۱۳۹۷ شهریور ۲۴, شنبه

عاشورا:
 ایدئولوژی فرمانروایان!


فیروز نجومی

در دوران حکومت ولایت، نمیتوان و نباید از کنار واقعه عاشورا به سادگی گذشت بهر دلیل و برهانی. چرا که عاشورا، بیشتر و عمیقتر از هر نهادی در ذات ما کاشته شده و در تحکیم اعتقادات بازدارنده تحول و دگرگونی درما، نقش اصلی را بازی کرده است. حتی آنانی هم که خود را سکولار میدانند و به رسالت و امامت هم اعتقادی ندارند، به سختی میتوانند از ستایش امام حسین خود داری کنند. بعضا، حتی تا آنجا به پیش میروند که او را "آزادیخواه" نیز میخوانند، چنانکه گویی امام حسین شهید راه "ازادی" بوده است.

عاشورا، بنابر تحلیل سایت پایگاه حوزه، چهار پیام را الغا میکند: پیام آزادی، اقامه نماز، ایستادگی در برابر باطل و تسلیم محض در برابر حق- جل و علا. 
پیام چهارگانه عاشورا، البته که بر ساخته دست اسطوره سازانی ست خیال پرور. بی تردید میتوان در عالم لفاظی ناسازگاری آزادی با اقامه نماز و تضاد ایستادگی در برابر باطل و ظلم را با تسلیم محض در برابر حق- جل و علا، نادیده گرفت و ملغمه ای فریبنده آفرید. زیرا که تسلیم محض به اراده الله که در اقامه نماز تبلور می یابد، در سوی حفظ و نگاهداری نظام فرمانروایی و فرمانبرداری ست، نظامی ضرورتا باطل و ظالم، نه واژگونی آن و کسب آزادی. اما نویسنده حوزه از تعهد امام حسین به آزادی در واپسین لحظات زندگی چنان سخن میراند گویی که حسین نه در راه کسب قدرت و نشستن بر مسند خلافت در صحرای کربلا به هلاکت رسید بلکه در راه آزادی سازی انسان، در برابر خلافت یزید بن معاویه دست بمقاومت و ایستادگی زده است. تحلیلگر حوزه، مینویسد که:
آن حضرت نزدیک ظهر نیز پیام آزادی را تکرار کرد و فریاد برآورد: هیهات منا الذلة، هرگز تن به ذلت نمی دهیم و زبونی و خواری از جمع ما دور است.
آری، امام حسین، بیزاری خود را ازحقارت و خواری بیان میکند. چرا که او چیزی کمتر از خلافت را دون شان خود میدانست. فرزند پیامبراسلام، بی شک مسند فرمانروایی را حق مسلم خود فرض میکرد و بر کناری از آن را "ذلت" میپنداشت. اما، تحلیلگر حوزه، نه تنها معنای دلخواه خود را بر سخنان امام تحمیل میکند بلکه نقد "عقلانی" خود را به روضه خوانی تبدیل نموده و آه و ناله برآورد که امام سوم، در وخیم ترین و دلخراش ترین شرایط ممکن در حالیکه در خون خود میغلتید، البته خونی که از جنس خون خدا ست، تعهد و التزام خود را به آزادی، اعلام میدارد. تحلیلگر حوزه نقل میکند که:
. در آخرین لحظات که پیکر پاره پاره اش بر روی زمین افتاده بود، خون خدا از رگهای بریده اش بیرون می زد و آن نامردان از خدا بی خبر سمت خیمه گاهش یورش می بردند، در زیر لب آنان را به آزادگی فرا خواند و چنین زمزمه کرد: 
یا شیعة آل ابی سفیان ان لم یکن لکم دین و کنتم تخافون المعاد فکونوا احرارا فی دنیاکم; (4) ای پیروان خاندان ابوسفیان، چنانچه دین خدا را کنار گذاشته اید و از روز رستاخیز نمی هراسید پس در دنیای خویش آزاده باشید.. 
اگر دین ندارید آزاده باشید، سخنی ست بسی بسیار زیبا و مسحورکننده، و معمولا نیز بدانجهت نقل میشود که نشان دهند تا چه حدی آزادی در نزد امام حسین و همچنین دین اسلام، عزیز و محترم بوده است، چنانکه گویی آزادی را تنها میتوان در دامن امام حسین و دینی که بدان ایمان دارد، دین اسلام جستجو نمود. که سخن امام بیانگر این واقعیت است که دین اسلام مهد آزادی است. بی دلیل نیست که سخن معروف امام حسین که اگر "دین ندارید آزاده باشید" بر سردر حسینیه ارشاد نیز نقش بسته است.

اما، سخنی که بامام نسبت دارده میشود، بر خلاف ظاهرش، دارای معنا و مفهوم روشنی نیست. چه در این دنیا زمانی میتوانی از آزادی سخن برانی که بتوانی برگزینی آنچه را که میخواهی و یا پرستش میکنی. چنین بنظر میرسد که امام، آزادی را همطراز دین و شریعت اسلام و هم شان یکدیگر می پندارد. که آزادی میتواند بجای دین بنشیند. که آزادی همانقدر میتواند در انسانسازی موثر باشد که دین هست، دین اسلام، دین و آئینی که عقل و خرد بشر را با ابزار احکامی که الله بمنظور "هدایت" بشر به رسول خود ابلاغ کرده است به تعطیلی میکشاند و از انسان بنده میسازد. 
بعبارت دیگر، به فهم امام حسین از آزادی باید با سوء ظن نگریست، چون الله هرگز بشر را در برگزیند بین "راه مستقم،" راهی که وی بشر را بدان سو "هدایت" میکند، و راهی که عقل و خرد انسان بر وی آشکار میسازد، آزاد نگذارده است. اینجا بد نیست که بخاطر بیاوریم که آیت الله خمینی، مظهر "اسلام ناب محمدی،" بارها تکرار کرده است که اسلام تکلیف بشر را از ازل تا ابد روشن ساخته است و برای تمام مسائلی که با آن در این دنیا روی در روی گردد پاسخ دارد. اینست که اسلامیست ها بر آن باوراند که اسلام دین "کامل" است. اما، نه بدان جهت که انسان را در گزینش راه خود آزاد گذارده است، بلکه از آن جهت که بشر باید عقل خود را تابع عقل خداوند بی مثال، الله نموده و در برابر او سر "تسلیم" فرود آورده و از "احکام" او اطاعت نماید. 

حال چگونه میتوان آزاد بود و در آزادی تن باسارت داد؟ چگونه میتوان آزاد بود، در حالی که نتوانی یکتایی و یگانگی الله را مورد شک و تردید قرار دهی. مسلم است که امام حسین، همچون هر مسلمان دیگری نمیتوانست آنقدر ازاد باشد که وحدت الله را مورد شک و تردید قرار دهد. چه، کوچکترین تردیدی در وحدت الله و بی همتایی او، موجب "شرک " و "کفر" شود، گناهی که الله هرگز از آن نمیگذرد و شدیدترین مجازات را برای "مشرکان" و "کافران" تجویز کرده است، کسانی که خونشان را الله حتی در این جهان مباح ساخته است. هرکس خون مشرک و کافر را بریزد، البته که به بهشت راه یابد و در آغوش فرشتگان باکره بکام خود رسد. 
بعبارت دیگر، اصل و اصول دین اسلام نمیتواند با آزادی بمعنایی که امروز بکارمیرود، سر سازگاری و همزیستی داشته باشد. این ترجمه واژه "احرار" در سخنان امام حسین است که او را به شهید نه راه دین بلکه شهید آزادی تبدیل میکند. اگر قصد مصادره واژه آزادی در کار نبود، احرار باید فراخوانی معنی میشد بسوی گذشت و جوانمردی، معنایی بازتابنده شرایطی که امام حسین در آن قرار گرفته بوده است. انتظار گذشت و جوانمردی از دشمن، واکنشی ست طبیعی. در حالیکه بدرستی روشن نیست که وقتی امام حسین از دشمنان خود میخواهد که "آزاده" باشند از آنها چه چیزی را انتظار دارد. آزاده بودن دشمنان امام معلوم نیست که بر کدام یک از جراحتهای کشنده امام مرهم مینهد.

افزوده بر این امام حسین چگونه مبتواند در حالیکه به اقامه نماز ایستاده و پیام عبودیت و بندگی در برابر الله را به پیروان خویش مخابره میکند، پیام آزادی را نیز بدانها ابلاغ نماید. چرا که پیام اقامه نماز، پیام تسلیم است و اطاعت، پذیرش حقارت است و خواری در برابر خدایی که سخن میگوید بزبان انسانها. پیام اقامه نماز بازتابنده تعهد امام حسین به عبودیت و بندگی ست که نفی پیام آزادی ست. 
مسلم است که نهادین ساختن عاشورا به نفع پایداری و حفظ سلطه دین است که در قشری بنام عالم وفقیه جلوه یافته است، قشری که عقل و خرد و علم و دانش آنان همیشه چالش ناپذیر بوده است. در واقع عاشورا، یکی از وقایع مهم تاریخی ست که حوزهویان، از روضه خوانها و طلبه ها گرفته تا علما و فقها، آنرا فرصتی مناسب بشمار آورند برای تجدید و ترمیم سلطه دین و شریعت اسلامی در خدمت نظام فرمانروایی و فرمانبرداری، نه در خدمت آزادی. اگر امام حسین، آنقدر شیفته و دلبسته آزادی بوده است، چرا پیروان او خصم آشتی ناپذیر آزادی از آب در آمده اند؟ آیا از سر احترام به آزادی و آزادیخواهی ست که پیروان "صدیق" امام حسین، سه جوان برومند کرد را در ماه محرم، بقتل میرسانند؟ بنابراین، عاشورا را باید جلوه ای از ایدئولوژی فرمانروایان و ارباب ان خواند که تکرار سالیانه آن جان تازه ای در باورها و ارزش ها و نهاد هایی دمیده که به نظام تسلیم و اطاعت وعبودیت و بندگی، تداوم می بخشد، نظامی ضد بشر و دشمن قسم خورده آزادی.
"پیام عاشورا" در سایت پایگاه حوزه در پیوند زیر ملاحظه فرمایید

http://www.hawzah.net
فیروز نجومی
Firoz Nodjomi
fmonjem@gmail.com




هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر