تخریب منابع، تاثیرات مخرب خود را بر انسان و طبیعت و اقتصاد مردم جهان نهاده است. انسان شاهد بوده که رابطه بنیاد دینی و قدرت، دین را فاسد و از خود بیگانه کرده است و دین اسباب دست قدرت برای سلطه بیشتر شده است. اما هنوز این تجربه باعث نشده که بنیادهای دینی از دولت جدا بشوند. رابطه انسانها با هم بر اساس منافع و به پیروی از رابطه قدرت است. انسان خود را نتوانسته از بند قدرت خلاص کند. رابطه‌ها بجای رابطه حق با حق که انسان را از خشونت آزاد می‌کنند، اکثر رابطه‌ها بر اصل منافع تنظیم می‌شوند.
امروز ایران بعد از ۴ دهه ناملایمات و پایمال شدن حقوق مردم، بعد از تجربه است.
چه باید کرد که از تجربه ۴ دهه گذشته درس گرفته دچار استبداد جدیدی نشویم؟
زندگی در آزادی و استقلال حق هر شهروند است. اینکه انسان استقلال داشته باشد در گرفتن تصمیم و آزاد باشد در انتخاب نوع تصمیم، حق هر انسان است و انسان آزاد و مستقل باید از این حقوق برخوردار بشود.
تقسیم بندی منطقه‌ای جامعه ایران بر ۳۰ استان است. اکثر استانهای ایران فقیرند. ما ۷ قوم داریم که ۵۱ در فارس و ۲۴ درصد آذری و ۸ درصد گیلک و ۷ درصد کرد و ۳ درصد عرب و ۲ درصد بلوچ و ۱ درصد ترکمن هستند.
این اقوام و این جوامع محروم باید از حقوق برابر برخوردار بشوند. در حقیقت همه انسانها حق برابر دارند.
چگونه می‌توانیم تضمین کنیم که بحرانها که این نظام ساخته است را می‌توان حل کرد؟
جهت حل مشکلات و معضلات موجود، مجموعه‌ای از روابط باید تغییر کند.
جامعه باید حقوقمند زندگی کند. و روابط خشونت زا به روابط دوستی و اعتماد متقابل تغییر یابد. مهمترین تغییر را باید انسان انجام بدهد که بداند این حقوق شیئی خارج از او نیست. بلکه این حقوق جزو وجود اوست که او با برخوردار شدن از آن حقوق، انسان کامل و آزاد و مستقل است.
اقتصاد بایستی از مصرف محور به تولید محور تغییر روش دهد. در اقتصاد تولید محور استعدادها فعال می‌شوند و سرمایه‌ها بجای فرار از کشور در خدمت تولید قرار می‌گیرند. اصول روابط در سه قوه مجریه و مقننه و قضاییه باید تغییر روش بدهد. این سه قوا باید بر اساس رعایت و اجرای حقوق انسان فعال باشند. پس در درجه اول ما نیاز به قانون اساسی داریم که بستر و محور آن حقوق باشد.
در این قانون اساسی ایدئولژی و دین نباید نقشی در محتوا داشته باشند. تنها حقوق هستندکه بیایستی تمام اصول را تشکیل بدهد. پس سه قوه مجریه و قضاییه و مقننه هر آنجه می‌کنند باید منطبق باشد با بهره بردن از اصول قانون اساسی و موافق حقوق همگان عمل کنند. هر عملی و هر قانونی و هر مصوبه‌ای باید منطبق باشد با برخوردار شدن انسانها از حقوقشان.
همانگونه که می‌گوییم از فردای تحول در ایران هیچکس حق ندارد بخاطر داشتن عقیده و مرام به زندان بیفتد. هیچکس حق ندارد اعدام و شکنجه بشود. باید بگوییم و خواهان آن باشیم که همه حق دارند از حقوق خود برخوردار بگردند و حق د اشتن دین و مرام هم جزو همان حقوق است.
شهروند ایرانی کسی است که اضافه بر حقوق انسان که باید از آن برخوردار شود، به عنوان عضوجامعه از حقوق سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی نیز برخوردار است.
هر شهروند ۵ دسته حقوق دارد، حقوق انسان و چون در جامعه زندگی می‌کند حقوق شهروندی و چون در کشوری زندگی می‌کند، حقوق ملی دارد و چون محیط زندگی در طبیعت است رعایت حقوق طبیعت و باید حقوق هر جامعه بعنوان عضو جامعه جهانی رعایت شود.
این ۵ دسته حقوق هر انسان است که در سطح جهان باید امکان برخوردار شدن از آنها را ممکن گرداند. در جامعه حقوقمدار رابطه‌ها بر اساس رابطه حق با حق می‌شود و در سطح فرد با فرد و سطح جامعه با جامعه و سطح کشورها با کشورها از خشونت آزاد و در جهت رشد شتاب و مسابقه صورت می‌گیرد. کتاب حقوق پنجگانه پیشنهادی به مردم ایران و مردم جهان نوشته اقای ابوالحسن بنی صدر و همیارانشان جهت حقوقمدار کردن جامعه‌ها است. تا رابطه انسانها حق با حق بگردد و انسانها از روابط خشونت زا آزاد و در دوستی و مهر زندگی کنند.
گویا

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر